، امیر سرتیپ کبریتی از فرماندهان میانی دفاع مقدس و افسر دوره دیده در زمان شاه در گفتگویی به بیان نکاتی درباره نقش ارتش در ساختار حکومت پهلوی پرداخته است.
بخشی از این گفتگو را در ادامه به نقل از تسنیم بخوانید.
در ۴۲امین سالگرد پیروزی انقلاب هستیم. ارتش یکی از تکیهگاههای رژیم سابق برای حفظ خودش بود اما خیلی زود این تکیهگاه را از دست داد و نتوانست رژیم را از سرنگونی نجات دهد. جایگاه ارتش در رژیم شاه چه جایگاه بود و چه رابطهای میان ارتش و منافع ملی برقرار بود؟
اگر بخواهیم در مورد فضای ارتش و سازماندهی ارتش صحبت کنیم باید به قسمتی از تاریخ معاصر نگاه کنیم. تا سال ۵۷ دو امپراطوری در کره زمین وجود داشت که با آن سابقه تاریخی روی کار آمدن سلطنت پهلوی ایران در اردوگاه غرب قرار گرفته بود. طبیعی است که وقتی تسلط بیگانه بر یک کشوری است نه تنها امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی آن مملکت در جهت اهداف استعماری آنها سازماندهی میشود، بالطبع ارتش هم که نشانه اقتدار یک کشور بود نیز برای منافع آنها سازماندهی میشد و از ارتش نیز به عنوان اینکه یک نظام غربی به ویژه آمریکایی را حفظ کند، استفاده میشد.
ادعای غربیها برای آگاهسازی در ارتش مصرف داخلی داشت
ادعاهای غربیها هم که تحت عنوان آگاهسازی در ارتش انجام میگرفت همان حرفهایی بود که غربی برای مصرف داخلی خودشان استفاده میکنند یعنی اینکه مدعی بودند که جلوی نفوذ کمونیسم را به اردوگاه غرب در مرزهای ایران و شوروی میگیرند. در این شرایط که نهضت انقلاب اسلامی از سوی مردم آغاز شد طبیعی بود که تمامی سازمانها و نهادها به ویژه ارتش که کارویژه او حفظ رژیم حاکم بود، موضعگیریهایش نسبت به انقلاب اسلامی مورد ارزیابی قرار میگرفت.
در اواخر حکومت شاهنشاهی که نهضت انقلاب آغاز شد با اعلام حکومت نظامی در ۱۳ شهر ایران و پس از آنکه نیرویهای امنیتی مثل ساواک و شهربانی احساس کردند که نمیتوانند اعتراضات مردمی را کنترل کنند، با اعلام حکومت نظامی عملاً ارتش وارد میدان شد. آن زمان محل خدمت بنده اصفهان بود و این شهر نیز از اولین شهرهایی بود که در آن اعلام حکومت نظامی شد. در فضای ارتش دائم به عنوان آگاهسازی این گفته میشد که اینهایی که در خیابانها راه افتادهاند کمونیست و مارکسیست میخواهند. یعنی آگاهسازیها در این جهت بود که به پرسنل ارتش القا کنند که یک حرکتی در حال شکلگیری است که کمونیست را در کشور حاکم کند و کشور کمونیستی شود.
به ارتش القا میکردند تمام افرادی که در خیابان هستند کمونیستاند
یعنی به عینه به شما میگفتند که اینها افرادی هستند که از سوی کمونیستها تحریک شدهاند.
نه فقط اینکه بگویند از سوی کمونیستها تحریک شدهاند بلکه ژنرالهایی که برای پادگانها میفرستادند خمیرمایه سخنان آنها این بود که میگفتند تمامی افرادی که در خیابانها تظاهرات میکنند از حامیان کمونیستها هستند.
یعنی حتی میگفتند امام خمینی هم عامل کمونیستها است؟
به این صراحت نمیگفتند چراکه به هر حال از علایق مذهبی مردم آگاه بودند. ارتشیها هم که به هر حال از بدنه مردم بودند و تفکرات مذهبی داشتند حتی ژنرالهای آن زمان میگفتند که نظامیها مقلد آیتالله خمینی هستند. به همین جهت برای اینکه نظامیان را علیه مردم تظاهرکننده بشورانند، به آنها القا میکردند که تظاهرکنندگان حامیان کمونیستهای بیخدا هستند.
