فیلم محمد رسول الله (ص)ساخته مصطفی عقاد ، از محبوب ترین فیلمهای مذهبی نزد تماشاگران ایرانی است .
به گزارش سینما سینما، دوبله این فیلم نیز از جمله دوبله های ماندگار محسوب می شود .در گزارش زیر که پیش از این در نشریه ۲۴ منتشر شده ، به دوبلورهای این فیلم و دیالوگهای برگزیده آن اشاره شده است .
محمد به وعدهش وفا کرد. مکه رو فتح کرد، به پناه جوها امان داد و هیچ دیواری رو فرو نریخت.
محمد از دلها وارد میشه نه از دیوارها.
این گفتوگوی کوتاه «ابوسفیان» و «هند»، احتمالا معروفترین دیالوگ «محمد رسولالله» باشد. آوای اغواگر و کینهتوز و مغموم رفعت هاشمپور، در کنار صدای کیّاس و باطمانینه و زهردار نصرالله مدقالچی. فیلم عقاد برای ما ایرانیها غیر از صحنههای دیدنی و بازیهای ماندگار، از یک وجه دیگر هم جاودانه شده است؛ صداهایی که میمانند: صلابت و جسارت صدای حمزه (منوچهر اسماعیلی)، شور و امید صدای زید (سعید مظفری)، خباثت و قساوت صدای ابوجهل (نصرتالله حمیدی) و نوای ملکوتی جعفر (جلال مقامی). دوبله محمد رسولالله بیتردید از قلههای فراموش نشدنی تاریخ دوبله کشور ماست. بیش از بیست دوبلور تراز اول و درجه یک، نقشهای اصلی فیلم را گفتهاند و حتی برای صدای شخصیتی مثل «حذیفه» -برادر هند و پسر «عتبه»، که خودش هم با صدای خسته «صادق ماهرو» در یادها مانده است- که تنها در یک صحنه کوتاه در فیلم حضور دارد و بیش از چند جمله هم نمیگوید، دوبلوری در حد و اندازههای غلامعلی افشاریه انتخاب شده! مطلبی که پیش روی شماست، کوششی اندک است برای پاسداشت و تقدیر از آن کار بزرگ،
فریدون فرحاندوز – راوی فیلم (ریچارد جانسون)
دیالوگهای برگزیده: «علی با همه آرزوهایش خود را قربانی اسلام کرد. آگاهانه به آغوش مرگ رفت تا نهال توحید بارور شود. عفریت مرگ بر سرش دهان گشوده بود و نیزههای طاغوت برای دریدن قبلش برق میزد؛ اما او در روند تکامل توحیدی در رختخواب پیامبر راحت آرمیده بود.»
منوچهر اسماعیلی – حمزه (آنتونی کوئین)، و قاصد صلح از طرف اهل مکه
دیالوگهای برگزیده: «خیلی شجاعی. اون شجاعترین مرد صحراست، البته در برخورد با اشخاص غیر مسلح!»
«میدونم که شما چقدر از شمشیر نفرت دارید؛ ولی مجبوریم با اونها بجنگیم.»
[خطاب به عتبه در آغاز جنگ بدر] «ما در شان شما هستیم؟»
[در نقش قاصد صلح] «این خدای جدید کیه که بهش می گن بخشنده؟ من اونو نمیشناسم. اینو قلم بگیر… محمد پیغمبر خدا؟! اگه فک میکردم تو پیامبر خدا هستی با تو وارد جنگ نمیشدم!»
نصرالله مدقالچی – ابوسفیان (مایکل آنسارا)
دیالوگهای برگزیده: «چطور میتونیم با کسی بجنگیم که از درک قدرتش عاجزیم؟»
«شرف؟ شرف من بر پشت شترهامه!»
«یک روز در مقابل یک روز! روز احد در مقابل روز بدر!»
«وقتی از مکه بیرونشون کردیم، نمیدونستم که مکه رو هم با خودشون میبرن.»
رفعت هاشمپور – هند (ایرنه پاپاس)
دیالوگهای برگزیده: «اگه قیمت بردهها بالا بره، مجبور میشیم سال آینده خودمون خودمونو بشوریم.»
