آیت الله حاج شیخ ابراهیم امینی (م 1304ش) از چهرههای مطرح فرهنگی حوزه علمیه قم هستند که افزون بر نگارش آثار فراوان در حوزه فرهنگ اسلامی، سالهاست با بر عهده داشتن مقام امامت جماعت و جمعه در قم از یکسو و نیابت رئیس مجلس خبرگان از سوی دیگر، در زمینه فرهنگ و سیاست به فعالیت پرداختهاند.
خوشبختانه نقش ایشان در سیاست، هیچ گاه به عنوان یک مدیر دولتی یا سیاسی نبوده، اما در جای جای تصمیمگیریهای مهم درون نظام جمهوری اسلامی از جمله مجلس خبرگان و مسائل و جریانهای دیگر حضوری فعال داشته اند.
نکته مهم برای ما، بُعد فرهنگی ایشان است که در مقام یک روحانی بلند پایه همیشه با تودههای مردم در ارتباط بوده و در جهت ترویج عقاید دینی، اصلاح و تصحیح باورهای دینی و مذهبی و استوار کردن عقاید و ترویج اخلاق و منش مردم قدم برداشته اند.
مرور بر نوشتههای متعدد و آثار فراوان ایشان میتواند کمک جدی به شناخت شخصیت فکری و فرهنگی ایشان داشته باشد، امری که در اینجا مقدور ما نیست، اما گذری بر کتاب «خاطرات» ایشان که به لحاظ شفافیت، نوع نگاه مردمی و اصلاحی، و نیز ارائه جزئیات ارزشمند در باره خودشان و محیط پیرامونی از جمله بهترین آثار خاطره نویسی است که این سالها شمار فراوانی از آنها انتشار یافته می تواند ما را با حساسیت های اخلاقی و فکری ایشان آشنا سازد. البته و به رغم همه شفافیتی که در این اثر هست، چنان که خودشان مکرر به بنده فرمودند در مواردی حق مطلب ادا نشده و به دلیل ملاحظات خاصی که ایشان به داشتن آنها شناخته شدهاند، بخش هایی ناتمام باقی مانده است. قرار بود ما برای این جشن نامه مصاحبه ای با ایشان داشته باشیم که مع الاسف به جایی نرسید.
در اینجا به عنوان مقدمه این جشن نامه، چند نکته را درباره خاطرات آیت الله امینی بیان میکنم، نکاتی که هم در شناخت شخصیت ایشان مهم است و هم اهمیت این اثر را در شناخت فضای فکری و سیاسی محیط پیرامونی ایشان نشان خواهد داد.
آیت الله شیخ ابراهیم امینی متولد 1304 شمسی از خطّه نجف آباد و تربیت شده مرحوم شیخ علی منتظری هستند؛ به همین دلیل در آغازین بحث خود شرحی در باره نجف آباد و عالمان آن دیار بدست داده، نام بیست و یک تن از عالمان این دیار و شرح حال مختصر آنان را بیان کردهاند که بسیار مغتنم است.
در اصل، ارتباط ایشان با برخی از عالمان این شهر، سبب علاقهشان به طلبگی شده و باعث شده است تا اوائل سال 1321 خورشیدی راهی قم شوند. ایشان در طول دوران تحصیل، همواره در کنار طلاب نجف آبادی بوده و به همین دلیل این خاطرات مشحون از اطلاعاتی در باره طلاب و فضلای این شهر و نقش و جایگاه آنان در حوزه علمیه قم از دهه بیست به این سو میباشد.
آقای امینی تابستان سال 1322 به نجف آباد باز میگردد؛ گویا کسی به ایشان گفته بوده است که اگر روی کوه های شمال نجف آباد برود و بلند ندای یا مهدی بدهد، صدای جواب را خواهد شنید. با زحمت این راه را طی کرده، به آنجا رفته و ندا درداده است، اما چنان که خود می گوید: «با کمال تاسف نه حضرت مهدی را دیدم و نه خضر پیامبر را».( 56).
