بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
آقای عباسی شما از جمله نمایندگانی محسوب میشوید که در دولت آقای احمدینژاد سالها فعالیت کردید و امروز با همراهی دیگران، وزرا و معاونان او در مجلس حضور دارید. آینده سیاسی «احمدینژادیها» را -چنانکه مصطلح است- در مجلس چطور پیشبینی میکنید.
در مرحله اول باید عرض کنم که اطلاق کلیدواژه «احمدینژادی» به جمع و گروهی از نمایندگان مجلس کار درستی نیست. برخی از آقای احمدینژاد موجودی با چهره نامناسب ساختهاند و بعد به دیگران هم میگویند احمدینژادی تا مردم را بترسانند. احمدینژاد فردی فهیم و تحصیلکرده است و خدماتی داشته و البته اشتباهاتی. مثل شخص من که در روزهای مدیریتم، اشتباهاتی داشتهام. «احمدینژاد» یک ایدئولوژی نیست، او یک شخص است و گروهی نیز در دولتش با او همکاری داشتند. آیا با افرادی که با آقای خاتمی کار کردند، میگویید «خاتمیچی»؟ طبیعتا خیر!
در مرحله دوم نیز باید بگویم که برخلاف تصور بسیاری از افراد، تعداد مدیران دولتهای نهم و دهم حاضر در مجلس زیاد نیست. حدود 20 نفر از مقامات این دولتها که سابقه حضور و فعالیت در سطح وزیر، معاون وزیر یا استاندار در دولتهای نهم و دهم را داشتند در مجلس یازدهم حاضرند. ممکن است فرماندارانی نیز باشند ولی سطح مدنظر ما برای استاندار به بالاست که تعدادشان همان 18 تا 20 نفر است که در قیاس با 230 نماینده دیگر که در شورای ائتلاف نیروهای انقلاب حاضر هستند، رقم قابلتوجهی نیست. رای آقای قالیباف به عقیده من نشانگر طیف فکری مجلس یازدهم است؛ بدین معنا که حتی مستقلان و اصلاحطلبان مجلس هم ترجیح دادهاند در این دوره به آقای قالیباف رای دهند که نشانگر اتفاقنظر در مجلس و کشور است.
این بدین معناست که مدیران دولتهای احمدینژاد قصد ندارند فراکسیون جداگانه تشکیل دهند، به هر حال جلساتی را تحت عنوان جبهه خدمت برگزار کردید.
من در آن جلسات که شما میفرمایید، حاضر نبودم. جلساتی که بنده شرکت داشتم، بیشتر دوستانه و برای تبادلنظر و انتقال تجربه بوده و اینطور نبوده که کار سیستماتیکی صورت بگیرد. نتیجه و خروجی آن جلسات هم نشانگر همین مساله است؛ چراکه از جمع آنان فقط آقای نیکزاد بود که توانست وارد هیات رییسه شود. این روند در کمیسیونها نیز به عقیده من، پابرجا خواهد بود و بعید است تغییر چندانی ایجاد کند. بهطور کلی اما باید گفت که مدیران دولتهای نهم و دهم به نظرات فراکسیون ائتلاف و اکثریت پایبند بودهاند و بعید است فراکسیون جداگانهای تشکیل شود.
سوال دیگر به ریاست فراکسیون ائتلاف نیروهای انقلاب برمیگردد. ظاهرا در جلسات برگزار شده آقای زاکانی در جایگاه رییس نشستهاند. این روند پابرجا خواهد بود؟
من نشنیدهام که آقای زاکانی به عنوان رییس فراکسیون نیروهای ائتلاف انتخاب شده باشد و با این سمت شناخته شود. رایگیری هم برای این مساله برگزار نشده است. در جلسات ممکن است آقای زاکانی در جایگاه رییس نشسته باشد ولی این اتفاق بر اساس یک توافق صورت گرفته است؛ یعنی گفتهاند فردی که خود قصد ورود به هیات رییسه را ندارد، بهتر است جلسه را اداره کند و این اتفاق هم افتاده به هرحال آقای زاکانی فردی معقول است و کسی حرف خاصی روی او ندارد. جلسات هم بالاخره باید یک مبصر داشته باشد!
مساله دیگر به حضور شما در کمیسیونها برمیگردد. شما شخصا به کدام کمیسیون تمایل دارید.
