در تاریخ سهشنبه 9/1/1379 در دفترم نوشته بودم: «دیروز و امروز، عصر نیم ساعت به غروب خدمت آیتالله شبیری زنجانی رسیدم. هر روز در همین ساعت جمعی از شاگردان و علاقمندان به دفتر ایشان که منزل سابق آقای آیت الله سید رضا صدر رحمت الله علیه است میآیند و ایشان به حسب وضع و سؤالات مسائلی را مطرح میکند. امروز از امامزاده ناصرالدین که روبروی مسجد امام حسن عسکری (ع) است سؤال کردم. ایشان فرمودند:
آقا نجفی بر اساس آنچه در عمده الطالب بوده، نوشته اند که ایشان از نسل بطحانی است، چون در عمده، از یک ناصرالدین، از نسل بطحانی یاد شده که مدفون بسوق قم است. ایشان افزود: در نسخه مسجد اعظم «مدفون بشقّ بم» دارد. از قضا در بم هم امامزاده ناصرالدین هست. صورت نسبنامهای که اکنون در امامزاده هست بر اثر همین اشتباه است و اساسی ندارد».
طبعا مراجعه به تربت پاکان دوست دانشمند جناب مدرسی کردم. ایشان در مجلد دوم ذیل مدرسه سورانیک نوشته اند: در نسخه چاپی کتاب عمده الطالب ـ از آثار اوائل قرن نهم ـ از مدرسه سورانیک در کنار باروی قم که ناصر الدین علی بطحانی از نوادگان امام مجتبی در آن مدفون بوده است یاد میشود. صاحب انوار المشعشعین به استناد این نوشته حدسیات و اجتهاداتی در انساب برخی امامزادگان و مزارات قم دارد که پذیرفته شده است. پس از او، برخی دیگر، چه ذوق آزماییها و تاریخ بافیها که براساس این اجتهاد ننمودند. حضرت استاد علامه آقای شبیری زنجانی ـ از علمای بزرگ قم ـ که نسخه عمده الطالب خود را با چند نسخه مخطوط مقابله و تصحیح نموده اند، تذکر فرمودند که، در این اقدام واصحّ نسَخ موجود: نسخه ش 3524 دفتر کتابخانه مسجد اعظم قم (مورخ آغاز رجب 862 به خط امام بن جلال کرمانی- برگ 18 پ سطر 11) به جای «بشق قم»، «بشق بم» ذکر شده که با توجه به کرمانی بودن مؤلف آن، به دست دادن چنین نشانی دقیق در مورد «بم» نه «قم» به اعتبار عقلائی نیز نزدیکتر است. (تربت پاکان: 2/20)
سالها پیش تصویر این نسخه را از مسجد اعظم گرفته بودم. فکر می کنم درخواست دوست عزیز جناب موری موتو بود. به آن مراجعه کردم و بر اساس آدرسی که جناب مدرسی داده بودند، مطلب را بدین شرح یافتم:
و وجدتُ من نسب الیه ناصرالدین بن علیّا بن المهدی بن محمد بن الحسین بن زید بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد البطحانی المدفون بشق بم فی المدرسه الواقعه بمحله سورانیک. (نسخه شماره 3524، برگ 18، پ، سطر 11).
در نسخه چاپی عمده الطالب، این تعبیر به عنوان «سوق قم» آمده است (عمده الطالب، چاپ انصاریان قم، 1417ق، ص 68). در منتهی الامال (1/583) به نقل از عمده الطالب آمده است: و از کسانی که یافتم منسوب به بطحانی، ناصر الدّین علیّ بن مهدی بن محمّد بن حسین بن زید بن محمّد بن احمد بن جعفر بن عبد الرّحمن بن محمّد بطحانی مدفون به سوق قم در مدرسه واقعه به محلّه سورانیک. جعفر بن محمد اعرجی در «مناهل الضرب فی انساب العرب» (قم، مرعشی، 1419، ص 99) باز آمده است: «… المدفون بسوق قم فی المدرسه الواقعه بمحله سورانیک».
ظاهرا تصور شده است که امامزاده ناصر الدین، باید در نزدیکی سوق قم باشد. سوق قم، همین که ا کنون در چهارراه بازار است و پیش از کشیدن این خیابان [آذر] در دوره رضاشاه، به طرف مسجد امام ادامه داشته است. در اینجا، امامزاده ای بی نام و نشان بوده، و این امامزاده را همان دانسته اند که در «سوق قم» است.به همین دلیل، کتیبه ای برای آن نوشته و نام امامزاده ناصرالدین را بر آن گذاشته اند.