با گذشت تابستان، به جای این که به قم برگردد، عازم حوزه علمیه اصفهان می شود و در مدرسه نوریه در بازار مسجد جامع اقامت می کند. جالب است که بنده که این سطور را مینویسم ، هم، در سال 55 وقتی طلبه شدم، یک سالی در همین مدرسه نوریه اقامت داشتم.
آقای امینی در اینجا خاطراتی از مدرسه نوریه و مدرسه کاسهگران که هر دو نزدیک به هم در بازار و سمت مسجد جامع اصفهان است، ارائه دادهاند. آنگاه شرحی از اساتید خود در اصفهان بیان نمودهاند که یکی از آنها مرحوم سید محمد جواد غروی نائینی بوده و ایشان او را «مردی فاضل، ادیب و دقیق» معرفی کردهاند. آقای غروی نظرات ویژه ای داشته است که آقای امینی به برخی از آن اشاره دارند.
همچنین آقای امینی از یکی از استادانش با نام مرحوم معلم حبیب آبادی، که مردی خودساخته بوده یاد کرده و گفته است که درس او شلوغ و پر جمعیت بود. مرحوم معلم به کتاب مهمشان مکارم الاثار شناخته می شود، اثری که استاد مرحوم ما جناب آیت الله سید محمد علی روضاتی نیمی از آن را در هشت مجلد منتشر کرد و باقی آن بر زمین مانده است. مرحوم معلم سالهادر اتاقهای بالای خانه آقای روضاتی زندگی می کرد، مردی متدین و فاضل بود و مرحوم روضاتی بارها از تهجد شبانه دایمی ایشان یاد کرد.
آقای امینی همچنین از آقاسید محمد باقر ابطحی که نزد شیخ محمد تقی نجفی و سید محمد باقر درچهای تحصیل کرده بوده ، خاطراتی نقل کرده اند که با ارزش است.
یکی از مجتهدان بزرگ این زمانِ اصفهان، مرحوم حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی بوده که آقای امینی با تفصیل بیشتری از او سخن گفته است. اطلاعات ریز ایشان از آن مرحوم بسیار عالی و درجه یک است. (خاطرات: 65ـ 69)
در این قسمت کتاب، باز نام عالمان بلند پایه این شهر را یک به یک آورده و از هر کدام سخنی گفته است. شیخ محمد رضا جرقویهای، علی اصغر محقق برزونی، صدرالدین کوپایی، و میرزا علی آقا شیرازی که نهج البلاغه تدریس می کرد؛ به علاوه یک لیست بلند از اسامی طلّابی که در اصفهان بودهاند و ایشان نامشان را در خاطر داشتهاند (72 ـ 73). در واقع، یکی از بهترین امتیازات «خاطرات» آقای امینی، موادی است که ایشان در باره علما گفته و بویژه و علاوه بر جنبه شرححال نگاری، از نظر اخلاقی بسیار اهمیت دارد.
در ادامه در باره وضع مالی طلاب و وضع معنوی آنها هم نکاتی را آورده اند که از آن جمله سخن از درس اخلاق مرحوم نجف آبادی و درس نهج البلاغه میرزا علی آقای شیرازی است. نگاهی هم به وضع درسی طلاب دارند که چه میخواندهاند و این که خودشان چگونه «اکثر ابواب مغنی و کتاب مجمع البحرین را مباحثه» کردهاند. در ادامه، یک بررسی در باره نقاط آسیبپذیر زندگی طلبگی دارند که آن هم جالب و نو است. یکی از آنها نرسیدن به وضع جسمی مطلوب در میان طلاب از سوی خودشان است که همیشه برای آنان خساراتی به همراه داشته است. تغذیه نامناسب، نداشتن خواب مرتب، ورزش نکردن و عواملی از این دست، از آن جمله است.