«چطور میشه که یک مرد بیسواد بره بالای کوه، و بعد از سه روز یک شاعر تمام عیار بشه؟»
«خودم شکارت میکنم ای شکارچی شیر!»
«صدای منو میشنوی حمزه؟ میدونی که زیر پای من افتادی؟ منم هند! یادته چطور پدر و برادر منو کشتی؟ حالا خودتم مردی! قلبم سبک شده. ولی هنوز کارم با تو تموم نشده. مرگ برای تو کافی نیست…»
آرشاک قوکاسیان – عمار (گریک هگون)
دیالوگهای برگزیده: «[محمد] چشمش بسته است؛ ولی قلبش گشوده است.»
«خدا رو نمیشه خرید یا فروخت.»
سعید مظفری – زید (دمین توماس)
دیالوگهای برگزیده: «بخوان به نام پروردگاری که خلق کرده انسان را از خون بسته…»
«درها رو باز کنید تا دنیا صدای ما رو بشنوه.»
«امروز هر مردی از مدینه، مردی از مکه رو در آغوش میگیره.»
احمد رسولزاده – ابوطالب (آندری مورل)
دیالوگهای برگزیده: «همیشه بعد نمایش بزرگ دلتنگ میشم؛ از اینکه ممکنه بعدی شو نبینم.»
«مردها از بالای کوه دنیا رو بهتر میبینن.»
نصرتالله حمیدی – ابوجهل (مارتین بنسون)
دیالوگهای برگزیده: «اگه تو جلوی برادرزاده تو نگیری، ما میگیریم!»
«کدوم خدا؟ کدوم کلمات؟ خدایی که حرف میزنه؟ محمد شما فقط با خودش حرف میزنه!»
[خطاب به سمیه] «بگو هُبَل خدای توئه!»
بهرام زند – امیه (برونو بارنابه)
دیالوگهای برگزیده: «محمد به شما آموخته ارزش یک برده با صاحبش برابره. یعنی بلال سیاهپوست که بابتش پول دادم با خود من برابره؟»
«بزن تو صورتش تا درسی باشه برای دهانش!»
ناصر ممدوح – خالد بن ولید (مایکل فارست)
دیالوگهای برگزیده: [خطاب به رسول الله] «مرا به خاطر جنگهایی که با اسلام کردم ببخشید.»
«چیزی رو شنیدم که هرگز فک نمیکردم بشنوم. ابوسفیان تقاضای ترحم میکنه.»
[خطاب به ابوسفیان] «اگه سر تو از بدن جدا میکردیم، تمام شکها برطرف بود.»
حسین معمارزاده – عبدالله بن ابی و خسرو پرویز (حسن جندی)
دیالوگهای برگزیده: [در نقش خسرو پرویز] «تو از بیابان برهوت با تعفن شتر و بز آمدهای اینجا، تا به شاه ایران راه رستگاری را نشان بدی؟»
[در نقش عبدالله بن ابی] «هر وقت که بخوای مختصری عطر با شام معامله بکنی، مجبوری از کنار این مرد رد شی!»
«داره شهرو عوض میکنه، شهر منو!»
صادق ماهرو – عتبه، پدر هند (رابرت براون) و گوینده متن اول فیلم
دیالوگهای برگزیده: «سازندگان این فیلم به سنت اسلامی که بر طبق آن تصویر سازی از پیامبر مغایر با معنویت پیام اوست، توجه نمودند؛ بنابراین تصویری از نبی اکرم نشان داده نمیشود.»
[در نقش عتبه] «چطور میتونیم بپذیریم مردی که تا دیروز در کوچهها میدیدیمش، امروز پیامبر خدا شده؟»
«عتبه اهل ترس نیست.»
سیامک اطلسی – ولید، برادر هند (جرج کامیلر)
دیالوگهای برگزیده: [خطاب به ابوسفیان] «باید اونا رو در بدر ملاقات کنید… مث گنجشک همه رو از دم تیغ میگذرونیم.»
«پس شرفت کجا رفته ابوسفیان؟»
ناصر طهماسب – بلال حبشی (جانی سکا)
دیالوگهای برگزیده: [قبل از آغاز جنگ قبل بدر] «اینها مقرراتی است که نبی اکرم خواستهاند رعایت کنید.»
[خطاب به خالد بن ولید] «صلح بر شما!»
