فاطمه پاقلعه: یکی از چهرههای مطرح سریالهای نوروزی تلویزیون در سال ۹۹، حاجی مالکی نماینده مجلسِ سریال «پایتخت۶» بود. سیدامیر سیدزاده که نزدیک به دو دهه به عنوان تهیهکننده در سینما و تلویزیون مشغول به فعالیت بوده است، انتخاب محسن تنابنده و سیروس مقدم برای این نقش بود که در این فصل به سریال «پایتخت» اضافه شده و قرار بود بار شوخیهای سیاسی این سریال را بالا ببرد؛ شوخیهایی که به گفته امیر سیدزاده اغلب گرفتار تیغ تیز سانسور شدند و بخشی از آنها درنهایت در سریال ماند و خوب هم دیده شد.
با سیدامیر سیدزاده که به بهانه میزگرد چالشهای اکران آنلاین میهمان کافهخبر بود درباره حواشی سریال «پایتخت۶» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
نقش حاجی مالکی در سریال «پایتخت» خیلی روی شما نشسته بود.
امیدوارم که این محبت شما و لطف مردم باعث شده باشد که نسبت به وظیفه ذاتی خودمان بیشتر آگاهی داشته باشیم و مراقبت کنیم. به طور کلی خوشحالم از اینکه بعد از هفده، هجده سال کار تهیهکنندگی در سینمای مستقل با هوشمندی آقای تنابنده و آقای سیروس مقدم این نقش به من پیشنهاد شد و اتفاق خیلی خوبی رقم خورد. من از مسافرت برگشتم دوستان گفتند آقای تنابنده با شما کار دارند. تماس گرفتم گفتند یک نقش برای شما در نظر گرفتیم اگر ممکن است تا محل لوکیشن سریال بیایید. در شیرگاه در همان اولین پلانی که گرفتند، آقای تنابنده به اتفاق آقای مقدم گفتند این همان است که دنبالش بودیم و انشالله این نقش تا آخر به همین خوبی ادامه پیدا میکند. صرف نظر از برخی ممیزیها و اصلاحاتی که به سریال در قاب تلویزیون وارد شد، سریال موجب رضایت و دیده شدن بین آحاد جامعه شد و امیدواریم با ساخت قسمتهای پایانی آن پیام و محتوایی که باید به سرانجام برسد، برسد و ما شاهد نتیجهگیری خوبی برای سریال باشیم.
در قسمتهای باقیماندهِ پایانی که قرار است فیلمبرداری شود، شما حضور دارید؟
هنوز به من اطلاع ندادند که چه اتفاقی میافتد. آیا بعد از این اصطکاک و تنشی که میان نقی معمولی و حاجی مالکی رخ داده است، این کاراکتر برمیگردد و با هم آشتی میکنند یا در همان قسمت ۱۳ که در سریال ملاحظه کردید که منجر به اخراج نقی معمولی شد، این نقش تمام شده است.
«پایتخت۶» همانقدر که مخاطب زیاد داشت حاشیه هم زیاد داشت. شما این حاشیهها را از چه میبینید؟ انتقاداتی که به سریال وارد میشد را به حق میدانید؟
من همیشه به عنوان تذکر درباره حاشیهها و انتقادها میگویم. قطار تا وقتی ثابت است کسی کارش ندارد، همین که حرکت میکند به آن سنگ میزنند. این خیلی مهم است که چه کسانی به قطار در حال حرکت سنگ میزنند؟ و نکته بعد اینکه دیکته ننوشته غلط ندارد. وقتی دیکته نوشته شد احتمالا یکی دو غلط در آن پیدا میشود. به طور قطع مغز متفکر «پایتخت» از ابتدا تا همین فصل ششم محسن تنابنده بوده و نیت محسن تنابنده خدمت است. این را نباید انکار کنیم. بنا به مقتضیات روز و زمان «پایتخت» مرحله به مرحله همراه با جامعه رشد کرده و بیانگر موضوعات به روز جامعه بوده. یعنی اگر از تولد «پایتخت» تا فصل ششم ده سال را در نظر بگیریم روز به روز این سریال پابه پای آحاد جامعه رشد کرده و حرفها را به روز زده. در «پایتخت۶» بهتاش به عنوان جوانی است که مابهازای بیرونیاش امروز در جامعه ما زیاد دیده میشود. جوانهایی که بعضا عصیانگر هم شدند. شاید اگر ما لقب بیتربیتی و عدم احترام به بزرگتر را به اینها منسوب میکنیم، اینها معلول یک سری شرایط اجتماعی هستند که در حقیقت در جامعه ما به وجود آمده و ما بهتر است عوض اینکه دنبال پرداختن این که چرا چنین شده به دنبال پاسخ این سوال باشیم که چطور میشود از این مساله جلوگیری کرد. یعنی هنجارهای جامعه را چطور باید تنظیم کرد و چه کسانی باید این کار را انجام بدهند تا این ناهنجاری بروز نکند. به دنبال این باید باشیم که چه کردیم که این شده و چه کاری نباید میکردیم که این اتفاق نمیافتاد.
