سینماسینما، محمد تقی زاده:
یکی از انسانی ترین و رئال ترین آثار این سال های سینمای ایران که پس از دوری ۹ ساله رسول صدرعاملی احیای دوباره این فیلمساز خوش قریحه را نمایان کرد.
فیلم داستان واقعی و نسبتا تخت و یکنواختی دارد ولی به دلیل نزدیکی به عمق وجود کاراکترها و بازی با تم هایی چن عشق و غریزه بسیار جذاب و تماشایی در آمده است. لحن فیلم یکی از ویژگی منحصر به فرد سال دوم دانشکده من است که حاصل پختگی فیلمساز پس از نزدیک سه دهه فعالیت در ساخت فیلم است . لحن آرام فیلم گاها پر تعلیق می شود و کنش های انسانی و واقعی کاراکتر اصلی فیلم مهتاب سبب همذات پنداری مخاطب با خود تا پایان فیلم می شود.
سال دوم دانشکده من فیلمی نسبتا خاص با پایانی متفاوت است که برگشت مهتاب کاراکتر اول فیلم به عشق و زندگی عادی خد را نمایش می دهد . به نظر می رسد لحن نسبتا سرد و یکنواخت فیلم برای همه تماشاان مطلوب مرد پسند نباشد بدین خاطر طرفداران فیلم عمدتا از کسانی بوده و خواهند بود که خواهان تجربه سینمایی متفاوت و خارج جریان اصلی را باشند.
باوجود تازگی و لحن منحصر به فرد سال دوم دانشکده من که بی شک حاصل همکاری پرویز شهبازی در مقام فیلمنامه نویس و رسول صدر عاملی در مقام کارگردان است، فیلم جدید صدر عاملی عاری از نقص و ایراد نیست و به نظر می رسد فیلم در جاهایی خیلی طولانی و تکراری می شود و بنظر می رسد ایده های فیلمنامه نویس در بخش هایی کش دار و فاقد جذابیت و تازگی است . علاوه بر آن مقصود فیلمساز از خاکستری نشان دادن همه شخصیت های فیلم در بعضی از مواقع با ابهام و اشکال روبرو می شود برای نمونه شخصیت علی با بازی پدرام شریفی ظاهری نجیب و پاک دارد ولی شخصیت رفتاری او نشان از هرزگی و هیزی دارد و در نهایت سفید نشان دادن همه شخصیت ها و عبور همه آنها از غریزه و شهوت مساله است که به جنبه رئالیستی فیلم صدمه زده است . بعبارتی فیلمساز و فیلمنامه نویس طوری پلات و شخصیت ها را طراحی کردند که بین عشق و شهوت و انسانیت و میل به شیطنت همگی سالم و پاک بیرون بیایند و انگ آلودگی به غریزه و ادامه دادن با آن به هیچ کسی نچسبد در حالیکه در زندگی واقعی شاهد آلودگی افراد به غریزه و شهوت هستیم و آنطور که در فیلم نشان داده شده میل به غریزه برای همه افراد امری کوتاه و امتحانی آسان و قابل گذر نیست نخواد بود.
فیلم سال دوم دانشکده من تجربه ای متفاوت و البته دارای اشکال است که حال و هوا و فضای جدیدی را به سینمای یکنواخت ایران اضافه کرده است : مانند تجربه رضا کریمی در سال ۱۳۸۶با به همین سادگی ، تجربه پرویز شهبازی با نفس عمیق در سال ۱۳۸۱ و همچنین تنها دوبار زندگی می کنیم از بهنام بهزادی ، فیلم های اینچنینی از جهت شجاعت و جسارت فیلمساز در خلق جهانی تازه و غیر تکراری و تقابل با جریان های تجاری و امتحان پس داده و رو سینمای ایران ،آثاری قابل توجه و ستودنی به حساب می آیند.