فریدون مجلسی
این روزها نقلقولهایی در شبکه مجازی حکایت از آن دارد که صدا و سیما در یک سریال تبلیغی به نام گاندو از زبان جاسوسی امریکایی میگوید: «اینقدر که گلستان سعدی در تقابل با ایران به من کمک کرده، منابع مالی امریکا و قدرت دولت امریکا نکرده!» آشکار است که این عبارت نه چندان مفهوم، علاقهمندان به سعدی را که ظاهرا چندان علاقهای به صدا و سیما ندارند آزرده و خشمگین کرده است.
نمیتوانم باور کنم که چنین عبارتی در سریال از زبان یکی از بازیگران بیان شده باشد، اما اگر نبود چنان جنجالی همراه با عکس و تفصیلات برنمیانگیخت. اما چون سریال را ندیدهام نمیتوانم درباره آن داوری کنم. به نظرم باورکردنی نیست. شاید اگر به محتوای عبارات قبلی یا بعدی توجه شود متوجه شویم که منظور بدی نداشته است. شاید شوخی بوده و به طنز چیزی گفته است. شاید هم از حق آزادی بیان استفاده کرده و نظر نویسنده سناریو یا سازمان مربوطه را بیان کرده. شاید عبارتی را درست نخوانده و تصور کردهاند سعدی از برجام طرفداری کرده است زیرا سعدی در ترجیعبند شاهکار «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله کار خویش گیرم» در جایی میفرماید: «ما خود زدهایم جام بر سنگ دیگر مزنید سنگ برجام» تصور کردهاند سعدی هم سنگ برجام را بر سینه زده است! اما گاندو به گلستان اشاره دارد. شاید هم از انتقادهای برنامهای نوروزی که در آن جوانی در نقش سعدی سخنان حکیمانه میگفت و آن هم در شبکههای اجتماعی چرخید و رنجاند، رنجیده باشند و تلافی کنند، اما از طنز گذشته، بدون آنکه بخواهم انتقادی ندید کرده باشم، فقط به این نکته اشاره میکنم که زبان فارسی دری که از ۱۲ قرن پیش به همت شاعرانی در خراسان بزرگ ارزش ادبی خود را یک سر و گردن بالاتر از گویشهای دیگر منطقه نشان داد، به همت فردوسی بود که رنگ حماسی و ملی یافت و تدریجا به زبان مشترک از دهلی تا قسطنطنیه بدل شد اما این سعدی بود که ابزار گسترش و آموزش آن شد. گلستان سعدی بسیار زود به ابزار آموزش زبان فارسی بدل شد و به این زبان وزن و اعتباری بیشتر بخشید. پدران ما نوشتن را با سعدی آموختند. شاید اینان آنگونه نیاموخته باشند که چنین به بازیاش میگیرند. سعدی سخنان ضد و نقیض هم دارد زیرا زندگی و انسانی را شرح میدهد که سراسر تناقض است.در جایی در سیرت پادشاهان گوید: «وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی زدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملِک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند: «رای ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت به موجب آنکه انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا پس موافقت رای ملک اولیتر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت از معاتبت ایمن باشم.» این درس اخلاقی نیست، فرصتطلبانه است. اما شاهد بودهایم و هستیم که امروزه نیز «چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار!»اما در همان فصل میفرماید: «یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد. اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد. ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی» و سپس میافزاید «ملک گفتا هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را بشاید، گفت ای ملک نشان خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.»و در نکوهش اختلاسها فرماید: «آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از اینقدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است، هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسید.» دیگر چه گویم که سعدی خود نگفته باشد؟