من پیش از انتخابات مجلس نیز گفته بودم که باتوجه به سالها حضورم در جنوب، تسلطم برای مسائل مرتبط با حوزه انرژی به ویژه نفت، اولویت اولم ورود به کمیسیون انرژی است اما اگر امکان این مهم فراهم نشود در جهاد سازندگی نیز حضور داشتهام و سالهای سال نیز به تولید ماشینآلات سنگین مشغول بودم بنابراین میتوانم در کمیسیون صنایع و معادن هم حاضر باشم.
و احتمالا هم برای ریاست این کمیسیونها اقدام خواهید کرد.
مساله ریاست دست ما نیست؛ چراکه بنده از کانال فراکسیون نیروهای انقلاب اقدام نمیکنم و بهطور مستقل وارد عمل خواهم شد؛ همچون انتخابات ریاست مجلس. بنابراین برای من اصل نظر نمایندگان است نه نیروهای بیرون از پارلمان. افراد بسیاری با من تماس گرفتند و گفتند که ما فلان کمیسیون را برای شما کنار گذاشتهایم! اما پاسخ من به آنها این بود که شما چه کارهاید که برای من کمیسیون کنار بگذاری؟! نماینده مجلسی یا از مردم رای گرفتهای؟
همطیفیهای شما گفتهاند که خواستار محدودسازی اختیارات رییس مجلس هستند؛ نگاه شما به این مساله و اختیارات رییس قوه مقننه چگونه است؟
همطیفیهای من چه کسانی هستند؟
اصولگرایان مجلس.
من اصولگرا به معنای رایج نیستم. من همیشه مستقل بودهام. البته اعتقاداتی دارم و سکولار نیستیم و به ولایت فقیه و قانون اساسی و انقلاب اعتقاد دارم اما نمیشود نامم را «اصولگرا» گذاشت، همانطور که «اصلاحطلب» هم نیستم.
بسیار عالی! به مساله اختیارات رییس مجلس برگردیم.
در زمینه اختیارات رییس مجلس و اشاره برخی افراد به آقای لاریجانی باید بگویم که ایشان اختیاراتش را از نمایندگان مجلس گرفته بود و اگر نمایندگان او را فردی یکهتاز میدیدند، عزلش میکردند یا به او رای نمیدادند ولی وقتی هماهنگیهای بسیاری میکنند که آقای عارف رای نیاورد، یعنی علی لاریجانی را با تمام محاسن و کاستیها پذیرفتهاند. نمیشود گفت که ایشان دیکتاتور بوده یا مجلس را بد اداره کرده است. لاریجانی حاصل و خروجی دیدگاه و فکر نمایندگان مجالس هشتم، نهم و دهم بوده است.
با این حساب قالیباف برآمده از تفکرات نمایندگان مجلس یازدهم، آیا مانند لاریجانی مجلس را اداره خواهد کرد؟
قالیباف و لاریجانی شخصیتهای متفاوتی هستند. آقای لاریجانی نظریهپرداز و فیلسوف است و با قالیباف متفاوت است. قالیباف بیشتر فردی عملیاتی است. شما یک هواپیما را به دست قالیباف بدهید، سالم بلند میکند و به زمین مینشاند و امیدواریم خلبانی مجلس را هم همینطور انجام دهد و به نظرات دیوان محاسبات و مرکز پژوهشها اهمیت دهد و اقداماتش بر مبنای شایستهسالاری باشد. مطمئنا شاهد مجلسی کاری خواهیم بود که تعامل بسیار خوبی هم با دولت خواهد داشت. ما باید سعی کنیم شخصیتهای کشور را خراب نکنیم. آقای لاریجانی سالها تلاش کردند و امروز با نظر رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارند تا نظام از نظراتش بهره ببرد. ما باید احترام افراد را نگه داریم.
شما یکی، دو نوبت به مساله اتاقهای فکر بیرون مجلس اشاره کرده اید؛ آیا این همان اتاقهایی است که نمایندگان مجلس دهم از آن به عنوان دخالت در امور نمایندگان نام میبردند؟
کسی نگفته آن اتاقهای فکر در کار نمایندگان دخالت دارد. همانطور که سرمایهدارانی در کشور وجود دارند که پول خرج میکنند و دفتر و کارشناس در اختیار نمایندگان قرار میدهند، این اتاقهای فکر هستند که دور نمایندگان را میگیرند و مثلا برای رضای خدا تلاش میکنند ولی اینطور نیست. اینها معادلات قدرت است و میخواهند از نمایندگان استفاده کنند. اقدامی که نتیجهاش شد ردصلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس. این دوره 4 ساله فرصت بسیار مناسبی است برای نفوذ به مجلس و سوءاستفاده از نمایندگان؛ بنابراین طبیعی است که دستگاههای نظارتی مراقبت کافی و جامع را به عمل آورند.
