*معتقدم شرایط فترت به جریان اصلاحطلبی دست داده است. شرایطی که قدیم دیگر جواب نمیدهد و جدید هم امکان تولد ندارد و این، صداهای گوناگونی در جریان اصلاحطلبی ایجاد کرده است؛ خردهصداها و سروصداها. هرکس از زاویهای برای جریان اصلاحطلبی تجویز و تحلیل میکند. یک نوع سرگردانی و تنوع و تلون در صداها هست که گاه از هم عبور میکنند، گاهی برخورد میکنند یا همدیگر را خنثی میکنند. یعنی قدیم نتوانسته هژمونی خودش را حفظ کند و جدید هم امکان تولد ندارد. این وسط دوران فترت است.
*اصلاحطلبی واقعا موجود باید بیندیشد. مثل جریان 88 نباشد که عدهای از جریان اصلاحطلبی سودای بازگشت به ماقبل 88 را داشتند و رهبران 88 را مورد نقد قرار میدادند که اگر فلان موضع را نمیگرفتند اکنون این برچسب به ما نمیچسبید و ما در ساحت قدرت بودیم. تردیدی ندارم اگر جریان اصلاحطلبی بخواهد از فضای انتخابات کنار بکشد، آنهایی که این حرکت را در دستور کار قرار دهند، مؤاخذه خواهند کرد. سودای بازگشت به ماقبل انتخابات را خواهند داشت.
*بنابراین باید شرایط انضمامی و واقعی جریان اصلاحطلبی را دقیقا تحلیل کنیم و ببینیم این جریان ضعیف و نحیف که درون خودش 72 ملت است و به بازی قدرت عادت کرده آیا برون از دریای قدرت میمیرد. باید دید در چنته و توانش چه دارد. در غیر این صورت میان فضای نظری و عملی شکاف ایجاد میشود و این هر دو هزینههای جدی روی دست اصلاحطلبی خواهد گذاشت.
*مگر اصلاحات جریان نخبهپرور نبود. حالا چرا باید برای یافتن یک نخبه آنقدر عاجز باشیم که به دیگران دخیل ببندیم؟ که اگر واقعا جریان اصلاحطلبی به این نتیجه رسیده است که باید در انتخابات شرکت کند و باید هم پیروز شود، در درونش به دنبال فرد بگردد نه در بیرونش و حرکت قبلی را تکرار نکند. هرچند میدانم که نهایتا این اتفاق خواهد افتاد، چراکه نخواهیم توانست در جریان اصلاحطلبی روی یک گزینه اجماع کنیم. برخی گزینههایی که نهتنها در فضای فراخ اصلاحطلبان تعریف نمیشدند، بلکه حتی در مقابلش تعریف میشدند اما میدانم که آنها هم توسط برخی از اصلاحطلبها به نام عقلانیت سیاسی مطرح خواهند شد با این تحلیل که باید در قدرت حضور داشته باشیم و در کالبد دیگری رسوخ کنیم. توصیه من به عنوان یک فرد این است که اجازه ندهیم جریان اصلاحطلبی بیش از این لطمه و خدشه ببیند.
1717