نهادهای ناکارآمد دولتی در سراسر دنیا، معمولا در ابتدای بروز مشکل، وجود بحران را انکار می کنند و آن را نادیده می گیرند. این نادیده گیری می تواند به شکل کوچک شماری یا انتسابش به دشمن و مواردی از این دست باشد. نتیجه این که ساز وکار مورد نیاز برای مقابله با بحران را فراهم نمی کند بنابراین توانایی و آمادگی لازم را هم برای مقابله با بحران ندارد.
برای روشن تر شدن موضوع می توانیم نوع برخورد دولت اوباما با مساله ابولا را با برخورد دولت ترامپ با کووید ۱۹ مقایسه کنیم. اوباما وجود ویروس ابولا را خیلی سریع پذیرفت و آن را به عنوان یک مشکل و مساله جهانی قبول و تلاش کرد که با سرمایه گذاری و حمایت از کشورهای آفریقایی راه حلی برای از بین بردن این ویروس پیدا کند. چون می دانست که اگر این ویروس در آنجا نابود نشود و نسبت به مشکل پیش آمده بی تفاوت باشد، سرانجام این ویروس به کشور آمریکا هم راه پیدا می کند و باید آنجا برای ریشه کن کردن آن چاره ای بیندیشد. اما در بحران اخیر، ترامپ کووید ۱۹ را در ابتدا جدی نگرفت با وجود اینکه پیش بینی های هولناکی در مورد تبعات انتشار ویروس در آمریکا انجام شده بود. بنابراین ترامپ برخلاف اوباما در ابتدا بحران را انکار و تلاش کرد آن را نادیده بگیرد.
اما بعضی از نهادهای ناکارامد دولتی در دنیا تا همیشه نمی توانند بحران را انکار کنند بنابراین در جایی مجبور به پذیرش واقعیت می شوند اما زمانی هم که مشکل را می پذیرند و تصمیم می گیرند برای حل مشکل، مداخلاتی انجام دهند به دلیل اینکه آمادگی های لازم را برای مقابله با بحران کسب نکرده اند دو مسیر در پیش می گیرند. به طوری که بخشی از مداخلاتی که انجام می دهد، غلط است و بخشی از مداخلات صحیح اما دیرهنگام و با پوشش ناکافی. این در حالی است که زمان مداخله و پوشش مناسب برای ثمربخش بودن مداخلات بسیار مهم است. مساله این است که هر چقدر زمان از دست برود و مداخلات دیرهنگام آغاز شود، پوششی که برای ثمر بخش بودن نیاز دارد بیشتر می شود و طبیعتا هزینه بالاتری را به سیستم تحمیل می کند.
بنابراین اگر مداخلات غلط، دیرهنگام یا با پوشش نامناسب باشد، به جامعه در معنای عام صدمات بسیار بیشتری وارد می شود. مثلا در مورد همین کووید ۱۹ نتیجه این می شود که بار جسمی و روانی ناشی از بیماری در جامعه به مراتب بسیار بیشتر از زمانی شود که مداخلات به هنگام و اثربخش باشد.
اما یک سازمان مردم نهاد چه کارهایی باید در زمان چنین بحران هایی انجام دهد؟ جامعه مدنی و سمن ها می توانند در زمانی که نهادهای دولتی در فاز انکار است، مطالبه پذیرش واقعیت را داشته باشند. در مرحله بعدی می توانند مطالبه آماده سازی یا آمادگی برای مداخله را مطرح کنند. سپس تقاضای مداخلات منتهی به پوشش متناسب، مناسب و به هنگام را داشته باشند و در فاز بعدی خواستار اعلام و اصلاح مداخلات غلط شوند. البته ما می دانیم که این تغییرات به راحتی اتفاق نمی افتد. یعنی به آسانی به مطالبات سازمان های مردم نهاد گوش داده نمی شود و سیستم قرار نیست همه این مطالبات را بپذیرد. اما فراموش نکنیم که چانه زنی بخشی از مهارت های اساسی هر سازمان غیر دولتی در هر جای دنیا علی الخصوص در جهان سوم است. انتظار می رود این چانه زنی ها منجر به این شود که دولت ها راحت تر واقعیت ها را بپذیرند و مداخلات منتهی به پوشش متناسب و به هنگام داشته باشند. بنابراین اگر مطالبه گری ها، موفق باشد در نهایت آسیب کمتری به جامعه در معنای عام وارد می شود.
حال سئوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا یک سازمان مردم نهاد در زمان بحران تصمیم می گیرد که مداخله گری کند؟ احتمالا به این دلیل که اعضای آن سازمان مردم نهاد احساس می کنند که گروه هدف شان نادیده گرفته شده و حقی از آنها ضایع شده یا دولت در برآورده کردن نیازهای گروه هدف شان موفق عمل نکرده است. اما سازمان های مردم نهاد هم برای مداخله در زمان بحران باید استاندارهایی را برای سلامت پرسنل خود و جامعه هدف رعایت کنند.
به طور مشخص در مورد ویروس کرونا، بحرانی ایجاد شده که زاییده بیماری است. بیماری که به راحتی هم قابل انتقال است. به طوری که سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که پاندمی اتفاق افتاده است. در پاندومی هایی که در دنیا به وقوع پیوسته، مرگ و میر ها بسیار بالا بوده و هیچ کدام کمتر از یک میلیون نفر را به کام مرگ نکشانده، بنابراین بحران جدی است.