بعد از «پایتخت»، من پیشنهادهای بازیگری زیادی داشتم ولی هر کدام از سناریوها را که خواندم، دیدم آن نقشی که با هوشمندی و درایت محسن تنابنده برای من تعریف شده بود و ماندگار شد، در هیچ کدام از اینها دیده نمیشود. تنابنده در انتخابی که برای نقش حاجی مالکی کرد، حرفی را زد که شاید دهها کارگردان، بازیگردان و نویسنده نتوانند بزنند
انتقاداتی که به این سریال وارد شد، غیرمنصفانه و دور از اخلاق حرفهای و هنر بود. هر کاری میتواند ایراد داشته باشد و بیان این ایرادها میشود در قالب نقد آن سریال به سازندگان مجموعه منتقل شود تا در جهت اصلاحش بربیایند. وقتی انتقادها حالت تخریب پیدا میکند شما متوجه میشوید پشت این تخریبها یک اهدافی نهفته است. بخشی از اینها را خود آقای تنابنده در گفتوگوهایشان گفتند بخشی هم من در چند مصاحبه گفتم. به طور کلی من پیشبینی میکنم گذشت زمان و تولید محصولات آینده صداوسیما ثابت خواهد کرد که با وجود همه این هجمهها و ایراداتی که به ناحق به سریال وارد شد یکی از بهترین و موفقترین سریالهای صداوسیما بوده که میشود به آن لقب ملی هم داد به این دلیل که ۸۵درصد مردم آن را دیدند و ما به جای حمایت و نقد منصفانه موضوعاتی که در این سریال به آن پرداخته شده بود راه تخریب را پیش گرفتیم.
«پایتخت» در تمام فصلها منتقد داشت ولی این فصل بیشتر فشارها روی محسن تنابنده بود و با توجه به اینکه قبلا هم گفته بود بعد از «پایتخت۶» دیگر به تلویزیون برنمیگردد، فکر میکنید این فشارها او را از تلویزیون دلزده میکند؟
محسن تنابنده یک سرمایه است و نباید با او این برخوردها میشد. محسن در ۵ فصل قبلی در کنار خشایار الوند به یک شناختی نسبت به هم رسیده بودند که خیلی راحتتر میتوانستند محصولی را تولید کنند که این هجمه و انتقادی که در فصل ششم داشتیم را نداشته باشیم. چون نگاه محسن تنابنده با نگاه مرحوم خشایار الوند طوری به هم گره خورده بود که همدیگر را به خوبی میفهمیدند. بالاخره در این فصل نویسنده جدیدی وارد شده و این نویسنده با حال و هوا و فضای این سریال به نسبتی که مرحوم خشایار الوند آشنا بوده، آشنا نبوده و زمان میبرده تا آشنا شود. در مجموع من این را نقطه ضعف نمیدانم، این از عدم آشنایی نویسنده با فضای ساری و جاری در سریال میآید که مخاطب انتظار داشته و ایشان به زمان بیشتری احتیاج داشته که در اختیارش نبوده. درعین حال احساس من این است که محسن تنابنده وظیفه خود را به خوبی انجام داد و کسانی که حملات و هجمهها را متوجه ایشان میدانند کملطفی میکنند.
فکر میکنید فصل هفت را داریم؟
همانطور که گفتم «پایتخت» یک پروژه ملی است و محسن تنابنده سعه صدرش بیشتر از این است که فکرش را بکنیم. یعنی همیشه مردم را به همه چیز ترجیح میدهد. قرار نیست به خاطر این هجمهها و انتقادات و حتی ناسزاها که خدای نکرده نسبت به او شده بگوید من بریدم و کار نمیکنم. او هدف را در نظر میگیرد و ما امیدواریم «پایتخت۷» را با قدرت و صلابت و با اقبال عمومی بیشتر بسازد و نشان بدهد همچنان محکم و استوار در این مسیر ادامه راه میدهد.
تهیهکنندگی بهتر است یا بازیگری؟ کدام را ادامه میدهید؟
بعد از «پایتخت» من پیشنهادهای بازیگری زیادی داشتم ولی هر کدام از سناریوها را که خواندم دیدم آن نقشی که با هوشمندی و درایت محسن تنابنده برای من تعریف شده بود و ماندگار شد در هیچ کدام از اینها دیده نمیشود. بحثم اینجا بحث ژانر و موضوع فیلمنامه نیست، بحث استراکچری است که آن پرسوناژ دارد. محسن تنابنده در انتخابی که برای نقش حاجی مالکی کرد، حرفی را زد که شاید دهها کارگردان، بازیگردان و نویسنده نتوانند بزنند. من هفده، هجده سال است به عنوان تهیهکنند مستقل سینما خصوصا در ساخت فیلمهای هنری جایگاه خودم را پیدا کردم، زیاد دنبال این نیستم که برای بیشتر دیده شدن سراغ بازیگری بروم. به همین دلیل سناریوهای متعددی را که بعد از «پایتخت» پیشنهاد شد، انتخاب نکردم. امیدوارم اگر جایی نقشی با این محتوا و مفهوم و با این جذابیت اگر پیدا شود باز هم در خدمت مردم باشیم.
