به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، توماس رایت در مقاله ای با عنوان «حضور بله قربان گوها در دولت ترامپ» در وب سایت مطالعاتی بروکینگز آمریکا به مدیریت سیاست خارجی ترامپ پرداخته و معتقد است که اگر ترامپ بماند باز هم برای بیاورد به هشت سال نمی کشد و تا کنون این مدیریت جهان بوده است که از فاجعه ترامپ جلوگیری کرده است، در ادامه این یادداشت را می خوانیم:
مقامات دولت ترامپ، محافظ کاران، و عده قابل توجهی از مقامات دولت های خارجی بر این نظر بودند که سیاست دولت ترامپ طی دو سال نخست ریاست جمهوری اش مدبرانه بوده، هر چند که شخص رییس جمهور علاقه زیادی به مبالغه و تهییج افکار عمومی داشته است. درست است که ترامپ طی دو سال نخست ریاست جمهوری، از یک سو ناتو را به چالش می کشید، اما ایالات متحده از سوی دیگر به کشورهای حوزه دریای بالتیک نیرو اعزام می کرد و تسلیحات مرگبار در اختیار اوکراین قرار می داد. منتقدان می گویند که ترامپ از بسیاری از سیاست های آمریکا اطلاعی نداشت و تنها چیزی که برای او اهمیت داشت، حرف های خودش بود. از یک سو، راهبرد امنیت ملی آمریکا طی دو سال نخست ریاست جمهوری ترامپ، یک راهبرد منسجم بود، اما از سوی دیگر ترامپ ، در این رابطه نه چیزی خوانده بود و نه ازمحتوای این راهبرد صحبتی به میان می آورد. منتقدان می گویند ترامپ به مرور زمان، به سمت تحمیل کردن تصمیمات و اراده خود بر دولت حرکت کرد. پس از آن بود که ترامپ به سمت وسویی رفت که در اقداماتش، بر مبنای نظر شخصی و حال و هوای روزانه اش عمل کند.
کارشناسان باید یک زمانی در این رابطه صحبت کنند که آیا طی سالهای 2017 و 2018، سیاست دولت ترامپ بر پایه تدبیر بوده یا بر مبنای توییت کردن و نظرات شخصی اش؟ البته تردیدی نیست که در سال 2019 و احتمالا 2020، سیاست خارجی آمریکا بر مبنای نظرات شخصی ترامپ پیش رفته و خواهد رفت. در وضعیت کنونی، سیاست خارجی آمریکا و توییت های ترامپ با هم آمیخته و یکی شده اند. ترامپ به مرور زمان از ریش سفیدان سیاست خارجی آمریکا که در پی آن بودند که سیاست خارجی معمول آمریکا را همچنان حفظ کنند، دل زده شد. وی عذر این ریش سفیدان را خواست و به جای آنها افرادی را منصوب کرد که از نظر شخصیتی، ضعیف و متملق تر از آن بودند که بتوانند با تصمیمات او مخالفت کنند. ترامپ خیال می کرد که جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی اش فرد چاپلوسی است. اما زمانی که بولتون با تصمیمات ترامپ مخالفت کرد، او نیز عذرش را خواست. همانطوری که یکی از مقامات سابق دولت ترامپ در پولیتیکو نوشت: «برای ترامپ، تیم الف یا تیم ب مطرح نبود. اصل داستان این اخراج ها و انتصاب ها یک چیز بود و آن هم بله قربان گویی در مقابل ترامپ بود».
مثالهای زیادی هستند که حکایت از این دارند که دولت ترامپ تبدیل به دولت بله قربان گوها شده است. برای مثال،زمانی که جیمز متیس وزیر دفاع بود، به کرات با طرح های بی سر و ته کاخ سفید مخالفت می کرد. «گای اسنودگراس» که یک زمانی متن سخنرانی های متیس را می نوشت و مدیر برنامه های او بود، در کتابی که به تازگی منتشر کرده، می نویسد: «ترامپ از متیس خواسته بود که قرار داد 10 میلیارد دلاری “پروژه رایانش ابری (cloud computing)” پنتاگون با شرکت آمازون را لغو کند. اما متیس به او گفت من این کار را انجام نخواهم داد. همه چیز باید مطابق با قانون و اصول اخلاقی مربوط به انعقاد قرار دادها پیش برود». البته زمانی که «مارک اسپر» وزیر دفاع شد، به جای عقد قرارداد با آمازون، پروژه پنتاگون را به مایکروسافت داد. «مارک اسپر» همچنین هزینه ساخت دیوار مرزی مگزیک را که مطلوب ترامپ بود، از طریق کاهش بودجه «برنامه دفاعی آمریکا از اروپا برای مقابله با روسیه» تامین کرد و گفت اروپایی ها باید خودشان به فکر تامین امنیت شان باشند.
