کلاغِ مجازیِ صاحب نظر
به واتساپ نشست با کلاغی دگر
سرِ صحبت این گونه آغاز کرد
” در ذکر بیچارهای باز کرد”
هوار و هوار و هوار و هوار
که بهمان فلان کرده است با بیسار
تو بهمان نگو، گرگِ دَرّنده گو
بیسارِ نگون بختِ سَرکنده گو
شنیدم می خواسته هیاهو کند
بنا بوده دست فلان، رو کند
که بهمان نداده ست او را امان
به دستور و مَستور شخصِ فلان
بگفت این به آن، آن به این، این چنین
چنین است، چنان است، بیا و ببین
که من دیده ام با دو تا چشم خویش
فلان گرگ دریده فلان بچه میش
چنین است رسم فضای مجاز
فضای مجازیِ پر رمز و راز
کلاغی می تایپد تو واتساپ خبر
خبر می چیند چِل کلاغ دگر
بیا زارع دست از خبرها بشوی
بپیچ نسخه و مُسخۀ گفتِگوی
1717