پیرمرد دوستداشتنی بود و شریف و ساده دل. از این سادگیاش مثلا دوست مجریمان استفاده کرد. استاد هم همانجا از تختی گفت. خاطرهای که درست ایراد اتهام به شهلا توکلی بود. شهلایی که او هم دو سه سالی است عمرش به دنیا نیست.
بابک پسر تختی در دفاع از مادرش و پدرش سخن گفت و حالا از ابی خواننده در آن سوی آبها تا مهناز افشار همین طرف میگویند وای از ما ملت…
استاد دوست داشت منادی آشتی باشد. از فرهنگ بگوید و مهربانی تزریق کند اما گاه متر گفتههایش با متر جامعه همخوانی نداشت و حاصلش میشد همین شوخیها و گاه انتقادها.
او این اواخر ناخوشی و بیماری زیاد تحمل کرد . شاید خانواده و مدیر برنامههایش با کمی مدیریت میتوانستند از بروز انتقادهای دامنهدار جلوگیری کنند. شاید نیازی نبود او با این حالش مدام روبروی دوربینهای زنده ناچار به گفتن باشد تا اینچنین حاشیهها شکل بگیرند.
باید بپذیریم با همه احترام کسوت، بزرگی و جایگاه هنری استاد و استادها و قدیسها و افسانهها، هر کنشی، واکنشی دارد.
از کیمیایی و مهرجویی تا بالاترین مسئولین کشوری حتی.
باید فقدان یکی مثل جمشید مشایخی را به سوگ نشست و حتی افسوس خورد برای آنچه در این دو سه سال برایش رخ داد و گاه دلش را شکست اما گاه همه گناه را گردن مردم انداختن سادهترین کار ممکن است. اگر دل پیرمرد دوست داشتنی جایی شکسته که تمامش تقصیر مردم یا منتقدان نیست.
بی تردید نقش آنهایی که از سادگی و بدحالی عزیز دوست داشتنی مردم استفاده ابزاری کردند، کم نیست.
این همان نگاه اشتباهی است که این روزها گروهی برای تبلیغ فیلم جهان پهلوان تختی در پیش گرفتهاند و فکر میکنند با توهین به مردم برای ندیدن این فیلم فروشش را بالا میبرند.
۵۷۵۷
منبع