به گزارش خبرآنلاین، اوضاع در اردوگاه چپ آنقدر آشفته و پریشان است که حتی نائب رئیس شورای عالی سیاستگذاری هم ترجیح داد این مجمع را ترک کند. حالا دیگر اختلافات درونی پررنگتر شده است و سرمایه اجتماعی دیگر با وضعیت چهارسال پیش تفاوت زیادی دارد. هرچه وضعیت پیچیدهتر میشود این سوال در ذهن نقش میبندد که آیا جریان اصلاحات در آستانه یک فروپاشی قرار گرفته است؟ سوالی که آن را با عبدالله ناصری از مشاوران رئیس دولت اصلاحات در میان گذاشتیم. او معتقد است جریان اصلاحات باید اصلاحاتی در درون خود ایجاد میکرد اما این اتفاق آن طور که باید و شاید صورت نگرفت.
ناصری یکی از ایرادات شورای عالی سیاستگذاری را متوجه مدیریت آن دانست و گفت «اگر ریاست این شورای به یکی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سپرده میشد ارزیابی که امروز درباره شورای عالی وجود دارد متفاوت خواهد بود.»
ناصری این را هم میگوید که «اگر اصلاحطلبان میخواهند موفق باشند باید مدیریت اصلاحات را باید جامعه مدنی با “راهبرد-تاکتیک” جنبش سازی اجتماعی بدست گیرد.»
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفت و گو است:
*****
آقای ناصری! از مدتها پیش یعنی بعد از انتخابات ۹۶ صحبت از اصلاح و بازسازی جریان اصلاحات مطرح شد اما هیچ توجهی نشد چرا با این موضوع تا این حد بی اهمیت بر خورد شد تا کار به اختلافات و تنش های درونی امروز در این جریان برسد؟
وقتی بحث اصلاح اصلاحات مطرح شد به این صورت نبود که اصلا توجه نشود؛ من این موضوع را قبول ندارم. به هرصورت در دو مرحله ترکیب تغییر و افزایش یافت. اما با این موضوع موافقم که بعد از سال ۹۶ اهمیت شورا به آن اندازه که شایسته بود ظاهر نشد.
اصلاح طلبان آسوده خاطر بودند و از بازیابی غافل شدند
احتمالا یکی از دلایلش شاید این باشد که اکثریت شورا با نگاه قدرت محور، مجلس را در اختیار گرفتند و بعد از آن دولت را نیز با بیشترین رای در طول ۴۰ سال به دست آوردند و همین موضوع موجب شد کمی آسوده خاطر شوند و از بازیابی خود غافل شوند.
آفتی همه گیر به جان اصلاحات افتاده است
شورای عالی سیاست گذاری یکی از نهادهایی بود که به منظور هماهنگی در میان اصلاح طلبان روی کار آمد اما حالا بعد از 4 سال بسیاری از چهره های سیاسی از آن کناره گیری کردند و آخرین هم موسوی لاری بود برداشت شما از این استعفاها چیست آیا این به دلیل ناکارآمدی شورای عالی است یا یک آفت همه گیر به جان جریان اصلاحات افتاده است؟
اینکه آفتی همه گیر به جان اصلاحات افتاده است را انکار نمیکنم . این طیف سیاسی هم مثل همه مردم به مرور ناامید شدهاند. البته هیچ مطلوبی هم جز اصلاحگری نمیشناسم ولی معتقدم مدیریت اصلاح را باید جامعه مدنی با “راهبرد–تاکتیک” جنبش سازی اجتماعی بدست گیرد.
لذا معتقدم همه احزاب اصلاحطلب و هر ائتلاف قدیم و جدید فقط با این نگاه می تواند موفق شود .شکی نیست این رویکرد و این راهبرد–تاکتیک پرهزینه است وحتما بخشی از اعضای شعسا این آمادگی را ندارند.حتما باید طرحی دیگر در انداخت.