بعد از «پایتخت» از نمایندههای مجلس بازخوردی گرفتید؟
تلفنهای زیادی از دوستان نماینده داشتم که میگفتند شما نقش یک نماینده مجلس را خیلی خوب بازی کردید جواب من این بود که من این نقش را زندگی کردم و کسی که من زندگی کردم یک نماینده ایدهآل و به نوعی آرمانگرا بود و انتظار جامعه از نمایندگان و وکلای انتخابیشان این است که چنین شان و شخصیت و اصولی را در باب سوگندی که میخورند داشته باشند و رعایت کنند.
وقتی انتقادها به «پایتخت»، حالت تخریب پیدا میکند، شما متوجه میشوید پشت این تخریبها یک اهدافی نهفته است. به طور کلی من پیشبینی میکنم گذشت زمان و تولید محصولات آینده صداوسیما ثابت خواهد کرد که با وجود همه این هجمهها و ایراداتی که به ناحق به «پایتخت ۶» وارد شد، یکی از بهترین و موفقترین سریالهای صداوسیما بوده که میشود به آن لقب ملی هم داد
امیدوارم این نقش تلنگری زده باشد به دوستانی که متوجه حرمت و جایگاه نقش نمایندگی خودشان نیستند و گاها حرفها و اخباری میشنویم که آزرده خاطر میشویم که فلان نماینده مجلس فلان حرکت را کرد یا خبرنگار برخورد بدی داشت و … شان نماینده مجلس به عنوان وکیل منتخب مردم خیلی بالاتر از این است که بخواهد وارد موضوعات حاشیهای شود و بنا به وظیفه و سوگندش در جهت پاسداشت حقوق مردم برای قانونگذاری عمل کند و امیدواریم همه نمایندههای ما اینچنین باشند.
به حاجیمالکی هم کم انتقاد نشد.
مردم چند دسته بودند. قاطبه و غالب مردم میگفتند که این نقش را خیلی خوب ایفا کردید و نماینده ما باید اینچنین باشد. یک خاطره بگویم. در ایام شیوع کرونا، مشهد، خانه مادری بودم. از منزل مادر من تا حرم امام هشتم، ده دقیقه راه است. من یک روز که رفتم سلامی عرض کنم خدمت آقا علیبن موسیالرضا این مسیر ده دقیقهای ۷ساعت طول کشید. اصلا اجازه نمیدادند من حرکت کنم و میخواستند عکس بگیرند یا صحبت کنند.
خب در این روزها به خاطر شیوع کرونا ماسک میزدید.
فایده ندارد. ظاهر من طوری است که یکی از آن وجود دارد. شاید خیلیها باشند که مشابه داشته باشند، استایل من ولی شبیه ندارد. برای همین میگویم اغلب مردم این کاراکتر را دوست داشتند.
مثلا بخشی از انتقادات این بود که این نماینده که از پس راننده خودش برنمیآید، چطور میخواهد وکیل مردم باشد.
به این انتقادات باید پاسخ داد. اسلام دین جاذبه است نه دافعه و یک نماینده مجلس که به عنوان یک قانونگذار در مجلس حاضر است و باید در جریان مسائل و مشکلات مردم قرار بگیرد، باید آنقدر سعه صدر داشته باشد که قرار نیست در همان ابتدای کار با چند حرکت رانندهاش او را اخراج کند. باید همه چیز را تحمل کند، سعه صدر داشته باشد، هدفهای راننده از این حرکتهایش را تجزیه تحلیل کند بعد تصمیم بگیرد. این پروسه زمان برد. بعضا یک نمادهایی هم نشان دادیم. نامهای قرار است به نماینده مجلس برسد، بین ۲۰نفر جابجا میشود و در نهایت هم در جیب راننده نماینده قرار میگیرد و به دست او نمیرسد. این یک پیام است. نماینده به مجلس بدرقه رانندهاش میرود ولی پای سفره شامش نمیماند، این یک پیام است. اینها پیامهایی بود که متاسفانه به جای اینکه دوستان نگاه خودشان را به این چیزها معطوف کنند، ایراد گرفتند که نماینده منفعل و بیدست و پا است و … اینها همه در جایگاه خودش قابل دفاع بود و در جاهایی که مردم از خود من درباره این نقش میپرسیدند و حتی در یک مصاحبه با یک رسانه خارجی گفتم که نماینده نشانگر هویت فرهنگی جامعه و مردم و نهادی که در آن زندگی میکنیم است. اگر قرار بود من در همان ابتدای کار با سختی و تندی با رانندهام برخورد کنم، دیگر نقش حاجیمالکی که در قسمت سیزدهم آن برخورد را میکند که برای مردم هم دلنشین میشود را نمیدیدید. باید تمام این مسائل میگذشت شما اتفاقات را میدیدید تجزیه تحلیل میکردید تا به برخورد مناسب در قسمت سیزده برسیم. امیدوارم اگر ایرادی هم بوده با نقد درست بپذیریم و اصلاح کنیم.
۲۵۸۲۵۸