من شخصا از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میخواهم بهطور مرتب بنده و نمایندگان را چک کنند و حتی مکالماتمان را هم شنود کنند. من حتی حاضرم برای این مساله به این نهادها امضا دهم؛ چراکه امنیت این مملکت و کشور برای من مهمتر از خودم است. من از خدا میخواهم یکی مرا کنترل کند و هشدارهای لازم را به من بدهد.
این شنودها و هشدارها که میگویید، آیا استقلال شما را سلب نمیکند؟
من سالهاست استقلال خودم را به نمایش گذاشتهام. وقتی ما قبول کردیم در ویترین بنشینیم باید شفاف باشیم.
اما آیا این شفافیت با شنود ایجاد میشود؟
ما امروز با پیشرفت تکنولوژی بسیاری از مسائل را باید جدی بگیریم و مراقب باشیم. همه اقدامات یک نماینده باید مشخص باشد. اگر نماینده برای ملاقات با یک فرد میرود باید روشن باشد که چرا این کار را انجام میدهد. اگر دامی برای نماینده پهن شده باشد حتما باید از سوی نهادهای امنیتی به او هشدار داده شود. باید اطلاع دهند نه اینکه بروند و در کار او دخالت کنند.
من که میگویم راضی به این اقدام هستم،برای آن است که خیر این مساله را دیدهام،هم از سوی سربازان گمنام امام زمان و هم از سوی دوستانم در سپاه.این افراد در بزنگاهها هشدارهای بسیار خوبی دادند. در دورانی که من رییس سازمان انرژی اتمی بودم، هم سپاه و هم وزارت اطلاعات کمکهای بسیاری به من کردند.در مسائل سیاسی و اقتصادی مطمئنم که دشمنان خارجی و طمعکاران داخلی اطراف نمایندگان خواهند بود و من تقاضا میکنم نهادهای امنیتی به نمایندگان اطلاعات کافی در این زمینه بدهند ولی به همین حدکفایت کنند و دخالت نکنند. این خیلی خوب است که نماینده بداند فلان مراجعهکننده دنبال چه چیزی است. اگر این اتفاق میافتاد، امروز شاهد این آلودگیها در بحث خودرو که نمایندگان هم درگیرش شدند، نبودیم.
ما باید ذهنیتمان نسبت به مسائل امنیتی را از این سطح جهان سومی تغییر دهیم. باید امنیت را مقولهای ببینیم که قصد حفظ تمام کشور را دارد.
اما مگر در کشورهای دیگر که پارلمانهایی قدرتمند دارند، نهادهای امنیتیشان، نمایندگان مجلس را شنود میکنند و مثلا میگویند، فلان مراجعهکننده که هست و نیست؟
بله! همه آنها این کار را میکنند. خیلی خوب کار میکنند و حواسشان هم به جامعهشان هست. فقط ما هستیم که در اینجا روشنفکربازی درمیآوریم و از امنیت برای خودمان لولو میسازیم. جناحهای سیاسی ما میخواهند هر کاری که خواستند بکنند و کسی کارشان نداشته باشد. امروز در حوزه اقتصاد هم مثل دوران دفاع مقدس،نیاز به دستگاههای امنیتی داریم و اگرآنان درست کار کنند، اینقدر شاهد مفاسد در حوزههای مختلف نخواهیم بود. این مفاسد برای آن است که ما دستگاههای امنیتی خود را تضعیف و آنان را مسوول مسائل سیاسی معرفی میکنیم؛ یعنی آنان را به وادی و حوزهای میبریم که از مسائل اصلی باز میماند. اگر همه ما اینطور فکرکنیم که امنیت، امنیت کشور است و اگر به ایران و جمهوری اسلامی معتقدیم، حتما باید کاری کنیم دستگاههای امنیتی قوی باشند، پایدار میمانیم. ولی روشنفکران غربزده فکر میکنند، دستگاههای امنیتی مقابل آنان قرار دارند.