حال سازمان های مردم نهادی که در حوزه اعتیاد فعالیت می کنند به دلیل اینکه جامعه هدف شان گروه های به حاشیه رانده شده ای هستند که احتمال آسیب پذیری شان از این بیماری بسیار زیاد است. احساس وظیفه کرده اند که وارد عمل شوند. اما آنها هم باید به گونه ای رفتار کنند که درعین کمک رسانی کمترین آسیب متوجه پرسنل شان باشد. در چنین حالتی مهم ترین مطالبه از دولت این است که شرایط را به گونه ای برایشان تسهیل کند که بتوانند کمک رسانی ایمنی داشته باشند. مدیران سازمان های مردم نهاد حق ندارند به خاطر نیت خیرشان یا به این دلیل که وضعیت پیش آمده بغرنج است، نیروهایشان را در معرض خطر قرار دهند.
وقتی می گوییم که نیرویی نباید در معرض خطر باشد یعنی باید به استانداردهای سازمان بهداشت جهانی در مورد وسایل و تجهیزات حمایت های فردی مراجعه کنیم و مطابق آنچه در دستور العمل آمده است تجهیزات حفاظتی مورد نیاز را برای پرسنل فراهم کنیم. این تجهیزات می تواند یک دستکش یا ماسک ساده باشد یا تجهیزات کامل حفاظتی.
البته مساله دیگری به غیر از تامین تجهیزات ایمنی و حفاظتی هم وجود دارد که بسیار مهم و جدی است و آن آموزش پرسنل است. باید آموزش های لازم به افراد داده شود تا آنها از اهمیت استفاده از تجهیزات حفاظتی آگاه باشند و طریقه درست استفاده از این تجهیزات را هم یاد بگیرند.
بسیاری از افرادی که در سازمان های غیر دولتی و مشخصا سازمان های غیر دولتی مرتبط با اعتیاد فعالیت می کنند افرادی هستند که بسیار علاقمند به فعالیت اجتماعی و اصلاح وضع موجود هستند و نیت های بسیار پاکی هم دارند اما این افراد حتما باید آموزش ببینند تا شیوه استفاده از تجهیزات را یاد بگیرند زیرا در این وضعیت ممکن است خودشان و گروه هدف در معرض آسیب بیشتر قرار بگیرد. پس تامین تجهیزات مناسب حفاظت فردی و آموزش لزوم استفاده از این تجهیزات و شیوه صحیح استفاده دو محوری است که در این مرحله باید طراحی شود. این دو محور نیازهای فوری سازمان های مردم نهاد در چنین شرایطی است.
مساله دیگری که سازمان های مردم نهاد باید به آن توجه کنند و به عنوان مشکلات تاخیری و دیررس به حساب می آیند، توجه به سلامت روانی خدمات دهندگان است. برای توضیح این مطلب لازم است مثالی را مطرح کنم. مطالعه ای در رابطه با بیماری سارس انجام شده است که نشان می دهدکسانی که درگیر مداخلات با بیماران سارس بودند دو تا سه سال بعد در معرض فرسودگی شغلی، افسردگی و سندرم متعاقب سانحه قرار گرفته اند. به طوری که این مشکلات در این افراد به مراتب بیشتر از کسانی بوده که در مواجهه مستقیم با بیمارن سارس نبوده اند. این در حالی است که همه گیری بیماری سارس بسیار محدود بود اما حالا ما با بیماری مواجه هستیم که نه فقط کل کشورمان بلکه کل دنیا را تحت تاثیر قرار داده و سرعت انتشار و استرس روانی اش بسیار زیاد است. در چنین شرایطی سازمان مردم نهاد باید حافظ سلامت جسمی و روانی پرسنل شان باشند. سلامت جسمی در فاز حاد و سلامت روانی برای زمان طولانی مدت.
از طرف دیگر با توجه به اینکه سازمان مردم نهاد به این دلیل پای در میدان گذاشته اند که حقی از گروه هدفشان تضییع شده است، باید مطمئن شوند که نیازهای گروه هدف تامین می شود. مثلا در حوزه اعتیاد گروه هدف، افراد به حاشیه رانده شده ای هستند که معمولا وضعیت اقتصادی و اجتماعی مناسبی ندارند و به دلایل متعددی از دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی به طور کلی و به ویژه در این شرایط محروم هستند. بنابراین یکی از اصلی ترین وظایف سازمان های مردم نهاد فعال در این حوزه این است که حق ذی نفع اصلی شان را حفظ کنند و باید با دولت وارد چانه زنی شوند. باید از دولت بخواهند که این گروه های به حاشیه رانده شده را ببیند و با حفظ کرامت انسانی شرایطی را فراهم کند که به این افراد خدمات رسانی شود تا سلامت شان در معرض خطر نباشد. باید از دولت بخواهد که تجهیزات مورد نیاز برای خدمات رسانی به این افراد را در اختیار قرار دهد. طبیعتا در چنین وضعیتی که مساله سلامتی افراد در میان است اولویت بندی بی معنا است چون در مورد حقوق ابتدایی انسان ها نیازی به اولویت بندی نیست و دولت مکلف است که سلامت شهروندان را که جزء حقوق اساسی و ابتدایی شهروندان هر جامعه است، تامین کند.
بنابراین سازمان های مردم نهاد در حین خدمات رسانی هم باید حافظ سلامت جسمی و روانی پرسنل خود باشند و هم اطمینان حاصل کنند که خدمات مورد نیاز گروه هدف شان با کمک و مساعدت دولت تامین شده است. البته این نکته را هم به دولتمردان گوشزد کنند که در زمان بحران ساز و کار ها و مکانیزم های تصمیم گیری و حمایتی کاملا متفاوت است و آن جا دیگر نمی شود صبر کرد تا برای حمایت های دولتی، روال عادی اداری طی شود.
*درمانگر و پژوهشگر اعتیاد
۴۷۲۳۲