نرگس کیانی: «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» شاید در وهله نخست به واسطه کُدی که از نام محمد مصدق میگیریم شمایل یک اثر سیاسی را در ذهنمان بسازد اما آنطور که هادی مرزبان، بهحق، اشاره میکند بیش از هر چیز یک عاشقانه است، یک عاشقانه آرام که فروپاشی روانی دکتر نون به دریایی طوفانزده تبدیلش کرده است.
هادی مرزبان سالهاست که اندیشه اجرای این رمان درخشان به قلم شهرام رحیمیان را در ذهن دارد و بازیگری که برای ایفای نقش دکتر نون روی صحنه، انتخاب کرده بود نخست زندهیاد جمشید مشایخی و سپس رضا کیانیان بود و اکنون مهدی فخیمزاده است. مرزبان معتقد است هر کدام از این ستارههای عرصه بازیگری بسته به شیوه کارشان، دکتر نون متفاوتی را به تماشاگر نشان میدهند.
اگرچه دکتر نون به سبک جمشید مشایخی و دکتر نون به سبک رضا کیانیان را ندیدیم اما بختیاریم که به تماشای دکتر نون به سبک مهدی فخیمزاده خواهیم نشست. دکتر نونی که تنها با اراده و همت هادی مرزبان بود که از دوران پرتلاطم شیوع کرونا عبور کرد و اکنون چیزی تا روی صحنه رفتنش نمانده است. دوران پرتلاطمی که از پیش هم میدانستیم دیر یا زود، خوب یا بد سرانجام گذر خواهد کرد اما فراموش نمیکنیم که عملکرد مدیران ادارهکل هنرهای نمایشی به عنوان متولی تئاتر کشور، نشانمان داد مدیریتکردن در شرایط عادی، کاری جز انجام وظایف روزانه که بابت آن دستمزد میگیریم نیست و این مدیریتکردن در دوران بحران است که ایثار میخواهد، نه انجام وظیفه. ایثاری که دیده نشد و انجام وظیفهای که پاسخگوی گذر از بحران نبود.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است با هادی مرزبان در خصوص چگونگی گذر از این بحران که اکنون به نسبت زمان آغازش در سوم اسفند ۱۳۹۸ و پس از ۱۵ ماه، به شکل خود به خود و نه به همت مدیران، اندکی فروکش کرده است.
نخستین اطلاعیه روابطعمومی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی که خبر از تعطیلی تمامی برنامههای فرهنگی و هنری به مدت یک هفته میداد، سوم اسفند ۱۳۹۸ منتشر شد و احتمالا کسی پیشبینی نمیکرد که در خرداد ۱۴۰۰ تنها گذر زمان، نجاتدهندهمان باشد و نه تدبیر و مدیریت مسئولان. نمیدانم با این عقیده موافقید که مدیریتکردن در شرایط عادی، انجام وظیفه روزانه است و در هنگام بحران است که مدیر باید شَمِ مدیریت خود را نشان دهد یا خیر؟ اتفاقی که از مسئولین و متولیان تئاتر در دوران شیوع کرونا ندیدیم یا شاید مطلع نیستیم و شرایطی وجود داشت که نتوانستند کاری از پیش ببرند.
اجازه دهید پیش از پاسخ دادن به سوالتان کمی به عقب برگردم. من برای شروع تمرین «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» در این شرایط، در برابر تمام بستگانم ایستادم. بستگانی که از کوچک تا بزرگ یک صدا مخالفت میکردند. اما چرا؟! نمیدانم از اتفاقاتی که هنگام اجرای نمایش «تانگوی تخممرغ داغ» در سال ۱۳۹۳ رخ داد مطلعید یا نه. اتفاقاتی که منجر به خونریزی مغزی و سکته من شد و امروز زندگی را با تنها یک کلیه میگذرانم. تمرین «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» در شرایطی آغاز شد که قرار بود به علت مشکلات جسمیام، واکسن کرونا را خارج از ایران تزریق کنم. اتفاقی که همه مقدماتش فراهم بود و همه بستگانم برای انجامش به آن طرف آب رفتند اما من انجامش ندادم چون با خود گفتم تمرین و روی صحنه بردن پیِسی که در دست دارم واجبتر است. پس ماندم و همینجا هم واکسن زدم. اینها را گفتم تا متوجه شوید در چه شرایطی قرار دارم. ضمن این که تاکید میکنم من تئاتر کار نمیکنم تا ازقِبَلَش نان بخورم، چون معتقدم به قول بونوئل «غم نان هرگز عذری برای فاحشگی هنر نیست.»
همواره در تمام گفتوگوهایم گفتهام که مدیران محترم ما، عزیزان ما که من همهشان را هم دوست دارم متاسفانه فقط تا زمانی موفقند که آرامش برقرار است. مثالی میزنم. یک کشتی را در نظر بگیرید که در آبوهوایی آرام، پیش میرود. همه چیز خوب است و هر جزئی کار خود را به درستی انجام میدهد اما مسئله این است که اگر دریا طوفانی شد، کاپیتان کشتی چه خواهد کرد؟! و متاسفم که میبینم دوستان ما در طوفان، کاری نمیکنند و تنها نظارهگرند.
میدانم که در طول ۱۵ ماه گذشته به واسطه پیگیری برای فراهم شدن شرایط روی صحنه بردن «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» با مدیران ادارهکل هنرهای نمایشی دیدارهایی داشتهاید. در این دیدارها چه گذشت؟
من همان اوایل شیوع کرونا چون به آقای قادر آشنا ارادت دارم و دوست تئاتریها میدانمش به سراغشان رفتم. به ایشان گفتم ما برای تشکیل یک تئاتر به سه رکن نیازمندیم؛ منِ مجری، شمای تماشاگر و یک محل به نام تئاتر و اگرچه حالا کرونا لعنتاللهعلیه، محل را از ما گرفته است اما منِ مجری و شمای تماشاگر که هستیم. پس بیاییم به جایگزین کردن چیزی دیگری با آن محل بیندیشیم. چون نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم و بگوییم کرونا آمده است و دیگر نمیتوان روی صحنه رفت پس بگذار تئاتر بهکل فراموش شود!
در اوایل شیوع کرونا به آقای آشنا پیشنهاد کردم تفاهمنامهای با مدیران تلویزیون امضا کنند تا بتوانیم هفتهای دو یا سه تلهتئاتر روی آنتن بفرستیم. ایشان گفتند با مسئولین بالادستیشان و همچنین با مدیران تلویزیون صحبت خواهند کرد اما متاسفانه تا همین امروز اتفاقی نیفتاده است
همان زمان به آقای آشنا پیشنهاد کردم نشستی با مدیران تلویزیون داشته باشند و تفاهمنامهای امضا کنند که ما بتوانیم طبق آن، هفتهای دو یا سه تلهتئاتر روی آنتن تلویزیون بفرستیم. امری که همهیمان قبلتر هم انجامش داده و ثابت کردهایم که بلدِ کاریم. آقای آشنا از این پیشنهاد استقبال کردند و گفتند با مسئولین بالادستیشان و همچنین با مدیران تلویزیون صحبت خواهند کرد و انشاالله این پروژه را راه میاندازند. من هم موضوع را رها نکردم و هرجا صحبتش پیش میآمد و در هر گفتوگو و مصاحبهای، عامدانه عنوانش میکردم تا دوستان قولشان را فراموش نکنند اما متاسفانه تا همین امروز که حدود ۱۵ ماه از شیوع کرونا میگذرد اتفاقی نیفتاده است و ما فقط شاهد پخش سریالهایی آنچنانی با هزینههایی میلیاردی از تلویزیون هستیم.
