بسیاری از قوانین اجرا نشده را به اجرا در آورده، و در نتیجه روزنه امیدی نه تنها در قوه قضائیه بلکه در کل کشور به وجود آمده است. این نشان از آن دارد که اگرعزمی باشد کارها انجام و مردم امیدوار میشوند. خدمات فعلی قوه قضائیه نوید از این دارد که گاه با یک گل هم بهار می شود. اما آنچه باید به آن توجه داشت آفتهایی است که قطعاً آن را تهدید و تضعیف می کند. بنابراین آنچه قوه قضائیه و در رأس آن رئیس آن باید به آن توجه کند آفاتی است که از آن جمله است:
1-عدول از خط قرمز یا بالا و پائین بردن آن. آنچه رئیس قوه قضائیه بهآن بارها و بارها تأکید کرده این است که در مبارزه با فساد خط قرمزی نمی شناسد و با هر کس در هر مقام و در هر جا بر وفق قانون عمل میکند. اگر خدای ناکرده خط قرمز جابه جا و یا کمرنگ شود بسیار خطرناک خواهد بود.
2- جناحی عمل کردن. عدالت آن است که خویش و قوم و حزب و جناح در آن راه نداشته باشد. علیوار برخورد کردن به این معنا است که همگان در برابر قانون یکسان باشند. اگر افراد پولدار و متمکن دادگاهی و محکوم و زندانی شوند ولی با داشتن امکانات در زندان هم در رفاه باشند قطعاً موافق با عدالت نیست. آنهائی که زندانبانها را میخرند و از رفاه در زندان و در غیر زندان برخوردار می شوند قوه قضائیه را تضعیف کرده اند.
3- نداشتن نیروی مؤمن و کارآمد. اگر قوه قضائیهی کارآمد مهم است اهمیتش بسته به نیروهای مؤمن و پاکدست آن است. بدیهی است دستگاه قضا در طول سالها بهوظیفه خود آنچنان که باید عمل نکرده و بسیاری ممکن است گرفتار دنیا شده باشند. باید هر چه سریعتر قوه قضائیه خود را از این عوامل رها کند و از نیروهای متعهد بهره گیرد و الا با وجود افراد ناشایست گزارشهای غلط به رئیس قوه خواهند داد به طوریکه ایشان فکر کند که کارها بر وفق قانون و مراد انجام می شود.
4-عدم همکاری سایر قوا با آن. اجرای عدالت وقتی میسر است که دو قوه دیگر و حتی نهاد رهبری و بخشهای شبه دولتی چون شهرداریها به وظائف خود عمل کنند و خود را از قانون مستثنی ندانند.
5- فرافکنی و دست کم گرفتن فعالیت های آن. یکی از خطرات تضعیف قوه قضائیه فرافکنی و دست کم گرفتن فعالیت های آن است؛ به این عنوان که بگویند «این ها مهم نیست بروید سرچشمهها را ببندید و امثال آن». فاجعه جائی رخ خواهد داد که این قضیه واقعیت پیدا کند و با سرچشمهها و مفسدان اصلی برخورد نشود.
6- عدم خلع ید قاضیان و وکلای فاسد. طبعاً در دستگاه قضا در این زمان ها قاضیان و وکلای فاسدی هم رخنه کرده اند و الا شکایتی از دستگاه قضا نمیبود و با این حرکت جدید شور و شوق در دل عامه مردم پدید نمی آمد. در هر حال وجود این افراد موجب کارشکنی و تضعیف قوه قضائیه است و با تعارف و مماشات کار پیش نمی رود. با آنانکه همکاری نمیکنند باید برخورد جدی شود. به عبارت دیگر کار قضا از خود دستگاه قضا باید آغاز شود.
7- عدم ورود به عنوان مدعی العموم در حقوق عامه. در بسیاری از موارد مدعی العموم وظیفه خود را انجام نداده است. مدعی العموم یعنی مدعی از جانب مردم برای استیفای حقوق آنها. نمونه آن در بیکاری، در ارتشا، در توزیع مواد مخدر و از جمله سیگار، در حیف و میل بیت المال،در فقر و گرسنگی حاکم، در سقوط ارزش پول ملی، در قاچاق، و در آموزشهای غلط فرهنگی و اجتماعی و مانند آن. پایش مسائل از جانب قوه قضائیه منوط به طرح شکایت از جانب کسی نیست. آنجا که ضرر و اضرار ملی وجود دارد قوه قضائیه باید ورود کند.
8- از دست دادن انگیزه و خسته شدن از کار. یکی از آفاتی که می تواند قوه قضائیه را تضعیف و متعاقب آن مردم را مأیوس کند خستگی قوه و واحدهای تابعه آن از کار است. مثلاً اینکه انتخابات که تمام شد تلاش قوه قضائیه هم فروکش کند، یا کثرت مراجعات صبر و حوصله قاضیان و بازپرسان را برباید.
9- نپرداختن به فسادهای ریز و فراگیر. همانگونه که قوه قضائیه سرِ وقت دانه درشتها در فساد و افساد و ارتشا می رود و با آنها برخورد میکند باید به مسائل ریز هم توجه داشته باشد. ممکن است مدیران و مسئولان ارشد طوری عمل کنند که رد پائی از تخلف از خود نگذارند اما تخلف را به بدنه سرازیر و پخش کنند و با زبان بی زبانی به زیر دستانشان القا کنند که هر کاری می توانید بکنید اما رد پائی از خود به جا نگذارید. مثلاً در اداره ای می بینی کارت پیش نمی رود؛ میگویند سیستم خراب است، فلانی مرخصی است. امروز برو و فردا بیا! یا کاری که با نظام شبکه ای میتوان آن را از یک درگاه انجام داد فرد را به جاهای مختلف بفرستند و سرگردان، و تصمیم را پخش و پاسکاری کنند. در این بین می بینی بعضیها کارشان پیش می رود چون پول دارند. قرار بیرونی می گذارند تا پول بگیرند. بعضی اوقات علنی میگویند در فلان کافه یا رستوران همدیگر را می بینیم. اگر ساختمان میسازی گیر سه پیچ می دهند و گزارش های غلط رد میکنند. و افراد می بینند اگر بخواهند شکایت کنند کلی وقتشان گرفته می شود پس ترجیح می دهند رشوه بدهند. برای این نوع تخلفات که چون موریانه اعتماد مردم را می خورد و آنها را دلسرد میکند باید راهکاری اندیشید. مثلاً دولت باید حقوق مکفی بدهد. مردم بیمه بیکاری داشته باشد. و قوه قضائیه پشتیبان افراد صالح باشد و اخبار را به دقت پیگیری کند.
10-طولانی شدن رسیدگی ها و عدم گزارش شفاف به مردم. اطاله دادرسی یکی از آفات است و خوشبختانه نظام قضا به همه این مسائل اشراف دارد. گزارش دهی بهموقع هم می تواند مردم را دلگرم کند.
و سرانجام مردم هم باید قدردانی کنند و اگر پیشرفتی در امور می بینند بهنوعی آن را نشان دهند و اطلاع رسانی کنند.
*عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تهران