آقای امینی پس از شش سال تحصیل در اصفهان، این بار با آمادگی بیشتری عازم حوزه علمیه قم می شود. در این وقت، شهر قم و حوزه آن، با آمدن آیت الله بروجردی رونق زیادی یافته و شهرتی بدست آورده است. امتحانات شفاهی ورودی را می دهد و به همین مناسبت شرحی از چگونگی امتحان گرفتن از طلاب را بیان می کند. سپس فهرستی از اساتید دروس سطح و خارج حوزه قم را که مدرس وی بوده اند به دست می دهد. همچنین از هم مباحثهای های خود یاد کرده که آیت الله جوادی، شیخ عباس ایزدی، محمد مفتّح و شماری دیگر بودهاند. نیز از اساتید درس خارج خود نوشته که نخستین آنها امام خمینی بوده و درباره شخصیت و درس ایشان به تفصیل سخن گفته است: «چندی بعد درس امام به صورت بهترین و پرجمعیتترین درسها درآمد. علاوه بر علم و فضل و کمالات ذاتی امام، قطعاً آقای منتظری و مطهری بزرگترین نقش را داشتند» (87). ایشان وصفی از امتیازات درس امام گفتهاند که به 16 مورد میرسد. (89 ـ 90)
آقای امینی سپس خاطراتی از روابط خود با امام خمینی بیان کردهاند. از جمله اشاره میکنند که بار اول که به قم آمدند، سه ماه به درس اخلاق امام رفتهاند، اما زمانی که پس از شش سال مجددا به قم آمدند، درس اخلاق امام تعطیل شده بوده است. اما کتابی از امام، در زمینه اخلاق، را از خود ایشان گرفته و مطالعه کرده اند. آقای امینی این کتاب را که به صورت دست نوشته بوده، پس از مدتّی به امام بازگرداندند که گویا مدتّی بعد ناپدید شد و در نهایت سر از همدان و کتابخانه مرحوم آخوند در آورد و به نام «چهل حدیث» انتشار یافت. ایشان البته زمانی به قم آمده که امام درس حکمت و عرفان را کاملاً کنار گذاشته و مشغول فقه شده بودند. ایشان سیزده خاطره از روابط خود با امام نقل کرده که معمولا حاوی نکات تازهای است. زان پس، بحثی در باره اخلاق و رفتار امام خمینی دارند که آن نیز حاوی نکات ارزشمندی است: «خندههای او از حد تبسم تجاوز نمیکرد. با افراد زود مأنوس نمیشد. با این که بداخلاق نبود، از اقتدار نفسانی و هیبت ویژهای برخوردار بود […] به شاگردان احترام میگذاشت و از ریاکاری جداً اجتناب میورزید» (97).
آقای امینی پس از امام، از علامه طباطبایی به عنوان استاد برجسته خود یاد کرده و ابتدا فهرست کتابهایی را که از ایشان درس گرفته، مانند منظومه، اسفار، شفا و جز اینها، بیان کرده است. در ادامه از ویژگیهای درسی علامه سخن گفته و بحثی هم در باره مخالفت موجود در حوزه با گسترش درس فلسفه دارند که به شرح جزئیات در این باره پرداختهاند. ایشان همچنین از درس تفسیر مرحوم طباطبائی، خارج اصول، عرفان و بخصوص جلسات پربرکت هفتگی علامه سخن گفته و نام حاضرین را که شامل اسامی شمار زیادی از طلاب و فضلاست، بدست دادهاند. در ادامه مطالبی در باره آثار تألیفی علامه از جمله المیزان، و نیز بحثی در باره اخلاق ایشان دارند. برخی از داستانهای لطیف هم در آن میانه هست که نمونه آن حکایت آمدن علامه امینی به در خانه آقای طباطبایی است. مستخدم ترک زبان او را نشناخته و وقتی نام امینی را نزد علامه گفته، ایشان تصور کرده مقصود همین آقای امینی خودمان است! لذا با تأخیر در را باز کرده و وقتی متوجه شده که علامه امینی است، خجل شده است (113). آقای طباطبائی «از همسرش راضی بود و بعد از مرگ او گریه و بی قراری می کرد» (114). «علامه اهل ذکر و دعا و مناجات و قرآن بود» (116). خاطراتی نیز در باره سالهای پایانی عمر علامه دارد (118 ـ 121).