ترامپ در حال حاضر، سیاست اش را بدون کمترین مشورتی یا تدبیری طراحی می کند. تصمیم اش برای بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از مناطق کردنشین سوریه، و چراغ سبز نشان دادن به ترکیه برای اشغال این مناطق، فاجعه بارترین اقدام او در حوزه سیاست خارجی بوده است. تصمیم او به داعش فرصت نفس کشیدن داد و اهرمی را که ایالات متحده می توانست در مذاکرات با رژیم بشار اسد بهره ببرد، از بین برد و موجب افزایش نفوذ روسیه در خاورمیانه نیز گردید. پس از آن، ترامپ از اعمال تحریم های تنبیهی علیه ترکیه، که پیشتر خود آن را تایید کرده بود، عقب نشینی کرد.
تصمیم ترامپ در رابطه با سوریه یک استثنا نیست و تبدیل به یک روند معمول در سیاست خارجی او گردیده، کما اینکه متابعت کابینه از تصمیمات او، و حتی تبعیت از لغو آنی تصمیمات قبلی اش، تبدیل به عادت مقامات دولتش گردیده است. برای مثال، دو روز قبل از سالگرد 11 سپتامبر، دعوتش از طالبان برای آمدن به کمپ دیوید را پس گرفت. گزارش رسانه ها حکایت از آن داشتند که معاون او مایک پنس و همچنین جان بولتون، با لغو دعوت مخالف بوده اند اما وقتی ترامپ به رسانه ها به خاطر چنین گزارشی حمله کرد، مایک پنس بلافاصله در پست توییتری اش نوشت «جناب رییس جمهور، شما کاملا درست می فرمایید. باز هم پای اخبار جعلی در میان است. رسانه های بی صداقت، پیش از انتشار چنین گزارشی، هرگز با دفتر ما تماس نگرفتند و تازه اگر هم تماس می گرفتند، به آنها می گفتیم که شخص من حامی صد در صدی تصمیم شما هستم».
ترامپ به موازات عزل ریش سفیدان از کانون تصمیم گیری، سیاست خارجی آمریکا را جناحی و سیاسی کرده و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به منافع شخصی اش بهره می برد. او «رودی جولیانی» را بر سر کار آورد تا با اجرای سیاست خارجی در سایه، به اوکراین برای تحقیق در رابطه با جو بایدن و پسرش فشار بیاورد. ترامپ برای رسیدن به مقصودش، افراد زیادی را در دولتش امتحان کرده تا ببیند چقدر شهامت و جربزه دارند (و تا چه اندازه می تواند روی آنها حساب کند).
«الیوت کوهن»، استاد دانشکده مطالعات بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز، به من گفت که «دولت، این حق را دارد که از شما بخواهد که جان تان را برای مملکت به خطر اندازید، اما حق ندارد از شما بخواهد که شخصیت تان را فدای کشور کنید». ترامپ از تیمش خواسته که شخصیت خود را فدای کشور کنند. البته برخی از افراد، آزمون فداکاری مد نظر ترامپ را با موفقیت طی کرده و برخی ناکام مانده اند.
در راستای همین سیاست، «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا، «ماری یووانوویچ» سفیر واشنگتن در اوکراین را از کار برکنار کرد و به نظر می رسد که از سایر همکارانش خواسته تا با «رودی جولیانی» همکاری کنند. یکی از اقدامات پمپئو برای حرکت در مسیر خواست ترامپ، دفاع او از فرضیه بی پایه و اساس مداخله اوکراین در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 است. «گوردن ساندلند»، از حامیان مالی جمهوریخواهان که صابون ترامپ یک بار به تن اش خورده، و یک زمانی برای رسیدن به مقام بالا (سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا) دست و پا می زد، بعدها به خواست جولیانی تن در داد و اکنون نیز با شهادت دادن درحضور کمیته تحقیق استیضاح مجلس نمایندگان، خود را در مظان اتهام قرار داده است.
آنهایی که به قول «الیوت کوهن» حاضر نشدند که شخصیت خود را فدای آمریکا (و خواست ترامپ) کنند، ناچار به ترک دولت شدند. ماری یووانوویچ، ویلیام تیلور،فیونا هیل، الکساندر ویندمن، تیم موریسون و بولتون از جمله افرادی هستند که در زمان خدمت در دولت ترامپ، نگران سیاسی کردن موضوع اوکراین توسط ترامپ بودند. تمام افراد مذکور به استثنای بولتون، در کمیته تحقیق استیضاح مجلس نمایندگان، در این رابطه شهادت داده اند. بولتون تاکنون شهادت نداده اما بایستی این کار را انجام دهد. بولتون مورد جالبی در دولت ترامپ بود. من و سایرین، منتقد دیدگاهش در سیاست خارجی هستیم اما بر پایه آنچه که می دانیم، متوجه شدیم که او بر خلاف مایک پمپئو، رفتار شرافتمندانه ای در برخورد با سوء استفاده از قدرت داشته است. هیچ یک از افراد مذکور، طالب تضعیف رییس جمهور نبودند، و اگر مخالفت شان صرفا محدود به سیاست خارجی بود، اقدام به شهادت در کنگره نمی کردند. لابد احساسات جمهوریخواهانی همچون بولتون و موریسون واقعا جریحه دار شده که به روند استیضاحی که توسط دموکرات ها کلید خورده، کمک می کنند. به علاوه، کارمندان اداری که جزو مقامات حزبی هم نیستند، دوست ندارند که خود را در معرض دید عموم قرار دهند، اما دموکراسی بر پایه ی همین شهامت های فردی استوار است. در اینجا کارمند افشاگر کاخ سفید بود که پا پیش گذاشت و خلافکاری ای را که از آن اطلاع داشت، به کنگره گزارش کرد.
