سینماسینما، زهرا مشتاق
درست در آخرین سکانس های یک فیلم ۱۳۰ دقیقه ای معلوم می شود سکانس شروع فیلم که با تراشیدن سر چند پسر بچه بوده است چه معنایی داشته و آن بچه ای که با چشمانی تلخ به طور مستقیم به دوربین خیره شده کیست. و بازهم درست آخر فیلم می فهمیم چشم های خالی شده از زندگی نوال مروان در کنار استخری که زن ها و مردها خیلی عادی در حال شنا هستند؛ چرا و چگونه دچار مرگ شده است. فیلم جست و جو در گذشته زن مرده ای است که دوقلوهایش درباره اش هیچ نمی دانستند. فیلمی دردناک برخاسته از دوره ای که مسیحیان بر مسلمانان تندروتر از خود و به قصد انتقام از گذشته، آتش می گشودند. نوال یک جمیله بوپاشای دیگر است. زنی مبارز که بستر زندگی و تولد در منطقه ای پرآشوب چون خاورمیانه و لبنان زندگی اش را دچار چنین توفان و تلاطمی می کند. فیلم به شدت وجهی مستندگونه دارد و می تواند داستان زندگی بسیاری از کسانی باشد که زیست در دو سوی دیوار را در کشورهایی چون لبنان و فلسطین و اسرائیل تجربه کرده اند. کسانی که حتی اگر جواز سفر هم داشته اند، باید برای سفر خود دلیل می آورده اند. دلیل سفر نوال پیدا کردن کسی است که گویا قرار است فاجعه را در حق او به حد کمال برساند. فاجعه ای منجر به مرگ. «ویران شده» بر اساس نمایشنامه وجدی معوض با نام سوخته؛ ترسیم تدریجی مرگ زنی است که اگر خاستگاهی غیر از آنچه هست می داشت؛ شاید تقدیر دیگری برایش نوشته می شد.
ویران شده رو در رو با جنگ است. با مطلق اندیشی، تماشای مغزهای کوچک زنگ زده و افکار جزم اندیش. شجاعت های نوال برای طایفه اش، همسایگان و کسانی که زمانی او را می شناختند، جز ننگ معنایی ندارد. چون او عاشق کسی شده و با کسی در حال گریز بوده و از کسی باردار بوده که دوست می داشته، و هر کدام از اینها می تواند به سادگی مایه ننگ و مجوز مرگی بی مجازات باشد. اندیشه لایروبی نشده یک خانواده مسیحی عرب تبار است که سرنوشت نوال را برای همیشه تغییر می دهد و از نوال گلوله ای آتشین و روان می سازد. نفس جنگ و نابرابری است که نوال را وادار به کشتن مردی می کند که جوخه متحرک مرگ است. عدالتی وجود ندارد. شفقت مرده است. آدم ها به سادگی فروافتادن برگی از درخت می میرند.
آتش نفس گیر است. طولانی است. و ریتمش به اندازه یک زندگی فرسایشی کند است. اما این خود فیلم نیست که طولانی به نظر می رسد. محتوای رنج آور آن است که روح را به تقلا برای گریز وامی دارد. درست مثل پلان کوتاهی از نوال که با هیبتی دیوانه وار در سلول کوچکش، با شتابی ترسناک راه می رود. روح اوست که خود را به دیوار می کوبد. صحنه ای که به شکلی دردناک میان برخی حیوانات اسیر هم دیده می شود. و این خشم و اندوه عمیق است که نوال را تبدیل به زنی آوازه خوان می کند. کلمات رسای او، رثاگونه، روایت ملت پریشانی است که محکوم به مرگی محتوم است. ملتی که برای شکنجه و رنج متولد شده است. ملتی که قادر به تغییر عقاید خود نباشند، در آتش تعصبات خالی از منطق خود خواهند مرد. و نوال ناخواسته و سپس کاملا ارادی در مسیر خودخواسته برای انقلاب قرار می گیرد. او همان قدر برای عشق مبارزه می کند که برای تغییر. حتی اگر کسانی از مردمش باشند که هنوز او را موجب شرمساری و لکه ننگ بدانند.
نقش نوال مروان را لوینا آزابال، به شکلی درخشان و بی نهایت تلخ بازی می کند. فیلمی به کارگردانی دنیس ویلنیو که خود نیز در کنار دو نفر دیگر از جمله فیلم نامه نویسان آن است. ویران شده محصول سال ۲۰۱۰ کاناداست و سال ۲۰۱۱ نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بوده است.