قادر باستانی-مدرس علوم ارتباطات اجتماعی
چند سالی است تولید مستندهای تاریخی درباره رویدادهای تاریخ معاصر باب شده است. نحوه اکران این مستندها و مباحث مربوط به آن، حکایت از پشتیبانی غیرمتعارف از سازندگان و دستاندرکاران آنها دارد. دسترسی سخاوتمندانه آنها به آرشیوهای ارزشمند رسانه ملی و خط فکری سوگیرانه آنها در کژروایتی وقایعی که اغلب مخاطبان شاهد عینی آن بودهاند، نشان میدهد این مستندهای تاریخی به صورت هدفمند برای برجستهکردن روایت مدنظر برای نسل جوان و نسلهای آتی تهیه و تولید میشوند.
عارضهای که در عرصه مستندسازی
تاریخی– سیاسی دچار آن شدهایم، روایتهای سیاه از تاریخ انقلاب اسلامی است. مثل همین مستندی که بهتازگی برای تخریب هاشمیرفسنجانی تولید شده و در برخی دانشگاهها برای جوانان به نمایش درآمده است. در این مستند یک دوره از تاریخ کشور سیاه، پُرآشوب و مشوش به تصویر درآمده که با واقعیت موجود هیچگونه همخوانی ندارد. گرچه بهظاهر هدف سازندگان لجنمالکردن کارنامه هاشمی است؛ اما آنچه در تصویر- عمدی یا سهوی- عرضه شده، سیاهنمایی ۳۰سال اخیر به چشم مخاطب جوان میآید. این مستند، در سالگرد ۴۰سالگی پیروزی انقلاب اسلامی، کشوری را روایت میکند که از سال ۶۸ هیچ روی خوش ندیده است. کاری برای مستضعفان صورت نگرفته، فاصله طبقاتی روزبهروز بیشتر شده، مسئولان اجرائی کشور عملکرد فاجعهباری داشتهاند و یک نقطه مثبت و قابل اتکا در این ۳۰ سال وجود نداشته که ارزش نشاندادن داشته باشد.
عدهای با اهداف و اغراض خاص، کشور را به عارضه مستندهای فیک مبتلا کردهاند و شوربختانه نتیجه آن وفق مرادشان نبوده است. بهایندلیل که مخاطب امروز منفعل نیست. به انواع رسانهها و پیامها دسترسی سهل و آسان دارد و با این روشهای گوبلزی نمیتوان جوان امروزی را خام حرفهای نابخردانه و دروغ کرد؛ آنهم در تاریخ ۳۰ سال اخیر که روایتها سینه به سینه به نوباوگان منتقل شده و به این راحتی قابل دستکاری نیست.
در تاریخ سینمای جهان میخوانیم که گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، سعی بلیغی کرد تا با تولید مستندهای پرطمطراق از موفقیتهای آلمان نازی، دیدگاه جهانیان را به خونخوار قرن بیستم مثبت کند؛ اما راه به جایی نبرد؛ آنهم در زمانی که پیام رسانه، مانند گلوله جادویی بر قلب مخاطب مینشست. دستگاه تبلیغاتی اتحاد شوروی هم در این زمینه پیشتاز بود و فیلمهای بزرگی در ستایش کمونیسم و روش سوسیالیستی روی پرده نقرهای برد. مستندهای فیک، با آمیختن راست و دروغ و برجستهکردن عمدی برخی موضوعات و نگفتن برخی واقعیتهای مهم، روایتی وارونه از یک برهه زمانی عرضه میکنند. مخاطب، چون از طریق رسانههای اجتماعی، حرفهای نگفته و لاپوشانیشده را نیز همزمان دریافت میکند، درک مختص خود را خواهد داشت که با هدف مستندساز و گردانندگان آنها بسیار متفاوت است.
باید پرسید مگر در این سه دهه اخیر، حتی یک کار مثبت در کشور انجام نشده که در تصاویر مستند موصوف، جایی برای عرضه نداشته باشد. پیشرفتهای فرهنگی، علمی، اقتصادی، بازرگانی و اجتماعی در کجای مستند گنجانده شده است. چرا به دروغ میخواهیم در ذهن نسل جوان به زور فرو کنیم که سه دهه گذشته، عدهای خائن به مردم و انقلاب اسلامی، زمام امور کشور را در دست داشتهاند. چرا واقعیت را بیان نمیکنیم.
مستند درست اصولی دارد؛ همه جوانب با لحاظ واقعیت بیان میشود و در نهایت، اختیار به مخاطب داده میشود که خود از بین روایتها درستترین را انتخاب کند. صحنهگردانان این مستندها که به خیال خود، دارند چهره هاشمی و امثال هاشمی را مشوش میکنند، به هوش باشند که این چاقویی که درست کردهاند، دست خودشان را خواهد برید و زمانی به اشتباه خود پی خواهند برد که چارهای برای جبران نیست.
شرق