مصطفی آجورلو مدیرعامل پیشین باشگاههای تراکتور، پاس و استیلآذین با نوشتن نامهای به اسحاق جهانگیری، به مشکلات فعلی فوتبال ایران اشاره کرد.
متن این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جناب آقای اسحاق جهانگیری، معاون اول محترم ریاست جمهوری
با سلام و تحیت
با آرزوی قبولی طاعات در ماه مبارک رمضان از خداوند متعال برای شما و همکارانتان در دولت، آرزوی توفیق در خدمتگزاری دارم.
این نامهای است از یک فرد ورزشی که بیش از 40 سال در کنار ورزش، بهخصوص فوتبال بوده به یک سیاستمدار و مدیر اجرایی . نامهای که میتوانست خطاب به آقایان احمدینژاد، خاتمی، علیآبادی، سعیدلو، مهرعلیزاده و بسیاری از سیاستمدارانی که در فوتبال کشور موثر و تصمیمگیر بودند باشد.
امروز که این نامه منتشر میشود، مقارن است با 18 اردیبهشت 99؛ دقیقاً چهار سال بعد از انتخابات فدراسیون فوتبال که به ریاست آقای مهدی تاج منجر شد.
من در آن انتخابات نامزد شدم و 15 رای کسب کردم. 15 رایِ بسیار ارزشمند و تحولخواهانه که نه برآمده از توصیه، سفارش و دستور دولت بود و نه حاصل وعده و وعید. 15 رای به تغییر که اکنون مشخص شده چرا نتوانست در مقابل سیاسیون و پدرخواندههای فوتبال پیروز شود. انعکاسی از آنچه به سر فوتبال ایران آمده؛ در اقلیت بودن تغییرخواهان در مقابل مدافعان وضع موجود.
گمان من این بود که نحوه اداره فوتبال کشور دچار نقص و عیب است و با همفکری و کمک اهالی فوتبال و ورود صحیح دولت و مجلس به مقوله فوتبال که مبتنی بر ساختن بسترهای درآمدزایی و خصوصی کردن و حرفهای شدن است، میتوان ایده قوی شدن فوتبال کشور را اجرایی کرد، اما در نهایت این میل به تغییر گرچه به نتیجه نرسید و به لابی و سیاستبازی باخت، اما پس از چهار سال به وضوح روشن است که بازنده اصلی آن، افرادی بودند که نه تنها به قدرتمند شدن فوتبال کمک نکردند که موجب ورشکستگی آن شدند. چه او که حمایت کرد، چه آن که سکوت کرد و چه کسی که توان کار در خود نمیدید اما مسئولیت پذیرفت.
آقای تاج نامزد مورد حمایت دولت و بهویژه جنابعالی، مستظهر به حمایت معاون اول دولت پا به میدان رقابت گذاشت. این حمایت و به تعبیری دخالت چنان پُررنگ و صریح بود که حتی اختلاف گودرزی وزیر وقت ورزش و جوانان با آقای تاج هم نتوانست مانعی در پروژه دوستان ایجاد کند. استقلال فوتبال به بهای حمایت مالی و معنوی دولت از بین رفت. حاصل اما برای فوتبال ایران یک بازی دو سر باخت بود. فوتبال هم استقلال خود را به سیاست فروخت هم ورشکسته شد. فوتبال اگر «رند» بود، در این معامله حداقل فرصتی برای قوی شدن و ثروتمند شدن مییافت و مسئله خصوصیسازی، حرفهای شدن و حق پخش تلویزیونی را حل میکرد.
متاسفانه چهار سال بعد از آن 18 اردیبهشت 95، چهار سال پس از آن انتخابات یا به تعبیری مهرهچینی دولت محترم و بر صدر نشستن دوستان شما، فوتبال ایران کاملاً سقوط کرده است. من چون تخصصی در ارز 4200 تومانی و اقتصاد خرد و کلان و سررشتهای در صنعت خودروسازی و از این قبیل امور ندارم، پرسش درباره نابسامانی در دولت و معیشت و اقتصاد مردم را به کارشناسان میسپارم اما این را حق خود میدانم که درباره ورشکستگی فوتبال کشورم شما را خطاب قرار دهم و از شما بخواهم درباره عملکرد فدراسیون آقای تاج پاسخگو باشید.
چهار سال پس از آن انتخابات اکنون زمان محاسبه و پاسخگویی فرا رسیده است. اگر از نظر شما عملکرد این فدراسیون مورد تایید است، دلایل خود را در تایید آن اعلام کنید و اگر غیر از این است، بر اشتباه خود صحه بگذارید و راه را برای اصلاح امور باز کنید.
آقای جهانگیری عزیز، دخالت دولت در عرصههایی که راه برای مردم و بخش خصوصی هموار باشد، ظلم به کشور و مردم است. خود به خوبی مستحضرید که دولت باید تسهیلکننده ورود بخش خصوصی و رقابتپذیر کردن بازار و واگذاری امور به مردم باشد، اما متاسفانه در عرصه ورزش نه تنها چنین اهتمامی در دولت دیده نمیشود، بلکه برعکس نگاه ابزاری به ورزش اکنون فاجعه آفریده است.