سومین استاد برجسته ایشان آیت الله بروجردی است که به همین ترتیب درباره درس وی و ویژگی های نهگانه آن سخن گفتهاند (125). بحثی در باره تالیف کتاب «جامع احادیث الشیعه» دارند که بسیار طولانی است (132). پس از آن در باره رابطه آیت الله بروجردی با فدائیان اسلام مطالب مفصلی آمده که چنان که می دانیم در این باره، بسیاری از شاگردان و معاصران مرحوم بروجردی مطالبی گفتهاند که گاه مختلف و متفاوت و معارض هم است و آقای امینی هم خاطرات خود را در این باره به تفصیل آوردهاند (132 ـ 137). بخشی از آن مطالب هم در باره خود فدائیان است. سخن در باره آیت الله بروجردی و کودتای 28 مرداد، و همین طور غائله علی اکبر برقعی در قم از دیگر خاطرات ایشان از آن سالهای قم است (تا ص 141). مبارزات آیت الله بروجردی با بهائیت که با حمایت از آقای فلسفی و اقدامات دیگر همراه بود، در ادامه آمدهاست.
ایشان در اینجا، بحثی در باره وضعیت درسی و عمومی حوزه به دست داده و از تلاشهایی که در جهت اصلاح حوزه صورت گرفته، سخن گفتهاند. مطالبی در باره جلساتی که به عنوان گروه بحث و تحقیق داشتند و منجر به تألیف آثاری شد، همراه با نام افرادی که در آن دخیل بودند در اینجا آمده است. نیز نگاهی به بنای مسجد اعظم و پس از آن، و ذکر گوشهای از اخلاقیّات مرحوم بروجردی که ضمن دوازده نکته بیان شده است(150-154). آنگاه از ارتحال آیت الله بروجردی و انعکاس آن سخن گفتهاند. طبعاً به مناسبت بحث اصلاحات در حوزه، از شهید مطهری و اندیشه بلند ایشان سخن به میان آمده است. مسأله تخصصی شدن فقه در حوزه، مسأله بودجه روحانیت و دشواری های مربوط به آن، بحث سهم امام و مسأله عوالم زدگی، در ادامه آمده که حاوی دیدگاه های شهید مطهری و خود ایشان است. (تا ص 174).
استاد بعدی ایشان آیت الله گلپایگانی است که باز در باره ویژگی های درسی و اخلاقی ایشان سخن گفته است. «به علاوه مواضع سیاسی او را از دیگران بهتر میپسندیدم… ایشان عالمی وارسته و متعبد … متواضع و خوش برخورد بود» (177). ایشان مواضع سیاسی آیت الله گلپایگانی را در دورانی که تقریباً مبارزه با شاه در حوزه علمیه محدود به ایشان شده بود، مورد توجه خاص قرار داده و به درستی تأکید دارد که آقای گلپایگانی در پیروزی انقلاب سهم بزرگی بر عهده داشت(179). یکی از موارد مهم سرباز گرفتن طلبهها بود که مواضع آقای گلپایگانی در این باره مورد توجه قرار گرفته است.
آقای امینی گزارشی ازسفر خود همراه با حضرات هاشمی، سعیدی، ربّانی املشی به نجف آباد در سال 1344 دارد که همگی مهمان آیت آلله منتظری بوده و به کوهرنگ رفتهاند. حکایت این سفر هم از نکات جالبی است که آقای امینی به آن توجه کرده و توان گفت که این قبیل گزارشها، خاطرات ایشان را از دیگران متمایز میکند (182).