اگر موافقید برویم سراغ ریاستجمهوری 1400؛ آقای قالیباف بهرغم تصاحب کرسی ریاست مجلس، هنوز جزو گزینههای اصلی محسوب میشود. از سوی دیگر خبرهایی داریم که آقای احمدینژاد هم سفرهای استانی خود را آغاز کرده است. تحلیل شما از این روندها و اتفاقاتی که در جریان است، چیست و انتخابات ریاستجمهوری را چطور میبینید؟
ابتدای امر باید بگویم که مخالف اخذ التزام از آقای قالیباف برای عدم حضورش در انتخابات ریاستجمهوری آینده هستم. چرا نباید شرکت کند؟! اگر او قابلیتی دارد و کشور به تواناییهای او نیاز دارد باید از آن استفاده کند.ممکن است آقای قالیباف 9 ماه نماینده مجلس باشد و روی این صندلی بنشیندولی ببیند که جای دیگر بهتر میتواند کارکند! ما نباید او را از این حق و آزادی محروم کنیم. من اخذ این التزام را برای خودم هم نمیپذیرم و گفتم که اگر حضور در انتخابات 1400 برای نمایندگان مساله است به من برای ریاست مجلس رای ندهند.
معتقدم که باید فضا را برای خدمت افراد درنهادهایی که نظام به آن نیاز دارد،بازبگذاریم؛ بنابراین درباره آقای قالیباف هم مخالف اخذ التزام هستم ولی شنیدهام که آقای قالیباف درجلسه فراکسیون رسما اعلام کرده که درانتخابات ریاستجمهوری 1400 کاندیدا نخواهد شد. ولی اگر این کار را هم انجام دهد، شخصا آن را نقد نمیکنم. اگر آقای قالیباف احساس میکند در مقام ریاستجمهوری میتواند بهتر فعالیت کند و صندلیاش را عوض کند.
درباره آقای احمدینژاد چطور؟ البته این مورد را در نظر بگیرید که او و نزدیکانش در انتخابات قبلی ردصلاحیت شدند.
البته آنان قبلا صلاحیتشان یا احراز نشد یا رد شد. من دقیقش را نمیدانم ولی ممکن است در انتخابات ریاستجمهوری 1400شرایط عوض شود و تایید صلاحیت شوند. ممکن است در آن زمان تحلیل شورای نگهبان این بوده که ایشان نباید حضور پیدا کند ولی لزوما این تحلیل و اضطرار در شرایط فعلی پابرجا نمانده باشد. بنابراین اگر آقای احمدینژاد از شورای نگهبان در این زمینه استمزاج کند، قطعا پاسخش را خواهند داد. به هرحال فراموش نکنید که کشور ما، کشور آزادی است و آقای احمدینژاد به عنوان یک رجل سیاسی میتواند در انتخابات شرکت کند و رای کمی هم در جامعه ندارد. شخصا در یکسال گذشته که به شهرها و روستاهای مختلف سفر کردهام به چشم دیدهام که مردم به نیکی از او یاد میکنند؛ بنابراین ملاک ما نباید عدهای ژورنالیست و قشرهای مرفهای از جامعه باشد که در دولت آقای احمدینژاد ضررهایی دیدهاند.
ملاک عمل ما باید نظر و رای بطن جامعه باشد. بطن جامعه زمانی که آقای روحانی را با آقای احمدینژاد قیاس میکند، عملکرد رییس دولتهای نهم و دهم را مثبت میداند. در بسیاری از مناطق، نگاههای منفی به آقای روحانی و عملکردش وجود دارد؛ در حالی که در همان مناطق 60 یا 70 درصد مردم از آقای احمدینژاد و اقداماتش به نیکی یاد میکنند که طبیعی است؛ چراکه در دوران او خیر بسیاری دیدند بهویژه در مناطق روستایی. این مساله برای نظام حسن است که رییسجمهوری داشته که هنوز که هنوز است در مناطق روستایی از او به نیکی یاد میشود. البته آقای احمدینژاد بدون اشکال هم نیستند، همچون آقای روحانی.
جایگاه ریاستجمهوری جایگاه مهم و بزرگی است و همین مهم امکان اشتباه را افزایش میدهد. ولی ما باید بدانیم، اگر فردی همچون آقای احمدینژاد در قامت رییسجمهوری ایران اشتباهی هم کرد نباید کشور را از قابلیتهای او محروم کرد و به یکباره به پایین پرتابش کنیم.
17302