فارن افرز در مقاله ای به قلم ماریا فانتاپی و ولی نصر نوشت:

توافق کارساز تهران- ریاض، این ظرفیت را دارد که با همگرایی قدرت های عمده خاورمیانه، این منطقه را تغییر داده، شکاف کنونی عربی- ایرانی را با شاکله پیچیده ای از روابط جایگزین سازد و منطقه را در بلندپروازی های جهانی چین درهم ببافد… دولت سعودی به جای عمل به توصیه بایدن به همراهی کشورهای عربی با اسراییل برای بازدارندگی ایران، به پکن روی آورد و شی جینپینگ را میانجی بهتری با تهران دانست. سعودی ها بر این باورند که دخالت چین، مطمئن ترین تضمین برای پایداری توافق با تهران است چرا که بعید است ایران روابطش با چین را با نقض چنین توافقی در خطر قرار دهد.

اگر این توافق بطور کامل پیاده شود، تهران و ریاض یکبار دیگر همگرایی نزدیکی خواهند داشت و این پتانسیل وجود دارد که یکی از چشمگیرترین خصومت های منطقه به پایان رسیده و پیوندهای اقتصادی را در سراسر منطقه گسترش دهد. در آنصورت، ایران دیگر مجبور نخواهد بود که به تنهایی با اتحاد عربها و اسراییلی ها مقابله کند، اتحادی که آمریکا امید داشت، تکلیف دشوار بازدارندگی ایران را به انجام رساند. در عوض، چنین توافقی این ظرفیت را دارد که ایران را به همسایگان عربش نزدیکتر کرده و آرام آرام روابطش در منطقه را تثبیت کند… رابطه ای که چنین به سرعت پیشرفت می کند، می تواند پیامدهای عمیقی برای منطقه داشته باشد. هم تهران و هم ریاض به این باور رسیده اند که همکاری با چین در احیای پیوندهای منطقه ای، به سود آنهاست.

در سال ۲۰۱۵، بهبود رابطه با آمریکا و اروپا در اولویت سیاست تهران بود و گفتگوهای منطقه ای در جایگاه دوم قرار می گرفت. با خروج ترامپ از برجام، شورای همکاری به اسراییل نزدیکتر شد، حرکتی که با حمله ایران به تاسیسات سعودی در سال ۲۰۱۹، سرعت گرفت. ایران هم به نوبه خود، تمرکزش را تغیییر داد و تاکید تازه ای بر بهبود روابط با همسایگان و نیز تجارت منطقه ای گذاشت. با این هدف بود که تهران دوباره پیوندهای کامل دیپلماتیکش را در سال ۲۰۲۲ با کویت و امارات برقرار کرد. اما توافق پکن با سعودی ها، بزرگترین پاداشی است که ایران خواهان آن بود- یعنی یک گشایش واقعی به سمت جهان عرب که می تواند به زودی، بحرین و مصر را هم در بر بگیرد.

تهران از تعمیق نقش چین در منطقه استقبال می کند چرا که نفوذ آمریکا را کمرنگ کرده و رژیم تحریم های آمریکا را تضعیف می کند. روابط بهتر با کشورهای شورای همکاری، تهدید توافق های ابراهیم برای ایران را نیز کاهش می دهد، توافقی که هماهنگی اطلاعاتی و نظامی نزدیکتری را میان اسراییل، عربستان و امارات کلید زد و سایه جنگ میان ایران و اسراییل را بر سر منطقه افکند. هرچند ایران ممکن است مایل باشد که پیوندهای دوجانبه میان کشورهای عربی و اسراییل را بپذیرد اما نمی تواند یک اتحاد عربی اسراییلی مورد حمایت آمریکا را تحمل کند. چنین اتحادی، آن هم در پی شکست گفتگوهای هسته ای با دولت بایدن، اعتراضات سیاسی داخلی، حضور فزاینده اسراییل در آذربایجان و عراق، و تمایل شدیدتر دولت راستگرای اسراییل به جنگ افروزی برای توقف برنامه هسته ای ایران، بیش از پیش برای حاکمیت ایران تهدیدکننده است.

برای عربستان سعودی، توافق پکن، یک چرخش راهبردی جسورانه تر است. روابط میان ریاض و واشنگتن در یک سطح پایین تاریخی قرار دارد. خرسندی عربستان سعودی از سیاست آمریکا در منطقه، از سال ۲۰۰۳ و یورش آمریکا به عراق رو به افول گذاشت. ریاض از انحلال دولت عراق ناخشنود بود، از توافق هسته ای ناخرسند شد، از بی میلی آمریکا به حمایت از منافع سعودی در برابر ایران در سوریه و یمن خشمگین بود و از اینکه آمریکا نتوانست در پی حمله ۲۰۱۹ ایران به تاسیسات نفتی سعودی، از این پادشاهی حفاظت کند، نگران شد. ریاض بر این باور است که آمریکا، اولویت های دیگری دارد و در پی توقف گفتگوهای هسته ای با ایران، هیچ برنامه روشنی برای امنیت منطقه ندارد.

