اما با تماشای فیلم در مییابیم که علیرغم اشارههای واضح به رویدادهای سال ۸۸، حرف «آشغالهای دوست داشتنی» نه مربوط به دیروز و امروز که برای همیشه است. مهمتر از دعوت به گفتوگو که به عنوان تم اصلی فیلم حتی از طرف کارگردان هم در اینجا و آنجا بر آن تاکید شده است، به نظر نگارنده فیلم به موضوع مهمتری اشاره دارد و آن اینکه اشتراک کلام و عقیده هیچگاه به همبستگی و پیوستگی زیر یک سقف از خانواده تا اجتماع و کشور نمیانجامد. آن نیرو و چسبی که یک جمع را میتواند منسجم و همگام کند، همانا اشتراک منافع و توافق بر سر نفع جمعی است. همین انحراف از توجه به این چسب اجتماعی میتواند یادگاریهای دوست داشتنی را به آشغال تبدیل کند که اگرچه هنوز دوست داشتنیاند اما دیگر جایشان روی طاقچه و داخل گنجه نیست و باید آنها را به سطل آشغال سر کوچه سپرد.
بنابراین، نکته کلیدی فیلم فقط گفتوگو نیست چرا که در طول فیلم بگو مگوی بین اعضای خانواده انگار پایانی ندارد و نکته اساسی هم دقیقا همین جاست که این خانواده و اگر آنها را به عنوان تمثیلی از یک جامعه بپذیریم، از همان ابتدا راه را اشتباه رفتهاند چرا که هیچگاه رسیدن به کلامی مشترک که بتواند انسجام و همبستگی بهوجود آورد میسر نیست، بلکه برعکس به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و احترام به فردیت هریک از اعضا خانواده-جامعه و توافق بر منفعتی مشترک و واحد است که میتواند آنها را دوباره زیر یک سقف جمع کند و از گسست جلوگیری کند.
در میان همه آن جدل و گفتوگویی که تا پایان فیلم جریان دارد، شاید تنها این مادر است که تلاش میکند اعضای پراکنده این خانواده را با آن منفعت مشترک آشنا کند. او دل در گرو همه اعضای خانواده دارد. همه آن یادگاریهای دوست داشتنی را جمع میکند تا شاید آن جمع پراکنده را دوباره همدل کند.
.. و می ماند یک افسوس بزرگ برای جشنواره فیلم فجر که سال به سال با محافظهکاری و فاصله گرفتن از جسارت در انتخاب فیلمها به بهای برگزاری یک جشنواره بدون حاشیه و آرام، سبد نمایش خود را از آثار ارزنده تهی میکند و با چنین رویکردی شش سال پی در پی، فرم شرکت «آشغالهای دوست داشتنی» در جشنواره بایگانی میشود.
۵۷۵۷