چقدر این ضعف و آشفتگی که در جریان چپ مشاهده می شود می تواند ناشی از نوع مدیریت باشد مثلا عملکردی که عارف از خود نشان داد؟
عملکرد مدیریت سیاسی حتما حرف اول را میزند .مثال من همیشه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده است . مدیریت این حزب، نظام تحزب را قبول داشت؛ به عبارت واضحتر خیلی از موارد بود که جمعبندی حزب با نظر دبیرکل تفاوت عمدهای داشت اما مجبور بود تسلیم اکثریت شود. آقای بهزاد نبوی که بی شک علی الاطلاق مرجعیت سیاسی داشت ودارد محورهای یک مصاحبه یا نطقش را درسازمان به جمع بندی میرساند.
اگر ریاست شورایعالی با یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب بود وضعیت قطعا متفاوت بود
اگر ریاست شعسا به یکی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سپرده میشد مثلا فردی مانند محسن امین زاده، حتما ارزیابی که امروز درباره شورای عالی سیاستگذاری وجود داشت قطعا متفاوت بود. همیشه ناکارامدی بامدیریت نسبت دارد در واقع دو عاملِ «توان مدیریت تشکیلاتی» و «مسنخ بودن اعضا» حرف اصلی را می زند.
اصلاحات در آستانه فروپاشی نیست /باید ائتلاف بین العباسین را شکل دهیم
اختلافات سیاسی از یک سو و ریزش بدنه رأی اصلاح طلبان از سوی دیگر می تواند حکایت از این داشته باشد که اصلاح طلبان در آستانه یک فروپاشی قرار گرفته اند؟
نه من چنین برداشتی از این وضعیت ندارم و برای این موضوع هم دلیل دارم. چون اولا گفتمان اصلاحات و اندیشه این نوع کنشگری زنده و قابل فهم است و نسخه بی بدیل راه نجات محسوب میشود. ثانیا احزاب اصلی که این گفتمان واندیشه را نمایندگی میکنند پویا و فعال هستند اما مسلم است از این پس ائتلاف یاجبهه ای را باید شکل داد که به قول حجاریان بین العباسین باشد.چون بیاعتمادی مدنی زیاد شده است، جریان های سیاسی از این پس نمیتواند در ایهام و با کنایه کنشگری کند بلکه باید صریح و شفاف و قابل فهم سخن بگوید.
احتمال تغییر ماهیت دادن برخی فعالان اصلاح طلب وجود دارد
انتخابات مجلس یازدهم با همه اتفاقات آن تمام شد و اصلاحطلبان این انتخابات را واگذار کردند اما با وجود این انتقاداتی که نسبت به جریان وجود دارد آیا این آشفتگی و سر درگمی به انتخابات 1400 هم کشیده خواهد شد یا در این مدت یک سالی که باقی مانده است میتواند مشکلاتشان را سر و سامان بدهند؟
من بر این باورم یکسال آینده بسیار پر حادثه خواهد بود که هم در اندیشه و هم در عمل ظهور و بروز میکند. احتمال اینکه در سال جاری برخی از فعالان اصلاح طلب یا منفعل شده و یا تغییرماهیت (یامثبت ویامنفی) دهند کم نیست لذا در مورد۱۴۰۰ فقط میتوان گفت جریان غیر همسو با اراده و خواست جامعه مدنی دیده نخواهد شد.
اصلاح طلبان باید تا شهریور کاندیدای ریاست جمهوری خود را معرفی کنند
در این مسیر پر از سنگلاخی که جریان اصلاحات در آن گرفتار آمده راه برون رفت از این شرایط چیست و چطور اصلاحطلبان میتوانند بر این مشکلات خود فائق بیایند؟
به اعتقاد من احزاب وکنشگران اصلی و جدی اصلاحات یعنی همانهایی که از ۷۶ فعال واقعی بودند و در این سالها هزینههای زیادی دادند و در سال ۸۸ هزینه همه تلاش خود را برای روشن نگهداشتن چراغ اصلاح گری تحول خواهانه به کار بستند و تا امروز دامنه فعالیتشان ادامه داشته است از الان جبهه ای را شکل دهند و تا شهریور نامزد خود را معرفی کنند؛ نامزد جامعه محوری که پس از معرفی ، برنامه تحول خواهی ساختاری خود را ارائه دهد و با صراحت و شفافیت به هسته قدرت بگویند ما با این برنامه ونامزد حاضریم مردم رابه کنارصندوق دعوت کنیم.
27216