از این پس، خاطرات ایشان وارد مسائل مربوط به شروع فعالیت های انقلابی در حوزه از سال 41 به بعد شده و در هر قسمت، با یاد از رویدادهای مهم، خاطرات خود را درباره آنها بیان کرده است (تا ص 196). از صفحه 197 به بعد، یک مرور کلی روی رویدادهای سالهای 43 تا 57 شده است. بحث «ولایت» و دفاع از آن که سوژه شماری از مخالفان حرکت های انقلابی، و عمدتاً علیه آقایان منتظری و بهشتی بود، مورد توجه ایشان قرار گرفته و نکات جالبی را بیان کردهاند (201 به بعد)؛ به همین مناسبت، شرحی از جریانهای فکری در جامعه اعم از ماتریالیسم، روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی، بیان کرده و یادی هم از شریعتی دارند. عنوانی به انجمن حجتیه اختصاص داده شده است (207 ـ 208). جریان جامعه مدرسین که آقای امینی از اعضای اولیّه آن بوده و نامشان پای اطلاعیههای سیاسی از زمان آغاز حرکتهای انقلابی به بعد آمده، موضوع بعدی خاطرات ایشان است (209). کشف اساسنامه این گروه در خانه آقای آذری قمی، دستگیری ایشان و ماجراهای بعدی در ادامه خاطرات آمده است. ایشان به تدریج به مسائل سال 56 رسیده و مروری بر رویدادهای دو سال انقلاب که از ارتحال حاج آقا مصطفی آغاز شد، دارند. در اینجا به پیروزی انقلاب رسیده و شرحی از کارهای خود در جامعه مدرسین ارائه کردهاند که مفصل است(225 ـ 229). بحث حوزه و نظام، و تدوین قانون اساسی به دنبال آن آمده و داستان ملاقات ایشان با امام در پاریس نیز به تفضیل نقل شده است(224 ـ 247). این قسمتها البته کمی فاقد نظم است، زیرا مسائل دوران امام به سرعت رد شده و ایشان سراغ مسأله نصب و عزل آیت الله منتظری آمدهاند (ص 253 تا 267). چنان که شمار صفحات نشان میدهد، آنچه در اینجا گفتهاند بسیار ریز و جالب توجهی است، مطلبی که خود ایشان شفاهاً فرمودند این بود که نکات دیگری هم در اینجا هست که باید بیان می کردم ولی امکانش در خاطرات فراهم نبود.
بحث بازنگری قانون اساسی، مأموریتهای آقای امینی از طرف امام برای مناطق مختلف هم در ادامه آمده که همراه با نامهها و احکامی است که در این باره صادر شده است (تا 279). اداره مدارس آیت الله منتظری پس از ماجراهای مربوط به عزل ایشان، شرح مسائل مربوط به نامه 6/1/68 و نیز حضور ایشان در خبرگان و شورای بازنگری قانون اساسی از بحثهایی است که در ادامه آمده است. ارتحال امام، انتخاب آیت الله خامنهای به رهبری و مسائل مربوط به آن نیز در این قسمت نسبتاً مفصل بیان شده است. بخشی از آن مربوط به دیدگاههایی است که در خبرگان در باره انتخاب آقای گلپایگانی و آیت الله خامنهای وجود داشته است (ص 294). آقای امینی عضو شورای بازنگری قانون اساسی بوده و در این باره، هم توضیحات تفصیلی دادهاند (ص 302).