ترامپ متوجه شده که با روند کنونی بررسی استیضاح و برگزاری دادگاه احتمالی در سنا، زمان حساب پس دادن فرا رسیده است. البته، با فضای فعلی و حضور قوی جمهوریخواهان در واشنگتن (سنای آمریکا)، ترامپ احتمالا (درسنا) تبرئه خواهد شد. در اینجا سوالی که مطرح می شود این است که سیاست خارجی ترامپ در سال آینده چه خواهد بود؟ اگر او برای مرتبه دوم رییس جمهور شود، سیاست دولتش در چه مسیری پیش خواهد رفت؟
می دانیم که ترامپ به کسانی که نسبت به خواست هایش انقیاد ندارند، بدبین و بی اعتماد است. وی پیشتر گفته که «ویلیام تیلور» و «الکساند ویندمن» از جمله کسانی هستند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016، مخالف نامزدی وی به عنوان نامزد جمهوریخواهان بوده اند، و البته هیچ شاهد و مدرکی هم برای اثبات ادعای او در دست نیست. ترامپ بعد از این اظهار نظر درباره دو شخص مذکور، گفت که آنهایی (Never Trumpers) که مخالف نامزدی او در انتخابات سال 2016 بوده اند، کلا «یک عده تفاله (human scum)» هستند. تعبیر تفاله که ترامپ درباره این افراد استفاده کرد، بعدها توسط «استفانی گریشام» منشی رسانه ای ترامپ مورد تایید و دفاع قرار گرفت. برخی جمهوریخواهان امیدوار بودند که ترامپ به مرور زمان کوتاه بیاید و مانع ورود آنهایی که در جریان انتخابات سال 2016، نامه مخالفت با نامزدی وی را امضا کرده بودند، به دولت نشود، به خصوص اینکه برخی از امضا کنندگان نامه، پس از پیروزی ترامپ در انتخابات از مواضع خود عقب نشینی کردند. تحقق انتظار جمهوریخواهان از وی، در زمان کنونی بسیار بعید به نظر می رسد. ممنوعیت اعمالی توسط ترامپ، همچنان به قوت خود باقی است و به نظر می رسد که هر کسی که کلمه ای در انتقاد از ترامپ بر زبان جاری کند، در فهرست ممنوع الورودها به دولت قرار می گیرد.
ساختار شورای امنیت ملی آمریکا کوچک شده و دلیل ظاهری آن افزایش کارآرایی اش است اما به احتمال زیاد، این به خاطر بی اعتمادی ترامپ به ساختار این شوراست. برخی از سمت ها به افراد درجه دو واگذار شده که هیچ سابقه ای در حوزه مسئولیت شان ندارند. یکی از مقامات سابق که نخواست نامش فاش شود، نگرانی عمیق اش در رابطه با سیاست خارجی آمریکا را ابراز کرد و گفت ظرفیت سیاست خارجی از یک سال پیش تا کنون، در حال تهی شدن است. یک سال پیش هم که برخی از کرسی های شورای امنیت ملی خالی شد، زنگ هشداری برای امروز بود.
بعید است که در صورت انتخاب مجدد ترامپ به ریاست جمهوری، تغییری در این وضعیت رخ دهد. در صورتی که ترامپ برای باردوم انتخاب شود، واقعا باور خواهد کرد که او در سیاست خارجی، بهتر از هر فرد دیگری تصمیم می گیرد و اعتماد به نفس اش در این رابطه، بیشتر خواهد شد. در این صورت، حوادث و تصمیمات جنجالی ترامپ طی یک ماه گذشته، نیز تبدیل به یک امر عادی و معمول در آینده سیاست خارجی آمریکا خواهد گردید، و بر شدت و تکرار بحران های پیش آمده، افزوده خواهد شد. هر چند که اکثریت دادگاه سنا برای استیضاح و برکناری ترامپ از ریاست جمهوری جمهوریخواه هستند، اما آنها بدون شک، نگران ایجاد شکاف در حزب شان و شکست در انتخابات 2020 نیز هستند. آنها باید نگران تبعات انتخاب مجدد ترامپ به ریاست جمهوری نیز باشند. جمهوریخواهان، دیگر نمی توانند به این دل ببندند که مشاوران خوب، ترامپ را مهار کنند و یا اخلاق و رفتار او به مرور زمان، متعادل شود. شاید اگر خوش شانس باشیم، نظم جهانی به رهبری آمریکا بتواند 4 سال دوام بیاورد، اما اگر اوضاع به همین ترتیب پیش برود، برای هشت سال دوام نخواهد آورد.
منبع: بروکینگز/ ترجمه: حامد ضرغامی
23 / 310 310