روحانی مدام سعی میکند از وقت کوتاهی که در اختیارش گذاشته شده با ذکر حدیثهای مختلف از بزرگان دین استفاده کند و انصافاً خوب هم از پس مدیریت برنامه برمیآید.
تا اینجای کار شاید به نظر برسد که مشکلی نیست و خیلی از پدرومادرهایی که دغدغه دین دارند با خود فکر کنند خوراک دینی کودک دلبندشان در میانه هیجانات برنامه تأمین میشود، اما واقعیت ماجرا این است که در ذهن مخاطب به ویژه کودک خواه ناخواه نوعی تفکیک میان حوزه دین با زندگی ایجاد میشود و به نوعی ذهن کودک برای ته نشین شدن سکولاریسم آماده میشود.
دین، قرص آسپرین نیست!
غیب شدن دعای فرج
به طور قطع با توجه به محبوبیت عموپورنگ میان بچهها ذکر دعای فرج از زبان او تاثیری بسیار مضاعف بر مخاطب کودک داشت و این سؤال مطرح است که چه چیزی سبب شد ذکر هر روزه این دعا برای مدتها از کلام عموپورنگ حذف شود و حالا در اقدامی نه چندان کارشناسی شده و بدون درک اثرات ذهنی و روانشناسانه از یک روحانی به طور جداگانه برای بر دوش کشیدن بار معنایی برنامه استفاده شود.
یکی از آسیبهایی که وجود دارد این است که در رسانه ملی حوزه دین و اخلاق با مسائل دیگر متمایز شود.
این تفکیک کردنها به طور عادی موجب میشود مخاطب دین را حوزهای کاملاً مستقل از زندگی تلقی کند، این همان سکولاریسم پنهانی است که مدیران فرهنگی از آن غفلت میکنند.