در فضای ارتش دائم به عنوان آگاهسازی این گفته میشد که اینهایی که در خیابانها راه افتادهاند کمونیست و مارکسیست میخواهند. یعنی آگاهسازیها در این جهت بود که به پرسنل ارتش القا کنند که یک حرکتی در حال شکلگیری است که کمونیست را در کشور حاکم کند…
شما برای درگیری هایی که در منطقه رخ میداد از جمله شورش ظفار که به جنگ ظفار معروف بود، به آنجا نیز اعزام شدید یا به طور کلی ماموریتهای برون مرزی که ایران در راستای سیاست های آمریکا انجام میداد و ژاندارم منطقه شده بود، در راستای منافع ملی بود؟
ما اعزام نشدیم ولی در همان اوضاع و احوال چون هنوز دانشجو بودیم تشکیل گردان های تحت عنوان حافظ صلح از ایران نیز برای انجام عملیات مشترک با انگلیسی ها به جولان و ظفار اعزام می شدند.
اعزام ارتشیها به ظفار و جولان برای حفظ منافع استعمار
این گردان هایی که فرمودید چه تعداد بود؟
در قالب یک گردان ۸۰۰ نفره تحت عنوان حافظ صلح به جولان اعزام شده بودند. حالا جالب بود که همان موقع ما اینها را در ارتش میشنیدیم که فرمانده این گردان فردی بهایی بود. افرادی که انتخاب میکردند مشخصا باید غیر مذهبی می بودند. مخصوصا کسانی که به جولان اعزام می شدند. حالا نیروهای اعزامی به زفار قبل از ما بودند و ما فقط می شنیدیم که یک گردان نیز به عمان اعزام شده بودند. ولی خوب یک خاطرهای داشتیم از یک افسر خوبی که آذربایجانی بود. انگلیسیها دو دوزه بازی میکردند و در همان جا هم نیروهای ایرانی را برای ماموریت با چریکها می فرستند و از آن طرف نیز به چریکها اطلاعات میدادند.
یک شب به فرمانده تیپ اعلام میکنند که فلان تپه که دست چریکها است را تصرف کنید که این فرمانده از دستور انگلیسی ها تمرد میکند و لغو دستور میکند. به همین جهت از رکن دو به ستاد ارتش اطلاع میدهند که این فرمانده را احضار کنند. این فرمانده البته بعد از این که در ظاهر از دستور انگلیسیها تمرد می کند شبانه به همان تپه حمله می کند و آن تپه را بدون هیچ گونه درگیری با چریک های ظفار تصرف میکند. صبح که بلند می شوند و می گویند چرا لغو دستور کردی به آنها میگوید که من الان بر روی همان تپه هستم و لغو دستوری صورت نگرفته است.
گرچه برخیها ظاهرا میدیدند که نماد طاغوت، ارتش است ولی نظام شاهنشاهی و طاغوت جدای از ارتش بود. به هر حال هر نظام و حکومتی برای پابرجا ماندن نیاز به ارتش دارد چه این حکومت باطل باشد و چه حق باشد ولی خوب به هر حال آن زمان کلیت ارتش ما در راستای مرتفع کردن اهداف استعمار خارجی حرکت میکرد
این ذکاوت و هوش شخصی بود که اگر برای ایران هم رفته آنجا بی جهت کشته ندهد به این دلیل که دقیقا از سیاست انگلیسیها مبنی بر استفاده از نیروهای نظامی ایرانی مثل زمانهای قبل که ما در تاریخ می خواندیم که آنها هم در مردم نفوذ داشتند و در دربار، مطلع بود.
گرچه برخی ها ظاهرا می دیدند که نماد طاغوت ارتش است ولی نظام شاهنشاهی و طاغوت جدای از ارتش بود. به هر حال هر نظام و حکومتی برای پابرجا ماندن نیاز به ارتش دارد چه این حکومت باطل باشد و چه حق باشد ولی خوب به هر حال آن زمان کلیت ارتش ما در راستای مرتفع کردن اهداف استعمار خارجی حرکت میکرد. به همین دلیل بود که در ابتدای انقلاب برخیها شعار انحلال ارتش را سر میدادند.
همین پادگان و اسلحه خانهها را در ابتدای انقلاب افسرها و درجه دارها بودند که حفظ کردند چون که اکثر سربازان از پادگان ها فرار کرده بودند و اگر افسران و کادری های ارتش نبودند سلاح های موجود در پادگان ها به دست گروه های مسلح و تجزیه طلبان میافتاد. برای نمونه تیپ مهاباد ارتش را غارت کردند البته ما که میدانیم مردم بلوچ، کرد و ترکمن نبودند ولی این همه گروه مسلح که اعلام جنگ مسلحانه با انقلاب کرده بودند به هر حال به دنبال سلاح های موجود در پادگانها بودند. ما شب تا صبح در حال جمع آوری شبنامههایی بودیم که به شکل گسترده پخش میشد.
