تا کی قرار است تلویزیون اسیر حاشیهها و هزینه کجفهمیهای عدهای شود. برخی اوقات در قسمت گزینشهای ناکارآمد و رفتن برخی از خبرنگارها و عوامل دیگر تلویزیون نشان میدهد و حتی به لحاظ فنی و چالشهای دیگرشان این انتخابهای غیراصولی و بعضاً غلبه ارتباط بر ضوابط را میتوان به وضوح دید. در کنار آن عدم مدیریت و کنترل درست و حتی ضوابط سفت و سخت برای افرادی که جلوی دوربین و آنتناند. حالا چرا نام این بازنشستگانِ استثنای حاشیهساز را قدرنشناس میگذاریم؟
چرا قدرنشناس؟ سالها صداوسیما آنتن در اختیارِ افراد قرار میدهد و آن فرد را میلیونها مخاطب میشناسند. اینجا آن گوینده و یا مجری از آنتن رسانهملی برای اعتبار و شهرتش بهره میبرد و تبدیل به چهره میشود. به واسطه آنتنِ رسانهملی شهرتی کسب کردهاند و نباید برخلاف اخلاق حرفهای و پایبندی به چارچوبهای سازمان صداوسیما عمل میکرد. سازمانی که سالها خودش را خرجِ شکوفایی استعداد و آزمون و خطای بسیاری کرده و حالا گرفتار و تنشِ هیاهوی برخی از چهرههایی شده که صداوسیما باعث شده تا سرزبانها بیفتند اما امروز در جایی اپوزیسیون میشوند و جایی وجاهت رسانهایشان را با هیاهوی مجازیِ زودگذر عوض میکنند. به همین خاطر است که اعتقاد داریم نقش دانشگاه صداوسیما پررنگتر شود، دورههای ویژه و علمی برای اجرا و گویندگی برگزار و فضا را برای دانشافزایی در رادیو و تلویزیون فراهم کنیم.
رادیو و تلویزیون خودش ستارهساز یا به قولی سلبریتیساز بوده و کماکان هم میتواند باشد اگر مدیران حال حاضر آنقدر منتظرِ سلبریتیهای فرصتطلب نباشند. کسانی که فقط پول را میشناسند و نه برای مخاطب و نه برای آنتن جمهوری اسلامی ارزشی قائل نیستند. کما اینکه بارها نشان دادهاند فرصتهای بهتری پیش آمده جلوی دوربین حتی آگهی تبلیغاتی قرار گرفتهاند. یا در مواقعی نمایشخانگی و پرده سینما را به قاب جادویی سیما ترجیح دادهاند، این واقعیت را همیشه باید گفت که اولویتِ سلبریتیها مخاطب نیستند. حضورشان در برخی آثارِ نامرغوب که نوعی بیاحترامی به مخاطب محسوب میشود هم گواه بر این واقعیت انکارناپذیر است. با قراردادن دورههای علمی نفوذناپذیر و بدون زدوبندبازی برای اجرا و گویندگی تلویزیون و حتی مدیریت در به کارگیری فارغالتحصیلان رشته تهیهکنندگی و کارگردانی در دانشگاه صداوسیما، تنوع، کارآمدی، خلاقیت و نوآوری را به تلویزیون برگردانیم.
روابط فامیلی در میان مدیران تلویزیون کار را به جایی رسانده که شبکههایی با مدیریت خانوادگی جلو میروند و مجریانی هم خانوادگی روی آنتناند. جایگاه مدیریت و اجرا در تلویزیون تا اینجا تنزل پیدا کرده و به جای تقویت دامنه حرفهایگری، راه غیرحرفهای را پیش میبرد. مجریانی را که مدیران تلویزیون آنان را «برند» میدانند، از نظر استاندارد جهانی مجری محسوب نمیشوند. یکی از بزرگترین ضعفهای آنان، این است که نمی توانند با متن کار کنند. اکثراً یاد گرفتهاند که جلوی دوربین هرچه دل تنگشان است میگویند و برای تلویزیون دردسر میشوند. تأثیرگذار نیستند و چیزی به مخاطب اضافه نمیکنند. بسیاری از مجریان امروز تلویزیون، همذاتپنداری و سیر و سلوک با مهمان برنامه و مخاطبان را بلد نیستند، بارها دیده شده که مجریان کارنابلد و مغرور به مهمانان و مخاطبان توهین کردهاند! گاهی حتی به خاطر شدت توهین، مهمان در میان برنامه زنده و مقابل چشم بینندگان با ناراحتی و عصبانیت پلاتو را ترک کرده و یا جلوی دوربینهای تلویزیون تخریب شده و نمیداند به مجری به اصطلاح معروف تلویزیون چه بگوید.
هجمهها و حاشیههای گهگاه که بر سر صداوسیما آوار میشود یادآور این نکته مهم است که تلویزیون بیشتر به نظارتها برای گزینش افراد و بررسی عملکردشان توجه کند، قانون منع به کارگیری بازنشستگان را جدی بگیرد، تکلیف نیروهای بلاتکلیف سازمان صداوسیما را روشن کند و بسیاری از رفتارهای حاشیهای که رسانهملی را مدتها درگیر تنش و حاشیه میکند. از اتفاقاتی که در برخی برنامهها با انتخاب نادرست تهیهکنندگان و مهمانهای تلویزیونی که بوجود میآید تا مجریانِ ناکارآمد و هجوم بازیگرانی که مجری میشوند و سریالسازهای کارنابلد و بازیگرانی که با حاشیهسازی در فضای مجازی برای تلویزیون دردسرند. بازنشستگانی که دست از سر تلویزیون برنمیدارند یا برایشان استثنا قائل میشوند و یا با لباسِ تهیهکنندگی خودشان را به تلویزیون نزدیک میکنند. تلویزیون باید مدبرانهتر در مسیرِ تعالی فرهنگ و هنر قدم بردارد و اسیرِ حاشیه و چالش نشود.
۵۷۵۷