زین پس آقای امینی از دیگر مناصب خود نیز یاد کرده و تا امام جمعه شدن قم آمده اند. همین طور این که به امامت جماعت مسجد اعظم طی سالهای متمادی اشتغال داشته و دارند. در این دوره، ایشان همواره از منتقدان دولت بوده و به جانبداری از حقوق مردم پرداختهاند. همچنین از برنامههای درسی و تألیفی خود یاد کردهاند که تنوع آن جالب، امّا عمدتاً در حوزه دین و اخلاق بوده است. فهرستی از تألیفات ایشان در ص 334 ـ 335 آمده است. در انتها بخشی از سفرنامههای ایشان به نقاط مختلف دنیا درج شده که در نوع خود دلپذیر و خواندنی است؛ از جمله سفر حج ایشان در سال 49 و سفرهای دیگر تمتّع و عمره (ص 342 ـ347).اطلاعاتی در باره همسر و فرزندان نیز در صفحه 351 آمده است «یک پسر و چهار دختر». پسر ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته زمین شناسی است. دختران هم غالباً تحصیل کردهاند. فهرستی از تقدیرنامههایی که برای ایشان صادر شده (بیش از پانزده عدد) در آخرین دو صفحه کتاب آمده است (ص 352 ـ 353).
بدین ترتیب خاطرات ایشان که در اینجا مرور سریعی بر آن شد، یکی از سودمندترین خاطراتی است که در حوزه قلم و طی این سالها منتشر شده است.
باید بیفزایم، بنده از میانه دهه شصت در دفتر جامعه مدرسین، ایشان را ملاقات می کردم. آن زمان یعنی از سال 1364 به این طرف با مجله نور علم همکاری داشتم و چون دفتر مجله در کنار دفتر جامعه مدرسین بود؛ بنابرین همواره برای استفاده از ایشان و مرحوم آقای آذری و جناب آقای مسعودی به آن دفتر سر میزدم. علاوه بر آن در کتابفروشی دوست عزیز آقای محمد تقی انصاریان هم که آیت الله امینی قبل از ظهرها می آمدند، خدمتشان میرسیدم. در آنجا از هر دری سخن به میان میآمد. طی همان سالها، در بخش فرهنگی جامعه مدرسین در خدمت ایشان تلاش کردم تا در زمینه فرق و مذاهب، فعالیت مستقلی داشته باشیم که به جایی نرسید، جز آن که بنده همانجا به تاریخ تشیّع علاقهمند شده و راه را ادامه دادم. به هر روی، طبعا احساس بنده نسبت به آیتالله امینی طی سه دهه گذشته، میتوانست مبتنی بر نوعی شناخت از شخصیت ایشان باشد. اعتبار و اهمیت آقای امینی به عنوان یک روحانی فرهنگی و مردمی، سبب شد تا بنده و دوستانم به احترام ایشان این جشن نامه را فراهم سازیم و به ایشان تقدیم کنیم.
ویژگی مهم مقالات این جشن نامه، تنظیم آن بر محور شناخت حوزه، عالمان و شخصیّت آقای امینی است. در این زمینه، از همه دوستانی که به احترام آیت الله امینی به بنده لطف کرده و مقاله دادند، از عمق جان سپاسگزارم و دست آنان را میبوسم.
باید با افتخار بیفزایم که این چهارمین جشن نامه ای است که این بنده خدا زحمت تدارک آن را دیده و انجام اینها بدون توفیقات الهی متصور نبود. در اینجا باید از حمایت های سرور عزیزم جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی ـ زید عزه العالی ـ که در تمام این کارها حامی بودهاند سپاسگزاری کنم.
سال 1394 وقتی جشن نامه آیت الله امینی منتشر شد، شبی در خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی و شماری از دوستان به منزل ایشان رفتیم و آن را تقدیم کردم. ایشان راضی به برگزاری مراسم نبود. آیت الله امینی، بیش از همه به بعد اخلاقی و انسانی اسلام توجه داشت و سعی می کرد منادی این وجه دین، برای مخاطبانش در میان عموم مردم باشد، روشی که به نظر می رسد، به کار انبیاء نزدیک تر است. خداوند او را رحمت کند و از سر تقصیرات همه ما بگذرد.