سینماسینما، محسن جعفری راد:
سی یار ( ساخته کامران جاهدی)/ موجز و اثرگذار
سی یار، یک مستند کوتاه و موجز ، نه صرفا در قالب زمان که در بیان مندی و شیوه گسترش ایده مرکزی واقعیت مد نظر کارگردان است. اینکه در یک فیلم کوتاه حواستان باشد که باید ایجاز و اعجاز را رعایت کنید. واقعیت را به بهترین شکل دراماتیزه کنید.بازنمایی هوشمندانه ای از امر واقع داشته باشید و در سی یار اینها رعایت شده. دقیقا مثل اصول روایت سینمای کلاسیک ؛ ابتدا مقدمه چینی، تعریف قهرمان داستان، ترسیم نقاط کشمکش و گره افکنی و در نهایت کاتارسیسی که برای مخاطب اتفاق می افتد. مردی که از خانه پدری و خانه خودش فراری است اما این فاصله با حذف فاصله فیلمساز از قهرمان داستان، ملموس و به یادماندنی است طوری که همدلی مخاطب را برمی انگیزد. (طبعا جهت لو نرفتن جزییات، به بقیه داستان اشاره نمی کنیم)
فیلمساز با هوشمندی از تعلیقی به جا برای شغل های مختلف مرد ماجرا استفاده کرده و با اطلاع رسانی قطره چکانی و تدوین خوش ریتم، سعی کرده ما را به یک جهان تازه ببرد. البته فیلم خالی از ضعف نیست،اما انقدر نقاط قوت دارد – از قاب بندی های شکیل تا پایان بندی مهندسی شده و در خدمت مشارکت مخاطب در تکمیل پازل معنایی فیلم- که نقاط ضعفش قابل چشم پوشی است. تماشای آن را از دست ندهید، به خصوص اینکه از زاویه ای تازه به معضلاتی مثل فقر فرهنگی و طلاق و … پرداخته است و وظیفه سینمای مستند، همین است ؛ تاباندن نور به بخش نادیده و یا کمتر دیده شده زندگی روزمره فردی و اجتماعی (امتیاز : ۹ از ۱۰)
میدان جوانان سابق (ساخته مینا اکبری)/ جسورانه و حسرت برانگیز
یک ایده مرکزی جذاب و کنجکاوبرانگیز. مینا اکبری – روزنامه نگار که با اکثر نشریات اصلاح طلب به عنوان روزنامه نگار و دبیر فعالیت کرده – تصمیم می گیرد سراغ اشخاص موجود در عکسی برود که بیست سال پیش گرفته شده اما روزگار و ناملایمات اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی و به خصوص سیاسی هر کدام از روزنامه نگاران موجود در عکس را به جایی خارج از جهان ژورنالیستی پرتاب کرده است. مثلا یکی بازیگر درجه چندم شده، یکی کشاورزی می کند، یکی مهاجرت کرده، یکی کافه دارد و … روایت فیلم هم به این شکل است که اکبری با برجسته کردن چهره فرد مورد نظر، روی عکس سراغ او می رود و خاطره های دوره های مختلف را رو به دوربین روایت می کنند و در نهایت اکبری همان میدان جوانان سابق را هدف قرار داده اما این بار تعداد بسیار کمی از حاضران عکس بیست سال پیش، قاب را تشکیل داده اند. یک مستند گزارشی که روزنامه نگاری را به عنوان یک شغل پرریسک و پرخطر و فاقد امنیت شغلی و جانی و ابهام در آینده کار کاری تبیین می کند و با مصاجبه با اشخاصی که تجربه زندانی شدن به خاطر مقاله یا سردبیری روزنامه ای را داشته اند به موازات،سیاست ورزی های دولت های مختلف را به شکل غیر مستقیم بررسی می کند و درواقع به چالش می کشد تا این جای کار با یک مستند جسورانه رو به رو هستیم اما مشکل اینجاست که کارگردان جاه طلبی کمی داشته و صرفا سراغ اشخاص رفته و مصاحبه گرفته و از تصاویر آرشیوی استفاده کرده و خاطره تعریف می کنند بدون آن که خود راوی-کارگردان تبدیل به یک شخصیت کاریزماتیک شود. مینا اکبری را ما به عنوان همکار او بیشتر می شناسیم تا یک مخاطب عام سینما.