عربستان سعودی که توانمندی های پیشرفته نظامیِ همسایگان بزرگتر و تهاجمی ترش را ندارد، پیوسته از (ناتوانی) دفاعی اش عقده مند بوده است. کاهش تنش ها با تهران، این نگرانی ها را پایان نمی دهد اما زمان بیشتری می خرد تا ریاض امنیت خود را تقویت کرده و گزینه های راهبردی اش را تنوع دهد. همانگونه که نگرانی های امنیتی، ریاض را به اسراییل نزدیک می کرد، اکنون هم ریاض را واداشته تا گزینه چین را بیازماید. هدف راهبرد عربستان سعودی، تضمین امنیتش است. رژیم سعودی با ترکیب شبکه گسترده ای از شرکا، از جمله چین، اسراییل و ایالات متحده، و با بهبود روابط با حریفانی چون ایران، سوریه و ترکیه، امید دارد که ثبات درازمدت خود را تقویت کند.

عربستان سعودی، هدف بلندپروازانه ای را برای سال ۲۰۳۰ تعیین کرده که به یک اقتصاد صنعتی پیشرفته و نیز یک کانون فرهنگی و توریستی تبدیل شود. دستیابی به این هدف، نیازمند حمایت نظامی آمریکا، امنیت و فن آوری اسراییلی، تجارت با اروپا و چین و ثبات داخلی است. راهبرد سعودی با ذهنیت آمریکا از امنیت منطقه ای، ناسازگار است: آمریکا انزوای ایران را می خواهد و احتمال جنگ را هم رد نمی کند هرچند هیچ طرح روشنی هم برای مدیریت آن ندارد. اکنون، سعودی ها نشان می دهند که اگر سیاست آمریکا، به منافع سعودی کمک نکند، آنها هم به اتحاد با آمریکا محدود نمی مانند.

واشنگتن همچنین درک به موقعی از این واقعیت نداشت که عربستان سعودی، خود را نه بعنوان یک رعیت امنیتی آمریکا بلکه بعنوان قدرتی منطقه ای می بیند که قادر به ایفای نقشی مستقل در سیاست جهانی است. به قول یک مقام رسمی سعودی، اکنون دیگر معادله “امنیت آمریکایی در برابر نفت ارزان سعودی” مرده است. نگرش استقلال راهبردی عربستان سعودی، تنها واکنشی به کاهش دخالت آمریکا در منطقه نیست بلکه بازتابی است از بلندپروازی های این پادشاهی. ریاض خواهان پیوندهای نزدیک و مستقل با آمریکا و نیز با روسیه و چین است. همچنین خود را صاحب نقشی تعیین کننده در منطقه می داند که مصر، ایران، اسراییل و ترکیه را موازنه می دهد تا امنیت خودش را تامین کرده و نفوذ منطقه ای اش را افزایش دهد. برای حفظ چنین جایگاهی است که عربستان سعودی باید از روابط با همه همسایگانش بهره بگیرد. در سال ۲۰۲۲، روابط با ترکیه را احیا کرد و اکنون همان گام را با ایران بر می دارد. پس از آن، نوبت به اسراییل می رسد. روابط با ایران به سعودی ها، پوشش بسیار ضروری با متحدانشان را می دهد به این معنی که یک توافق با اسراییل می تواند یک توافق دوجانبه به شمار آید و نه یک محور نظامی علیه یک کشور مسلمان دیگر. توافق پکن، هم موید نگرش ریاض به جایگاهش در منطقه است و هم نشانگر استقلال راهبردی آن.

همگرایی منافع راهبردی وسیعتر چین، ایران و عربستان سعودی، احتمالا بعنوان بنیانی برای یک واقعیت تازه ژئوپولیتیک در خاورمیانه عمل خواهد کرد. این چرخش، نمایانگر یک چالش تاریخی برای آمریکاست. واشنگتن نمی توند بیش از این از کشورهای عربی بخواهد که از چین فاصله گرفته و تحت رهبری آمریکا برای مبارزه با ایران به صف شوند. اکنون دیگر، آن رویکرد، کهنه شده و با نیازهای جاری متحدان آمریکا همخوانی ندارد. همانطور که یک مقام سعودی می گوید “آمریکا درک نمی کند که ما نمی توانیم به بهای منافع خودمان، متحد واشنگتن باشیم.” سعودی ها منافع خود را نه در جنگ با ایران می بینند و نه در رویارویی با چین.

آنچه در پکن رخ داد به هیچ روی تهدید برنامه هسته ای ایران و سیاست های منطقه ای اش را کاهش نمی دهد. با اینحال، در کوتاه مدت، واشنگتن باید از کاهش تنش ها در خاورمیانه استقبال کند تا بتواند بدون وانمودکردن به یک تعهد بی خلل به منطقه، بر اولویت های جهانی دیگر خود تمرکز کند. آمریکا همچنین باید عربستان سعودی و شورای همکاری را ترغیب کند که یک معماری فراگیرتر امنیتی در منطقه را بیازمایند تا خطر جنگ را کاهش داده و با تامین امنیت دریایی، برای خاتمه دادن به منازعات دیرپای منطقه تلاش کنند. واشنگتن همچنین باید سیاست هایی را فرموله کند که با نگرش کنونی کشورهای منطقه به منافع خودشان سازگار باشد. در غیراینصورت، نفوذش را به چین و روسیه می بازد و منطقه به مسیر عدم تعهد روی می آورد. هرگونه بازاندیشی در راهبرد منطقه ای آمریکا، می باید با درک فشارها و فرصت هایی آغاز شود که رهبری ریاض را به پاشنه در پکن کشانید.

۳۱۱۳۱۱

hotnewsخبر2 سال پیش • dahio.com • 1

برچسب‌ها



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها