سهراب آن زمان می گفت روزگار غریبی است. فکر می کردم الان اگر زنده بود به این روزگار چی میگفت؟ شاید مردم را دعوت می کرد به اینکه یک پیاله فرهنگ همراه با وجدان سر بکشید. بلکه شما را در قبال مردم مسولیت پذیر کند. مردم هیچ! در قبال فرزندان و خانواده و عزیزانتان! میهمانی کنار خانه امان و تصاویری از جاده های شمال و توئیت هایی که شبانه روز می خوانیم تنها و تنها یک پیام را می دهد، اینکه یک عده یا واقعا جدی نگرفته اند و به زعم خودشان بازهم دولت دروغ می گوید! یا واقعا انسان نیستند و بوی از وجدان و مسولیت نبرده اند؛ چرا که اینان قاتلان مردم هستند.
شب 13 رجب شبی گرامی برای شیعیان است. در همین شب همسایه دیوار به دیوار ما جشن نامزدی برپا کرده بود برو بیای بود! ظاهرا کسی هم از نرفتن سرباز نزده بود! تو همین شب که برای خیلی ها بین تعطیلی محسوب می شد، عده ایی ماشین ها را آتیش کردند جاده شمال با منقل جوج و بساط! ما را چه شده؟ هر اتفاق مهلک در کشورمان را نسبت می دهیم به راس حکومت فحش می دهیم ، می گوییم دشمن ما همین جاست! من می گویم دشمن ما خود ما هستیم! اگر بخشی از حکومت در روند شیوع این بیماری مقصر است پس سهم مردم کجاست؟ ایا این مردم متوجه هستند که قاتلانی شده اند که این سلاح مرگبار را از این شهر به آن شهر منتقل می کنند؟ ایا مردم متوجه هستند در صف نانوایی همه نان ها را به عنوان اینکه کدام داغ تر است لمس نکنند؟
فرهنگ را چه طور باید به عده ای از مردم کشورمان تزریق کرد؟ شاید گاهی زور لازم است؛ وقتی جان مردم در میان باشد. شاید گاهی لازم است برای پلاک های غیر بومی جریمه های هنگفت در نظر گرفت شاید از ترس جریمه در خانه هایشان ماندند. خیابان را بگذارید برای مردمانی که مجبور هستند در اداراتی که زمان آن بازهم به حالت عادی بازگشت! حاضر شوند. اینها پیشنهاد های فعالان توئیتری است، اما ایا وقت ان نرسیده است که یک فرهنگ سازی درست در جامعه شکل بگیرد؟ مردم ما تا چه زمانی غفلت خود را به حکومت نسبت می دهند؟ تا چه زمان خشک و تر باید با هم بسوزند؟ از طرفی دیگر وقت آن نرسیده که این بودجه عظیم فرهنگی و بیش از 100 سازمان فرهنگی در کشور فکری به حال این مساله کنند؟ این بودجه سالیانه برای فرهنگ دقیقا کجا می رود؟ چه فرهنگ سازی در وقت بلا برای مردم شده است؟ کی قرار است به خود بیاییم و یک فرهنگ سازی متناسب انجام دهیم، که تنها به بیلبردهای اتوبان ها ختم نشود؟ آیا در این چندوقت این سازمان ها کاری درخور شان صورت داده اند؟
در کنار اینها عده ای دیگر هم هستند که در کنار بی مسولیتی وجدان هم ندارند. لات های مجازی که این روزها به جای آنکه به فکر باشند تا وحشت را از دل مردم بردارند، به پرستارانی خرده می گیرند که با روحیه بالاسر مریض ها ظاهر می شوند. آن عده ای که انقدر کوته فکر و تنگ نظر هستند و این پرستاران را منتسب می دانند به شبکه های ضدانقلاب ! در توئیتی جالب توجه خواندم که نوشته بود: «رقص با چهرههای پوشیده به عنوان پرستار مشکوک است.طرف رقاص هم باشد مگر میشود وسط معرکه خستگی خود و فوت هم میهمانش برقصد و تصویر آن را پخش کند؟روحیه میدهد؟چرا در همه سالها پرستاران در بیمارستان نمی رقصیدند؟ تازه کسانی این تصاویر را پخش میکنند که آمار فوتیها را بالاتر میدانند.بدتر»
هموطنی که صاحب بزرگترین روزنامه کشور است در توئیتر خود به مریدانش این گونه خط می دهد! کمی وجدان جناب مدیر مسول! این روزها مردم حتی عید هم ندارند، از خرید شب عید و شکلات و اجیل خریدن خبری نیست و عده ای با مسولیت خود را در خانه هایشان حبس کرده اند. وقت آن نیست نمک بر زخم مردم بپاشید و کادر درمانی که اینطور دلسوزانه و جان بر کف برای مردم شبانه روز زحمت می کشند اینگونه منتسب کنید به ضد انقلاب! و آنها را چهره های نقاب زده بخوانید! بالاخره گذر پوست شما نیز به دباغ خانه خواهد افتاد! شاید پرستاران برای شما نرقصند، اما انقدر وجدان دارند که شما را سلامت به خانه بازگردانند.
در کنار این انسان نماها عده ای دیگر هم هستند که اقلام پزشکی را احتکار کرده اند. این دسته، وجدان که هیچ به زعم من قاتل درجه یک به حساب می آیند که از خون مردم ارتزاق می کنند. می گوییم مرگ بر آمریکا چون مردم ما را تحریم کرده است. ان دسته ای که اقلام را احتکار کرده اند چه نقشی دارند؟ آیا باید گفت مرگ بر آنها؟
کرونا ویروس مانند طاعون، تیفوس، وبا و هر زهرمار دیگری می رود و بالاخره مردم ما سلامت از زیر این بلا خارج خواهند شد. اما در نهایت چه کسانی روسیاهی را همواره تا جهان جاودان به دوش خود خواهد کشید؟ بزرگ مردی 1400 سال پیش به مسلمانان گفت اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید!
آزاده باشید و اقلام پزشکی را احتکار نکنید،چند صباحی قید سفر را بزنید، مردم را به زیارت ها ، میهمانی ها ودور همی ها دعوت نکنید. آزاده باشید و بگذارید انرژی خوب پرستاران به مردم منتقل شود و آنها امید به سلامتی داشته باشند. مردم ما این روزها بیش از هر زمان دیگر نیاز به امید و روحیه بالا دارند.
پیشنهاد می کنم در این روزها کتاب کوری ژوزه ساراماگو را بخوانید و رنج قرنطینه را به وضوح لمس کنید؛ شاید کمی وجدان شما را قلقلک دهد!