حتی اگر سینمای مستند را سینمای مخاطب خاص بدانیم وقتی دوربین بیشتر چهره اکبری را قاب می گیرد، انتظار داریم که از جزئیات زندگی او و تاثیر ناملایمات بر احوالاتش و جهان بینی او هم مطلع شویم که در این قسمت عملا با یک فقدان رو به رو هستیم. به خاطر همین وقتی روزنامه نگاری مثل شمس الواعظین در قاب قرار می گیرد و یا وقتی احمد غلامی صحبت می کند ،موتور متحرکه درام جان می گیرد اما هر جا که اکبری حضور دارد از ریتم و ضرباهنگ آن کاسته می شود،چون هیچ تعریف مشخص و متمایزی از او نداریم و تنها به تعدادی مصاحبه از او با آدم های مشهور سینمایی و ادبی بسنده شده است. با وجود این ضعف آشکار، مستند میدان جوانان سابق به جهت اینکه در نهایت موفق می شود یک سند تصویری زنده از شغل لغزنده روزنامه نگاری را ثبت کند، به هدفش نزدیک شده است ( امتیاز : ۷ از ۱۰ )
شبیه سازی آقای زرد (ساخته ماهان خمامی پور)/ ایده بکر اما هدر رفته
از ابتدای مستند مجذوب شخصی می شویم که لباسی سر تا پا زرد پوشیده و بعد از اینکه وارد خانه محقرانه اش می شویم هم ، همه چیز زرد نشان داده می شود و به نوعی یک زندگی زردآلود را رقم زده است. راوی که خودش را خبرنگار معرفی می کند علت این کار او را علاقه شدیدش به دختری می داند که او بعد از مدتی انتظار جنازه اش را پیدا کرده است و در ادامه مورد ضرب و شتم نظامی ها قرار می گیرد. خب تا به اینجا هم ایده طراوت و تازگی دارد و هم گره افکنی ،همذات پنداری مخاطب را جالب می کند اما ناگهان همین جا فیلم تمام می شود! یعنی عملا یک سوم پایانی فیلم و اینکه از این زندگی تمثیلی چه استفاده ای قرار بوده شود،عملا فراموش می شود تا فیلم از سطح یک فیلم متوسط فراتر نرود. (امتیاز : ۵ از ۱۰)
پرتره خانم فرخزاد (ساخته ماهور میر شکاک)/ لطفا به شعور ما رحم کنید!
صرف رفتن سراغ ساخت مستند پرتره ای از فروغ فرخزاد دلیل نمی شود که یک مستند به خودی خود اثرگذار و چند لایه ظاهر شود. به پیش پا افتاده ترین شکل به زندگی فروغ پرداخته شده تا حدی که تصور کنید حدود پنجاه دختر طبق یک فراخوان انتخاب شده اند و جلوی دوربین با بک گراندی سیاه نشسته اند و شعر می خوانند و از فروغ می گویند و احوالاتی که بر او گذشته و گریه می کنند و … علت انتخاب آنها صرفا شباهتشان به فروغ فرخزاد بوده است! و نکته جالب ماجرا اینجاست که کمتر شباهتی هم به فروغ دارند! اینجاست که می گویند کارگردان مبهوت ایده اولیه اش شده و خودش پیش خودش فکر کرده همین که آن را اجرا کند،شاهکار کرده است! خب کارگردان از این طریق چه تفسیر و بازنمایی و بیان خلاقانه ای از زندگی فروغ یا اصلا از زندگی این دخترها کرده که تا کنون ندیده ایم و یا نشنیده ایم؟! در میان جمعیتی که فیلم را می دیدند، در سالن سینما هنگام نمایش فیلم ، شاهد و شنوای این نکته بودم که بعد از این مصاحبه ها قرار است چه اتفاقی رخ دهد و در انتها می بینیم که اتفاق مد نظر کارگردان همین مصاحبه هاست. مصاحبه های سطحی،کم رمق و بی تناسب با اشتیاق و کنجکاوی که نسبت به زندگی یکی از بهترین و جسورترین شاعران معاصر یعنی فرخزاد وجود دارد و کارگردان عملا به این ضرب المثل جامه عمل پوشانده که سنگ بزرگ،علامت نزدن است! ( امتیاز : ۲ از ۱۰)