من نمیدانم مدیران تلویزیون چرا روی خوش به ما نشان نمیدهند؟! چرا تئاتر را باور ندارد؟! چرا نمیدانند با تئاتر چه کارهایی میتوان کرد و چه خدماتی میتوان ارائه داد؟! چرا متوجه نیستند با پولی که برای ساخت یک سریال خرج میکنند دست کم میتوان ۱۰ تلهتئاتر کار کرد؟! و… اما میدانم اگر مدیران تلویزیون با مسئولان ادارهکل هنرهای نمایشی همراهی میکردند ما هماکنون شاهد پخش حداقل هفتهای دو یا سه تلهتئاتر بودیم و جریانی از گفتوگو و بحث و نقد در این خصوص راه میافتاد و متاسفم که نشد و این نشدن را فقط از چشم سیاستگذاران کلان فرهنگی میبینم.
در واقع به این طریق هم میشد زمینهای برای بازگشت به کار اهالی تئاتر و راهی برای امرار معاششان در شرایط تعطیلی سالنهای نمایش فراهم کرد و هم پاسخگوی نیاز مردم به تماشای تئاتر بود.
بله. از یک سو خودتان میدانید که بسیاری از تئاتریها در وضع خوبی زندگی نمیکنند اما انگار کسی نمیخواهد باور کند که آنها هم کرایه خانه دارند، آنها هم گوشت و مرغ و میوه و سبزی و نان را کیلویی فلان تومان میخرند، آنها هم خانواده دارند و… و همه اینها در حالی است که مکان امرار معاششان بسته است.
نمیدانم مدیران تلویزیون چرا روی خوش به ما نشان نمیدهند؟! چرا تئاتر را باور ندارد؟! چرا نمیدانند با تئاتر چه کارها میتوان کرد و چه خدماتی میتوان ارائه داد؟! چرا متوجه نیستند با پولی که برای ساخت یک سریال خرج میکنند دست کم میتوان ۱۰ تلهتئاتر کار کرد؟!
از سوی دیگر چگونه باید پاسخ نیاز مردمی را داد که تئاتر میخواهند؟! ما در کشورهای پیشرفته آدمهایی را میبینیم که کارشان را از صبح شروع میکنند و شب همانطور که با خوراکی برای جسمشان به خانه برمیگردند در صف بلیت تئاتر هم میایستند. چون هم خودشان و هم مسئولینشان میدانند درست است که بدن برای ادامه حیات به ویتامین و پروتئین و… نیازمند است اما روح هم خوراک میخواهد. پس هزینه کردن برای تئاتر، جزیی از سبد اقتصادیشان است ولی در کشور ما، متاسفانه مسئولین و سیاستگذاران سطوح کلان، تئاتر را باور ندارند و چون باور ندارند اصلا به آن فکر نمیکنند.
به درستی اشاره کردید که ساختن تلهتئاتر کاری است که همه شما قبلتر هم انجامش داده و ثابت کردهاید که بلدِ کارید. طبیعتا با توجه به گسترش امکانات نسبت به، بهعنوان مثال، دهه ۴۰ هماکنون میتوانستید آثار بسیار جذابتری هم روانه آنتن کنید.
در دهه ۴۰ هنرمندانی مانند آقای علی نصیریان، زندهیاد عزتالله انتظامی، زندهیاد جمشید مشایخی و… هر هفته شبهای جمعه تئاتر اجرا میکردند و مردم به تماشای آنها مینشستند. خاطرم هست در بعضی خانهها حتی چراغها را خاموش میکردند تا بیشتر احساس کنند که در سالن تئاتر نشستهاند. خانم مُسِنی را به خاطر میآورم که از بستگان ما بود و در همسایگیمان هم زندگی میکرد و میگفت: «وای! نمیدانی، این خیرندیده انتظامی امشب چه کار کرد!» اینها را میگویم تا بدانید تلهتئاتر جای خودش را در میان مردم باز کرده بود و نمیدانم چرا حالا که امکانات بیشتری در دسترسمان است و طبیعتا میتوان آثاری بهتر ساخت و روانه آنتن کرد اقبالی از سوی مسئولین نمیبینیم؟! و آیا بهخصوص در شرایطی که مرتب از مردم میخواستیم در خانه بمانند، تله تئاتر نمیتوانست غذایی خوب برای نگهداشتنشان در خانه باشد؟!
این مطلب را هم بخوانید:
◾️ جنونِ یک شیفتۀ مصدق روی صحنه نمایش
۵۸۲۵۹