«اولین انسان – ۲۰۱۸» ساختهی فیلمساز جوان که در همین چند سال پیش خیلی از دستاندرکاران و منتقدان سینمای آمریکا را با ساخت فیلم «شلاق» شگفتزده نمود، در جشنواره فیلم ونیز ایتالیا یکی از آثار برگزیده بود. اینبار دینین شیزل پس از فیلم ضعیف و دکوری «لالا لند» (به عقیدهی نگارنده) به سراغ پروژهی بزرگتر در باب نخستین سفر نیل آرمسترانگ (رایان گاسلینگ) در دههی ۶۰ میلادی میرود تا در گونهی علمی – تخیلی تجربهی سینمایی را پشت سر بگذارد. ساختار داستانگویی بر پایه روایت بیوگرافیکال بنیان نهاده شده که در هالیوود یکی از مدلهای شناخته شده محسوب میشود.
«اولین انسان» با تصاویر داخلی از اتاق سفینه آغاز شده که نیل در حال خارج شدن از جو کرهی زمین است. ما نمایی بیرونی از سفینه نمیبینیم به جز pov هایی او که از رنگ آبی و روشن جو سیاره است. معلق ماندن دوربین و زوایای مناسب به خوبی حس خلاء و تنگی را ساخته و نگاه تماشاگر بسته به نگاه کاراکترش است.
روند درام فیلم از همان ابتدا به صورت آهسته و ریتمی کُند همراه بوده و در جای جای فرازهای فیلمنامه در تلاش است تا شخصیتهایش را دراماتورژی نماید. در این زمینه میتوان گفت که «اولین انسان» تا حدودی موفق به خلق پرسناژش، بخصوص شخصیت نیل آرمسترانگ میگردد. یکی از نکاتی که این فیلم با سایر آثار علمی – تخیلی دارد این است که اسیر جلوههای ویژه و کامپیوتر بازی نمیشود و قصهاش را سعی میکند به صورت رئالیته جلو ببرد، به همین دلیل در داخل سفینه دوربین بارها در زاویهی نگاه مخاطب و نقطهی دید پرسناژ قرار میگیرد تا درک درستی از محفظهی بستهی فضاپیما ارائه دهد.
پیرنگ و ساختمان درام طوری طراحی شده که مخاطب در راستای سیر موفقیتهای اولین مردی که به ماه رفت قرار گیرد. نوع نگاه فیلمساز در زندگی شخصی این کاراکتر از بخشهای عاطفیاش تشکیل شده تا مقابلهی او با مشکلات که در نهایت با فرود در سیاره ماه پاسخ تواناییهایش را میگیرد. اما ضعف فاحش فیلم در برخی از نماهای داخل خانه است. نماهایی که بدون هیچ منطقی مشخص نیست چرا روی دست گرفته شده و لرزشهای دوربین و عدم تجانس قابها، میزانسنها را متخلخل میسازند.
این نماهای بعضا شلخته که با رفت و آمد دوربین و کادرهای ول شده در هوا همراه است، در راستای القای حس درام برای مخاطب الکن ظاهر میگردد و تضادی ساختاری با سیر دیگر فیلم ایجاد میکند. اما در مقابل نماهای داخلی سفینه نسبتاً مناسب گرفته شده با اینکه کمی در نمایش فضا و اکولوژی کمبود بصری دارد. مشکل دیگر «اولین انسان» در میانهی فیلم، بین پردهی دوم و سوم است که ریتم کاملاً افت نموده و اگر در کلیت به داستان بنگریم گویی پیرنگ اثر نقطهی اوج ندارد و میان انگیخته های بصری معلق مانده است، بهمین دلیل چون الگوریتم قصهگویی بر مبنای کلاسیک پیریزی شده اما چنین ضعفهایی به کل الگوریتم را بهم ریخته و انتظام فرم را پس میزند. چنین کلاژ بدون پاساژهای اوج و فرود باعث شده که آدمی تصور نماید زمان فیلم کش میآید و در برخی اوقات خسته کننده میشود.
نقطهی پایانی داستان را میتوان بهترین جای فیلم دانست. قسمتی که نیل و همکارش از آپولو پیاده شده و بر سطح ماه میروند، در این جا موسیقی و صدا کاملا به حضیض رفته و سکوتی مرگبار حالت خلا را تداعی میکند. ماه پیماها که نگاه بشری را با خود یدک میکشند، همچون انسانهای پیروز بعد از یک نبرد سخت دستاورد سنگی خود را در آغوش میگیرند.
در حالت کلی «اولین انسان» اثری متوسط است که رایان گاسلینگ بازی حد نگهدارندهای را ارائه داده و کلیت یک روایت بیوگرافیکال را حفظ مینماید. البته باید ذکر نمود که شخصیت گاسلینگ شبیه به کاراکتری است که در فیلم بلید رانر ۲۰۴۸ ایفای نقش کرده بود. فردی ساکت و متفکر که در سکوتهایش فرو رفته و یک بیتفاوتی به آدمی منتقل میسازد. همسر او هم کمی منفعل عمل کرده و فرزندانش هم که کلاً از اتمسفر فیلم پرت هستند – هم آن کودک مرده و هم دو فرزند دیگرش که مصنوعی همچون اکسسوار در محیط خانه میچرخند – بخشهایی از گفتگوها و ادارهبازی فیلم از حوصلهی مخاطب خارج بوده و اطلاعاتی داده میشود که بود و نبودش فرقی برای مخاطب نمیکند و اساسا در همینجاهاست که ریتم نازل شده و امر کشسانی زمان بر درام فائق میآید.
شیزل بهتر است کمی روی نوع درامپردازی کلاسیک کار نماید و ریتم درام را کنترل کرده و زمان داستان را کِش ندهد. گویی او میخواسته کمی به شکل فرم مدرن کار نماید – درست مانند پروژه شکست خورده کریستوفر در «درون ستاره ای» – اما هنوز برای او زود است که به چنین آیتمهای تصویری ورود نماید.
در کلام آخر میتوان گفت که «اولین انسان» با اینکه در نوع ایدهپردازی خیلی تلاش دارد دست به نوآوری بزند اما کمی در اجرا و پوآنهای دراماتورژی فیلمنامه دچار مشکل جدی است. سفر به سیارهی سنگی که روزی نیل آرمسترانگ تاریخ بشری را با آن رقم زد، در این فیلم با به تصویر کشیدن زندگی فردیاش کمی به مخاطرات دورهی او میپردازد. اما با این وجود کم و کاستیهای بصری بر پایهی دراماتورژی درست مشکل فیلم است.
لینک دانلود ویدئو
شاید مقاله های دیگر وب سایت روژان :را هم دوست داشته باشید