ابتدای انقلاب منافقین و فداییان خلق شعار انحلال ارتش میدادند
ارتش به هر حال نیرویی بود که مال خود مردم بود و نظام استکباری نمیخواستند که ارتش به دست مردم بیفتد. به همین خاطر بخشی از شعارهای انحلال ارتش جهت دار بود، یعنی از جمله این سازمان منافقین و گروه های چریک فدایی که دانشگاه تهران را اشغال کرده بودند و در حدفاصل دانشگاه تا چهارراه ولیعصر کتاب ها و مطالب مارکسیستی پخش می کردند و با ساماندهی جوانان و به تن کردن لباس های پیشاهنگی شعارهایی می دادند مبنی بر اینکه ما ارتش شاهنشاهی را منحل می کنیم و ارتش خلقی به پا می کنیم، اینها دقیقا برای انحلال ارتش جهت دار بود.
هدف اصلی آنها که دیگر الان برای همه به وضوح روشن شده که پشت همه آنها آمریکا و سازمان سیا بوده، شعار “ارتش طاغوت فنا میکنیم ” یعنی چه؟ شما الان در مستندات بگردید می بینید که طرح و توطئه بود که در دولت موقت فانتوم های ما به اردن برده شود. خب نفوذ داشتند. شما حساب کنید ۳۷ سال یک کشوری در کشور دیگر حکومت کند ولی این انتظار را داشته باشید که در سازمان های مختلف آن کشور به ویژه سازمان های امنیتی رسوخ نکرده باشد!؟ البته در آن دوران هنوز دفاتر مستشاری تعطیل نشده بود. کسانی که از انقلاب درک داشتند و کشورشان را دوست داشتند به این نتیجه رسیدند که تسلیحات موجود در نیروهای مختلف از جمله نیروی زمینی، دریایی و هوایی را حفظ کنند.
موضوع اصلی بحث استقلالی بود که گفتیم در ارتش قبل انقلاب وجود داشت یا نداشت که به سیاست های اتخاذی برای ارتش در آن دوره بازمی گردد که در چه حوزه هایی فعالیت داشته باشند. حتی اینکه سنگربندی به چه سمتی باشد. در همین راستا این سوال پیش میآید که تسلیحاتی که خریداری میشد تا چه میزان به درد کشور میخورد و چه میزان برای خودشان بود یعنی انگار ما پول میدهیم سلاح میخریم ولی خود آنها از این سلاح ها استفاده میکردند. در واقع سلاحهایی را به آنها هدیه میدادیم. در ارتباط با برخورد مستشاران نظامی خارجی بفرمایید که آیا واقعا هدف آنها آموزش نظامی به نیروهای داخلی بود یا اینکه یک نگاه از بالا به پایین داشتید؟ نگاه شما به آنها چگونه بود؟ آیا نگاه به مستشار نظامی یک کشور دوست و برادر بود یا نگاه ارباب رعیتی بود؟
همان موقع هم برای نسل جوان آن زمان سیاست گذاری های کشورهای استعمار واضح و روشن بود. در خاطرات تاریخی میبینید که مظفرالدین شاه مینویسد که مرده شور این کشور را ببرد که جنوب آن میخواهی بروی باید از انگلیس ها اجازه بگیری و شمال آن میخواهی بروی باید از روس ها اجازه بگیری. حتی خود محمدرضا شاه میگوید که این چه حکومتی است که بدون اطلاع من جنگندههای فانتوم را به ویتنام میبرند. اینکه ساخته و پرداخته ما نیست و کاملا مستند است.
بنابراین این از منظر سیاستگذاری که شما به موضوع استقلال در نظام شاهنشاهی اشاره کردید. به هر حال بر کسی پوشیده نبود که کشور در آن دوران در یک وابستگی کامل و تسلیم قرار داشت. اما در داخل ارتش مثل مردم که استقلال وجود داشت، همانطور بود. اینکه بگوییم ادوات نظامی که برای پیشرفت تکنولوژی و علم بشر است حالا سلاحهایی که ما میگرفتیم بالاخره در نظامیگری به کار میآید. چه دفاعی باشد و چه تهاجمی اما اینکه اختیار استفاده از اینها را در جهت ملیت و استقلال خودمان داشته باشیم، اینطور نبود که نمونه های آن را عرض کردم.
17۲۷۲۱۵