«مرکب اهل علم از خون شهید مقدستر است. پس خواندن یاد بگیرید، و پس از یادگرفتن یاد بدهید.»
ایرج رضایی – یاسر (اِوِن سلون) و بازرگان یمنی (محمد البصری)
دیالوگهای برگزیده: [در نقش یاسر] «من شانس داشتم که مادر تو رو زنده به گور نکردن.»
[در نقش بازرگان یمنی] «اینجا طاعون اومده؟ این دیگه چه جور شهر عوضیایه که ما اومدیم؟ راحت میشه جیبها رو پر از پول و طلا کرد. دکاندارها به فکر مغازههاشون نیستند.»
[خطاب به عبدالله بن ابی، درباره احتمال فتح مکه به دست مسلمین] «هر وقت ما صلات ظهر ستاره رو ببینیم!»
محمدعلی دیباج – نجاشی (ارل کامرون)
دیالوگهای برگزیده: «چرا سیصد خدای شما زبان بسته هستند، در یک حالی که خدای یگانه این مرد اینقدر بلیغ سخن میگوید؟»
«بین ما و شما فاصلهای به باریکی همین خط است.»
جلال مقامی – جعفر بن ابیطالب (نویل جیسون)
دیالوگهای برگزیده: «پیامبر یک انسان است. ما فقط در مقابل خداوند زانو میزنیم.»
«در این کتاب یاد کن مریم را، آن دم که از خاندانش دور شد و به یک نقطه شرقی پناه برد… گفت: چگونه ممکن است فرزندی برایم پیدا شود؟ هیچ مردی لمس نکرده است مرا…»
[خطاب به عمروعاص]: «باز هم اومدی که منو ببری؟»
ناصر خاوری – عمرو عاص (دونالد برتون)
دیالوگهای برگزیده: «معجزههای محمد کجاند جعفر؟»
«یک کتاب… یک کتاب که یک عامی بیسواد نوشته و به خدا نسبت میدهد»
[خطاب به جعفر] «اومدم ازت بخوام که تو منو ببری!»
بدری نورالهی – سمیه (رزالی کراچلی)
دیالوگهای برگزیده: «وقتی دختر دومش رو دفن میکرده، همون موقع که داشته شن روی بدنش میریخته، بچه انگشت پدرو میگیره…»
غلامعلی افشاریه – حذیقه، برادر هند (حبیب عاقلی[؟])
دیالوگهای برگزیده: «محمد چیز بهتری به من داده. برای همه دنیا چیز بهتری داده.»
پرویز نارنجیها – مصعب[؟] (رونالد چِنِری)
دیالوگ برگزیده: «شتر رسول الله، غزوه[؟] را رها میکنیم و هر جا غزوه[؟] نشست، رسول الله آنجا میماند. چون شتر مامور است.»
عباس تجلی – ابولهب (وولف موریس)
دیالوگهای برگزیده: «خوف دارم محمد به خودش صدمه بزنه.»
«این کبوترم اینجا تخم گذاشته و روی تخم خوابیده»
آذر دانشی – همسر ابولهب
دیالوگهای برگزیده: «این غیرعادیه. با اون زن ثروتمندش میتونه بره به بهترین نقطه مکه، ولی ترجیح میده بره توی یک غار بلرزه.»
«برانگیختن خشم خدایان اونم زیر گوششون خطرناکه!»
صادق فاطمی – هراکلیوس (رونالد لی-هانت)
دیالوگهای برگزیده: [درباره قاصد رسول الله] «ببینم، یحیی تعمید دهنده هم که از بیابان سر درآورد و اومد پیش شاه که از رستگاری صحبت کنه همینطوری بود؟»
شهروز ملک آرایی – شاعری که برای ابوسفیان شعر میخواند
دیالوگهای برگزیده: «و نان، نان… و من قسم میخورم نان آنجا از آب نیز نازکتر است.»
«هر جا که شراب عشق باشد/ شادی و شعف فضای مجلس باشد/ شاعر به فنون شعر پُر باشد/ گر ابوسفیان میزبان آن شاعر باشد!»
سایر دوبلورها: حسین رحمانی، جواد پزشکیان و ظفر گرایی در چند نقش کوتاه