این تالاب ارزشمند، با وسعتی بالغ بر پنجهزار هکتار – متعلق به مجموعهای از تالابهای آب شیرین دایمی و فصلی است که با پوشش غالب نی و لویی در ناحیهی سفلی رودخانه کُر و دلتای کربال واقع شده و به دلیل برخورداری از ویژگیهایی کمنظیر، در سیاههی تالابهای بینالمللی ثبت شده در کنوانسیون_رامسر قرار گرفته است؛ چرا که یکی از منابع مهم تغذیه و زادآوری پرندگان مهاجر آبزی و کنارآبزی و زیستگاه ماهی_گورخری در ناحیهی بختگان به شمار میرود.
هشتم مردادماه سال هشتاد و شش یادداشتی را در تارنمایم – مهار_بیابانزایی – منتشر کردم با عنوان: کمجان را چگونه بیجان کردیم؟ – عکس هفتم – و در آن یادداشت که هنوز هم موجود است و خوانندگان این سطور میتوانند مطالعه کنند، اشاره کردم به سه عامل سدسازی_افراطی در بالادست رودخانههای کُر و سیوند – ویدئو آخر – کانالهای_زهکشی و بارگذاری خارج از توان در بالادست کمجان، طشک و بختگان.
از میان همهی آن چندهزارنفری که یادداشتم را خواندند، نام یک نفر، سیروس_زارع بود – ویدئو چهارم – از اهالی روستای کمجان. او تلاش کرد تا به کمک همولایتیهایش دوباره کمجان را احیاء کند. در این راه، سختیهای فراوانی را متحمل شد و حتی تهدید شده و کارش به دادگاه و زندان هم کشید. اما جانانه مقاومت کرد و نترسید تا در نهایت، تالابستیزانِ آزمند و زمینخوار عقبنشینی کرده و به عنوان قهرمان تالاب از او قدردانی شد. بعدها به من میگفت: یادداشتِ شما در من تحول ایجاد کرد، چون نمیدانستم روستای ما در کنار یک تالاب است که اوایل انقلاب، به بهانه توسعه کشاورزی، آن را زهکش کرده و خشکاندند تا به وسعت اراضی زراعی بیافزایند. غافل از اینکه این اقدام سرانجام به شورشدن اراضی، نابودی کشاورزی، افزایش سرطان و متروکهشدن روستا انجامید.
شاید باور نکنید که کمجان یک گورستان دارد که اغلب جانباختگانِ آرمیده در آن کمتر از چهل سال داشته و علت مرگ جملگی، سرطان بوده است که در مستند تکاندهنده آزاده_دهقانی – روزگاری بختگان – به آن پرداخته شده است.
جفایی که در حق کمجان روا شده، در طول چند دههی اخیر و عموماً با نیتی خیر و ایجاد اشتغال یا افزایش تولید کشاورزی در بسیاری از مناطق و زیستگاههای طبیعی ایران رخداده است که میتوان به گاوخونی در پایاب زایندهرود، خانمیرزا و گندمان در چهارمحال و بختیاری، بیشهدالان در بروجرد، آبیبیگلو در اردبیل، بندعلیخان ورامین، دریاچه ارومیه، هورالعظیم، جازموریان، تالاب صالحیه، هامون، دشت فامنین همدان، دریاچه پریشان، دریاچه کافتر، تالاب ارژن، شادگان، زریوار، بامدژ، میانگران و … اشاره کرد. زهکشی اراضی به بهانه نمکزدایی از خاک و رونق کشاورزی به همراه طرح افیونی پوشش انهار، سدسازی و طرحهای انتقال آب، یکی از فاجعهبارترین رفتارهایی بوده که عملاً هم تابآوری را کاهش داده و هم به متروکهشدنِ روستاها و افزایش چشمههای تولید گرد و خاک در بالادست و پاییندست حوضههای آبخیز شتاب بخشیده است. گمان برم به اندازه کافی اینک میتوان ثمره نامیمونِ این نابخردی را دید و عبرت گرفت. بنابراین، اگر همچنان بر روشهای مخرب پیشین اصرار شود، دیگر نمیتوان با خوشبینی آن را ریشه در نادانی دانست؛ این یک طرح دشمنشادکن است و همه باید با مظاهرِ آن مقابله کنیم.
* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده . ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