متاسفانه امروز فدراسیون فوتبال و فوتبال کشور در چاه بیتدبیری و بیعملی و قدرتطلبی فرو رفته است. نه گذشته قابل دفاعی دارد و نه آینده و چشم انداز قابل اعتنایی. در گذشته این فدراسیون – در 12 سال گذشته که حاصل دخالت دولت نهم بود – حتماً مسئولان آن دولت باید پاسخگو باشند. بنده هم در نقد آنان بارها به صراحت سخن گفتهام و ابداً قصد و غرض سیاسی در آن نقدها و نقد امروز ندارم. بنده، هم در دولت آقای احمدینژاد و هم در دولت آقای روحانی به واسطه اعتقاد به استقلال فوتبال از سیاست، مورد غضب قرار گرفتم که شرح آن مجال دیگری میخواهد.
در گذشته این فوتبال آقای تاج از سهامداران و شرکای اصلی بودند. چه زمانی که پس از قدرت گرفتن آقای احمدینژاد دیگر به اینکه مدیر دولت آقایان هاشمی و خاتمی بودند، افتخار نکردند، رفیق آقای علیآبادی شدند و به صندلی نایب رئیسی فدراسیون رسیدند، چه زمانی که در دولت تدبیر و امید دوباره تبدیل به مدیر تکنوکرات پیش از احمدینژاد شدند. چنین چرخشهایی برای ماندن در متن قدرت و فدراسیون متاسفانه به حاصلی نینجامید و گرهی از فوتبال باز نکرد. مشابه چنین رفتارهایی از جانب مدیران ورزش، اولویت دادن قدرت به پیشرفت و تحول است. هدف اگر حفظ قدرت باشد، تغییر و اصلاح قربانی میشوند که چنین هم شد.
در وضعیت فعلی وزارت ورزش هم نتوانسته راه حل درست و منطقی برای عبور از بحران به دست دهد و با عملکرد خود موجب نارضایتی هواداران فوتبال شده است. در این میان جامعه فوتبال و مردم نگران هستند که اساسنامه جدید فدراسیون که مامور به اصلاح ساختارها و قوی شدن فوتبال است، بر اساس منویات سیاسیون در را بر همان پاشنه بچرخاند.
فوتبال متاسفانه از یک سو گروگان سیاست و از سوی دیگر اسیر دست افرادی است که نه کار از پیش میبرند و نه کار را رها میکنند. نه عزم و ارادهای برای اصلاح امور دارند و نه شجاعت استعفا. نه پاسخگوی این فاجعه مدیریتی هستند و نه پا از این فاجعه بیرون میگذارند. داستان فوتبال ایران داستان یک شکست تمام عیار و یک زیان همهجانبه است.
آقای جهانگیری!
کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم در اداره ورزش و بهخصوص فوتبال، تاریک و سیاه است. نه پروژه توسعه و پیشرفت در این دو دولت به سرانجام رسید و نه دموکراسی و انتخاب آزادانه بر ورزش حاکم شده. نگاه ابزاری به ورزش مثل دولتهای گذشته ادامه یافت و زرق و برق ورزش مانع گذشت سیاسیون از ورزش به نفع ورزش نشد. نه آن همه ذوق و علاقه آقای احمدینژاد به فوتبال حاصلی داشت، نه بیعلاقگی آقای روحانی به ورزش.
مشکلات بزرگ ورزش نه در آن دولت حل شد نه در این دولت. بیتردید در این کارنامه ضعیف مخصوصاً در حوزه فوتبال، جنابعالی هم باید پاسخگو و مسئول باشید و در صورت پذیرفتن این عیب و نقص، در فرصت باقیمانده از دخالت دولت در فوتبال و به ویژه فدراسیون و انتخابات پیش رو بکاهید. در عین حال مراقبت کنید که خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس به بحران جدید برای ورزش کشور تبدیل نشود. به بورس فرستادن این دو باشگاه در حالی که زیرساختهای درآمدزایی برای فوتبال ضعیف و لاغر است، میتواند چالشی جدید ایجاد کند.
وارد کردن این دو باشگاه به بورس با وضعیت نامناسب اقتصادی این دو باشگاه به قربانی شدن «خصوصیسازی» منجر میشود. این کار در مقطع کنونی و با توجه به ذهنیت حاکم بر اداره ورزش کشور، بیشتر جنبه سیاسی دارد و بیشتر از اینکه شبیه یک اقدام اساسی و کارشناسی باشد، بیشتر به کلنگ زدن پروژههای نیمهتمام عمرانی در پایان دولت شباهت دارد.
در پایان امیدوارم که انتخابات 18 اردیبهشت سال 95 عبرتی برای جنابعالی و سایر مدیران سیاسی باشد و موجب تغییر در نگرش سیاسیون به ورزش شود.
مصطفی آجورلو
254 43