استقلال باید در روزی که استرس در چهره رحمان رضایی و ذوبآهن موج میزد، نهایت استفاده را از این ضعف میکرد، اما دوباره یک بازی یکنواخت، کسلکننده و بیبرنامه ارائه داد و ذوبآهن موقتاً از بحران خارج شد.
علاوهبر بدنسازی بد، یکی از دلایل مصدومیتهای پیاپی که کادرفنی استقلال را مجبور تغییرات پیاپی میکند به تغییر کادرپزشکی باشگاه استقلال برمیگردد. دکتر ستوده و نوروزی با خصوصیات بدنی و روحی بازیکنان استقلال طی چندسال گذشته آشنایی داشتند و بعد از جداییشان به شدت خلاشان حس میشود. نبودن آنها باعث افزایش تعداد مصدومان تیم شده است و این مسئله عدم هماهنگی تاکتیکی را در پی داشته است.
تعویضها در تضاد با تفکرات فکری هستند و بهنظر میرسد او تنها برای خالی نماندن عریضه دست به چنین تعویضهایی میزند. تاثیرگذاری کم تعویضهای فکری در هفت بازی گذشته به خوبی این مسئله را روشن میکند. در کنار این مسئله او برخلاف مجیدی و استراماچونی هنر استفاده از بازیکنان با استفاده از بالا بردن اعتماد به نفس و تهییج روحیه آنها را ندارد. فکری اگر میخواست تا این منفعل و بیانگیزه باشد، بهتر بود روی نیمکت بنشیند و تنها به هنرنماییهای رشید مظاهری نگاه کند.
استقلال جای حضور بازیکنان معمولی و ستارههای کاغذی نیست. این نسخه از استقلال فاقد بازیکن محوری و کلیدی است. ترکیب استقلال بازیکن فانتزیباز ندارد و بازیکنی مثل آرش رضاوند تنها روی اعصاب هواداران راه میرود. استقلال با این کیفیت فنی و سبک بازی راه به جایی نخواهد برد و حتی اگر هم به جایی برسد به دل نمینشیند. استقلالی که در گذشته سه بر صفر وارد زمین مسابقه ابهت خود را از دست داده. باید به همه گوشزد کرد اینجا استقلال است و داستان با تیمهای معمولی تفاوت بسیاری دارد و هوادار صبر و تحمل زیادی ندارد.
با تمام این مسائل مشکل اصلی استقلال مصدومیت، داور و زمین نیست. با کمال احترام خدمت همبازی قدیمی خود باید بگوییم توان کادرفنی استقلال در همین حد است. با یک تیم کامل نیز نمیتوان از انتظار یک دقیقه بازی استراماچونی را از استقلال مدل ۹۹ را داشت؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست.
۲۵۵ ۲۵۲