بهار است و فصل شکفتن گلها و شایسته است که با انقلاب قلوب و بهبود بینشها توام باشد تا با گذشت شبها و روزها حالمان «نه فقط حال من و گروه و جناح من» به احسن حال تحول کند.
هرچه می گذرد در ساحت سیاسی مملکت، تقدم منافع ملی بر منافع شخصی کم رنگتر می شود و شدت آن به حدی رسیده که شاید بتوان گفت بیرنگ شده است.
برعکس آنچه که انتظار می رود تا یکرنگی در عرصه سیاسی بین جناحهای مختلف حاکم شود، تضاد در گویش و عمل و تخریب عملکرد یکدیگر چنان برجسته شده که هرکسی ساختههای دیگری را تخریب میکند و مؤلفه نیروهای اجتماعی به جای افزایشی شدن روز افزون در اثر همگامی در مسیر پیشرفت کم کم به علت چندگانگی و خنثی کردن نیروی یکدیگر و تخریب و ترور شخصیت ها و سیاستها به سمت منفی شدن جهت یافته است.
در طبیعت «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» دست در دست هم میدهند که ملت ما نانی به کف آورند ولی در میدان بازی سیاسی، خربزهها و عسلها، چنان عمل میکنند که نان ملت آجرشود!
این که منافع ملی فدای منافع جناحی و قربانی دستیابی به کرسی ریاست جمهوری و یا مجلس و وزارت و …شود دیرپا نخواهد بود.
خوب است زمستان سیاست را با بهار نیک اندیشی پیوند بزنیم تا درخت 42 ساله انقلاب به بار بنشیند و منافع ملی را سرلوحه اقدامات خویش قراردهیم تا بر آسایش و رفاه ملت افزوده شود؛ و گر نه محکوم به نابودی خواهیم شد و احزاب و افراد و گروههای سیاسی دیگری جایگزین سیاستمداران فعلی خواهند شد.