سینماسینما، محسن جعفری راد
طلا فیلم خوبی نیست. آدم های داستان طلا، حتی به تیپ هم نزدیک نمی شوند، روابط میان آنها مستدل و منطقی نیست، به عنوان مثال کدام آدمی در مقطع نزدیک به میانسالی نمی داند که شرایط گرفتن وام یا خروج غیر قانونی از کشور چیست؟ کدام کاسب بازاری، مبلغی نزدیک به پانصد هزار دلار را در جایی می گذارد که یک کودک هم می تواند بردارد؟ کدام دختری حاضر می شود، کل پول پدرش را به دوست پسری بدهد که معلوم نیست بر می گردد یا نه؟! فیلم شهبازی، فیلم سوالهای بی پاسخ است. صرفا یک ویترین بازیگری جذاب دارد که هر کدام از چهار بازیگر اصلی، بازی ضعیفی ارائه داده اند، شهبازی بعد از دربند، فاصله اش از جامعه و از زبان اثرگذار و روشنگر سینما دور شد.
هجوم فیلم اثرگذاری است، می توان گفت نگاه فرمالیستی شهرام مکری به پختگی رسیده است. ترکیب یک درام جنایی، پلیسی، عاشقانه و ورزشی با اتمسفری رازآلود و هولناک باعث شده که کمی امیدوار شویم به اینکه در سینمای ایران، هنوز هستند کسانی که به جای چه گفتن، به چگونه گفتن، فکر می کنند. فرم و ساختار برای آنها ارجحیت دارد نسبت به یک محتوای تکراری. دقیقا مقایسه هجوم و طلا از این جهت جالب توجه است که در طلا نه فرم و ساختار فردیت یافته ای داریم و نه موضعی تازه نسبت به یک محتوای تکراری، اما بر عکس در هجوم، مکری بعد از فیلم های تجربه گرایانه اش، حالا می داند چطور می تواند فیلمی بسازد که هم الهام بخش باشد و هم شور آفرین و هم ترسناک. فرم بصری در هجوم و تدوین خوش ریتمش، برگهای برنده اش هستند، کارگردانی مکری هم طبعا مهمترین امتیاز مثبتش. نقد مفصل این دو فیلم بماند برای بعد.