پیمان خازنی ـ نوازنده و آهنگساز ـ که ساخت موسیقی فیلمهایی از جمله آلرژی، وارش، زعفرانیه ۱۴ تیر، مرزپرگهر و … را در کارنامه هنری دارد، درباره موریکونه میگوید: یکسری از موسیقیدانها مرجع هستند که آقای موریکونه جزو آن دسته بود. ایشان در آهنگسازی موسیقی فیلم به یک مرجع برای آهنگسازان بعد از خودشان تبدیل شده بودند؛ مثلا در موسیقی ایرانی اگر به آثار مرتضی حنانه (آهنگساز) و یا احمد پژمان (آهنگساز) نگاه کنیم، متوجه میشویم که به نسل پس از خودشان به لحاظ ایدئولوژیک ایده میدهند. در واقع آهنگسازان پس از نسل خودشان به نوعی وامدار آنها هستند؛ چنین حالتی برای موریکونه در سطح جهانی اتفاق افتاده بود.
او صحبتهایش را اینگونه ادامه میدهد: موریکونه پایبند موسیقی کلاسیک و بیشتر در ژانر ارکستر سمفونیک بود و البته او دارای قدرت خیال پردازی بسیار خوبی هم بود. آثار او هم بُعد انتزاع، تصویر و خیالپردازی را داشت و هم مدیومهای تصویر را خیلی خوب در کارش میشناخت. مصداق کاری او متر و میزان است. زمانی که از متر و میزان صحبت میکنیم هنرمندی مانند اسماعیل ادیب خوانساری و یا محمدرضا شجریان در آواز برایمان مجسم میشود. یکسری از افراد آنقدر جایگاه بالایی نسبت به دیگران در زمانه خود دارند که تا چند دهه بعد میتوانند مرجع باشند.
موسیقی موریکونه خارج از فیلم هم دارای هویت است
پیمان خازنی در ادامه صحبتهایش درباره موریکونه تصریح میکند: از نکتههای جذاب در موسیقیهای ایشان این بود که هم درخدمت فیلم بود، از قاب فیلم بیرون نمیزد و بیش از حد خودنمایی نمیکرد و هم این پتانسیل را داشت که کاملا از فیلم خارج و آلبوم شود، به مصرف جهانی برسد و موسیقی برای موسیقی باشد. وقتی که میگوییم موسیقی برای فیلم، یعنی موسیقی باید در خدمت فیلم باشد. ولی موسیقی فیلمی که او میساخت سوای اینکه در خدمت فیلم بود، خارج از فیلم هم شخصیتی جداگانه داشت و در حین فیلم برای خود اتمسفر ایجاد میکرد. گاهی اوقات در روزمره موسیقیهایی را میشنویم که سریع متوجه میشویم که متعلق به یک فیلم است. درواقع احساس میکنیم بخشی از آن موسیقی کم است و یک تصویر باید مکمل آن باشد.
ولی گاهی مثلا موسیقی فیلمهای «کیف انگلیسی» یا «امام علی (ع)» را از استاد فرهاد فخرالدینی میشنویم که اگر فیلم را ندیده باشیم میتوانیم به عنوان یک اثر مستقل آن را گوش دهیم. این خاصیت را معمولا آهنگسازانی که آهنگسازی میکنند، ندارند.
موریکونه با نتها نقاشی میکرد
این آهنگساز با اشاره به تیتر بالا میگوید: ایشان با نتها نقاشی میکرد و با آنها شعر میگفت. او از مرز موسیقی برای موسیقی عبور کرده بود. وقتی میگوییم موسیقی برای موسیقی، یعنی آموختههای من، آموختههای شما. ما به دانشگاه میرویم، موسیقی میسازیم با پروژههای مختلف کار میکنیم و در جامعه به عنوان یک آهنگساز شناخته میشویم ولی گاهی برخی افراد از مرز تنها یک آهنگساز عبور میکنند و فرای آن عنوان میشوند.
او در بخش پایانی درباره زماندار نبودن آثار موریکونه میگوید: در دنیای دکوراسیون یا پوشاک بحث مد را داریم که هر دهه سبک مد متفاوتی دارد؛ البته هر دهه مدهای نزدیک به هم دارند ولی مد دهه ۴۰ با مد دهه ۸۰ خیلی فاصله دارد. او کارش را به گونهای پیش میبرد که طی چند دهه کاری خود همچنان حرف جدید برای گفتن داشت. در موسیقی تنها هفت نت داریم، مگر این نتها را چندین بار و چندین سال میتوانیم کنار هم بگذاریم که حرفی برای گفتن داشته باشد؟
موریکونه چندین دهه نتهایی را کنار هم گذاشت که همچنان تنوع داشتند و در جامعه امروز همچنان کارایی دارند و تاریخ مصرف ندارند. گاهی هنرمندان پس از مدتی کار کردن کنار میروند و افراد جوانتری جایگزین آنها میشوند؛ چون احساس میشود که آهنگساز جوان رویکرد کار آن زمان را بهتر درک میکند. کار سختی است که یک استاد بتواند خود را با زمان هم تراز کند.