ترجمه اختصاصی نوریاتو: در مارس ۲۰۱۶ به دلیل توافق بین اتحادیه اروپا و ترکیه، که مجوز خروج بیش از ۶۰ هزار پناهنده از سوریه، افغانستان، ایران، سودان، اریتره، پاکستان و فلسطین را میداد تمام مرزهای یونان بسته شد. اکثر این پناهنده ها که نمیتوانستند به سفر خودشان به سمت استقلال و آزادی ادامه دهند، در یونان ماندند. بخشی از این افراد منتظر پذیرش درخواستهای پناهندگی خودشان ماندند و برخی دیگر، به دنبال راههای غیرقانونی به سمت مرکز اروپا میگشتند در حالی که هیچکدام از آنها مدارک موردنیاز، محل اقامت و ثبات مالی نداشتند. به دلیل فشار اقتصادی ثابت دولت یونان و سیاستهای خرد اتحادیه اروپا، هیچ پاسخ رسمی به این وضعیت بحرانی داده نشد. پناهنده ها تقریبا ساکن بودند و جامعههای خودشان را در ساختمانهای متروکه سطح کشور میساختند.
علامت هتل، از مجموعهی “من را به خانه ببر”
مطالعه بیشتر: مستند مسافر نیمه شب
آندره اوکارول در حالی که در سال ۲۰۱۶ یک پروژه را در مورد وامهای اضطراری دنبال میکرد با هتل سیتی پلازا آشنا شد. این هتل یک محل برای پشتیبانی از پناهنده هایی بود که به صورت ناخواسته در یونان گرفتار شده بودند. یکی از دوستان اوکارول برگههای انتقاد و پیشنهادی که مربوط به زمان فعالیت بود را پیدا کرد و از افراد مقیم آنجا خواست که احساس خودشان را روی کاغذ بنویسند (آنها میتوانستند هرچیزی مانند نامه به یک دوست یا یک شکایت، امید، تجربه و حتی متن یک شعر را بنویسند). علاوه بر جمعآوری این کاغذها، اوکارول زندگی روزمره در هتل را نیز با دوربین خودش ثبت میکرد. او توضیح میدهد: “در پایان تصاویر خیلی تاثیرگذار بودند و هنگامی که با برگههای انتقاد و پیشنهاد همراه میشدند حتی تاثیرگذارتر هم میشدند.”
بهفر ۰۲، از مجموعهی “من را به خانه ببر”
مطالعه بیشتر: بارسلونا و جنگهای داخلی اسپانیا
اوکارول یک ماه را روی این پروژه گذراند، با افراد مقیم در هتل دوست میشد و وارد جزئیات زندگی روزمره آنها میشد. او میگوید: ” شبکه آنها خیلی گسترده است ولی به دلایل امنیتی و سیاسی، عمومیسازی نشده است. من کم کم با افراد بیشتری دوست میشدم که من را با افراد دیگری آشنا میکردند. به سرعت مشخص شد که هتل سیتی پلازا، بخشی از یک روایت بزرگتر از ساکنین آن حتی کسانی که پیچیدگیهای ناشی از بحران اقتصادی را تجربه میکنند، اقدامی انجام میدهند و راهحلهایی ارائه میدهند است.
تصاویری که مجموعه من را به خانه ببر را تشکیل میدهند، تلاش میکنند تا جو هتل سیتی پلازا و افرادی که زندگی خودشان را داخل این هتل میگذرانند را منتقل کنند. در هر کدام از عکسها دقیقا مانند سوژههای انسانی، ساختمان هم با پنجرههای صنعتی و پارچه بافتههای منحضر به فرد خودش، یک نقش اصلی دارد. برای اوکارول، این فضای تنهایی بازتابی از منطقه خاکستریای است که پناهنده ها به صورت روزمره تجربه میکنند. آنها هرلحظه به دنبال آزادی و استقلال خودشان هستند ولی در عین حال، این هتل خانه آنها است و در بین دیوارهای این هتل، جامعهای قرار دارد که فراموش کردن آن غیرممکن است.
مطالعه بیشتر: محیط زیست در دنیای آبرنگ
همزیستی مردم با این مکان در عنوان عکسها مشخص است و اوکارول برای ساخت یک پروژه پویا، که بتواند پیچیدگیهای داستان عکسهایی که گرفته است را شرح دهد، پرترههای خودش را در کنار اسکن پیامهای سوژه قرار داده است.
مجتبی، از مجموعهی “من را به خانه ببر”
اوکارول میگوید: “من همیشه آخرین مهمانی خداحافظیای که برای عبدالله گرفتیم را به یاد میآورم. او یک پسر سوری بود که پس از ۶ ماه انتظار درخواست پناهندگی او در آلمان پذیرفته شده بود. زندگی در این هتل و آتن یک دوره رشد و پیشرفت برای عبدالله بود و او آزادی و مسئولیتهای زیادی را برای خودش به وجود آورده بود. من و دوستان او چند ساعت قبل از پرواز روی یک تپه نشستیم و برای او شعرهای خداحافظی میخواندیم. جامعه آنها خیلی با هم صمیمی بودند ولی این جامعه در شرایطی به وجود آمده بود که به هیچ وجه قرار نبود دائمی باشد.
مطالعه بیشتر: منطقه لاپلند
در کارهای اوکارول به داستانهایی مانند داستان عبدالله اشاره شده است و عکاس امیدوار است تمام کسانی که از وضعیت پناهنده ها در یونان و دیگر کشورهای دنیا مطلع نیستند را مطلع کند. او میگوید: ” من هنوز مطمئن نیستم که بینندگان عکسهای من چه کسانی هستند. من امیدوارم این کار درحالی که کاملا درگیرکننده، خاص و صمیمی است، به جزئیات رویدادها نیز به خوبی اشاره کرده باشد. متوجه هستم که اینکه بخواهم این کار اهداف خاصی را به دست بیاورد غیرواقعبینانه است ولی هنوز امیدوارم که این کار یک سابقه محترمانه و فاعلانه از یک زمان مهم از تاریخ باشد. اوکارول مراقب است با وجود محدودیتهای رسانه و تجربه خودش کارهای او چیزی شبیه به فعالیتگرایی باشد. او میگوید: “در پایان روز، من میخواهم کارهایی تولید کنم که گفتوگوهای سیاسی را ترغیب کند و من میخواهم کارهای خودم را گسترش دهم و به راههایی فکر کنم که میتوانم آنها را ارائه دهم.”
علی و هلنا. از مجموعه “من را به خانه ببر”
فرش از مجموعه “من را به خانه ببر”
نور طبقات از مجموعه “من را به خانه ببر”
دانیا و خواهرهمسرش نور از مجموعه “من را به خانه ببر”
هلنا از مجموعه “من را به خانه ببر”
مصطفی از مجموعه “من را به خانه ببر”
پنجره از مجموعه “من را به خانه ببر”
الیکی از مجموعه “من را به خانه ببر”
تامر از مجموعه “من را به خانه ببر”
بهفر از مجموعه “من را به خانه ببر”
فوتبال از مجموعه “من را به خانه ببر”
صندلی از مجموعه “من را به خانه ببر”
اَمل از مجموعه “من را به خانه ببر”
مصطفی از مجموعه “من را به خانه ببر”
پرده از مجموعه “من را به خانه ببر”
عبدالله از مجموعه “من را به خانه ببر”
محمد از مجموعه “من را به خانه ببر”
حسین و رشید از مجموعه “من را به خانه ببر”
نوشته پناهنده هرمس؛ زندگی پناهجویان در یونان اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.