در حال حاضر کتیبه ای بر امامزاده که به نام ناصرالدین خوانده شده و کنار بازار قم یا در واقع سر چهار راه باز است، نصب شده است. این کتیبه ظاهرا به امر آیت الله مرعشی بوده و بر اساس همان خلط تطبیق صورت گرفته است. در کتیبه مزبور آمده است: بازسازی توسط اداره اوقاف قم، تاریخ بازسازی 1411 ق 1369ش.
عبارت در نسخه عمده الطالب در مسجد اعظم
و اما «شق بم» نامش، در بسیاری از منابع کهن تاریخی آمده است. در تجارب الامم (7/42) آمده است: و مضی ابن بختیار إلی جیرفت و رتب العمال و جبی الأموال و أنفذ الی شقّ بمّ من استغوی له الجند الذین فیها و دعاهم إلی طاعته و ملک أکثر کرمان و استولی علیها.
در عقد العلی للموقف الاعلی (از افضل الدین کرمانی م 652) آمده است: امیر مجاهد الدّین رحمه اللّه «7» در آیینه غیب بشش سال از پیش نقش و صورت اینروز دیده بود، پس روز بیست و دوّم ماه رمضان سنه احدی و ثمانین روز سهشنبه ملک بدیه آریز از حدود کوبنان نزول فرمود و از آنجا براور و خبیص تا شقّ بم و نرماشیر برفت. (عقد العلی، تهران، 1356، ص 76 و بنگرید: 65، 100) به همین ترتیب در تاریخ افضل یا بدایع الازمان فی وقایع کرمان (ص 21، 33، 92) تاریخ شاهی (248، 268، 312) و منابع دیگر هم آمده است. این نام همچنین در زبده التواریخ حافظ ابرو (2/1108)، مطلع سعدین (ج 1، دفتر اول، ص 366، و ج 1، دفتر دوم، ص 1139) و بسیاری از منابع متأخرتر از تاریخ کرمان آمده است.
در تعلیقات تاریخ شاهی (ص 312) آمده است: شِقّ: کرمان در تاریخ قدیم به دو شق شرقی و غربی (یا گرمسیر و سردسیبر، صرود و جروم) تقسیم شده بوده است. شق بم، مرکز ناحیه گرمسیر آن به شما می رود. در تعلیقات سمط العلی (ص 117) گفته شده است که شق بم، به معنای جانب و ناحیه ای است از کوهستان.
در صحیفه الارشاد ( ص208) آمده است: بدانکه: دار الامان کرمان، ارض وسیع و مملکت [فسیح] در ایام سلف مشتمل بر هفت بلاد عظیم بوده، و بانی آن شاه اردشیر بن ساسان بن بابکان بن بهرام بن ساسان بن بهمن بن اسفندیار بن کشتاسف، و اول شهر که از کرمانآباد بود کجاوان هفتواد – که الحال به شق بم مشهور است بوده [است].
و اما امامزاده ناصرالدین که در بم است، اشارتی به او در مجموعه ناصری، بخش تاریخچه شهر بم شده است. این متن را بنده از وبسایت بساتین (کد مطلب 868) گرفتم: پنجم
«دروازهی نرماشیر» مشرف است به مدفن حضرات رفیعالدّرجات، من جمله حضرت قدوه العارفین و کعبهالواصلین «امامزاده ناصرالدین» که از نژاد و احفاد حضـرت سیدالساجدین ـ علیه التحیه و التمکین ـ است، که آن بزرگوار وقتی از اوقات که تشریففرمای ساحت بم گردیدند و منتظر رفیق و همراهی بودند که عزیمت مدینهی شریفهی معظّمه فرمایند، شبی در خواب جمال با کمال حضرت ختم رسل و هادی کل مشاهد آن حضرت شده، بعد از استفسار احوال به زبان وحی ترجمان گذرانید که: ای فرزند! این سرزمین حواله به توست و باید متأهل شوی و شخصی بخصوص را به آن [معرفی] نمودند.
و اما محله سورانیک که در عمده الطالب آمده، تاکنون در جای دیگری نیافتم. این که این کلمه درست ضبط شده یا تصحیف کلمه دیگری است، آگاه نیستم. باید در این باره در تواریخ محلی بیشتر تحقیق کرد.
از استاد مدرسی خواستم اگر توضیحی افزون بر آنچه در تربت پاکان دارند، برایم بنویسند. این مرقومه را فرستادند که برخی از منابع آن، بالا هم آمده است:
دوست دانشمند ارجمندم – از خبر فوت احسان اشراقی غمگین شدم . از دوستان قدیم بود که گویا آخرین بار همان سال 1358 دیدار داشتیم اما پیش از آن در سال هایی که رئیس گروه تاریخ بود به خاطر دوستان و علایق مشترک با او مصاحبت داشتم . در مورد شق بم بعید می دانم مطلبی اضافه بر آن چه خود حضرت عالی در منابع فارسی تاریخ کرمان دیده اید داشته باشم . آن چه را که پس از چاپ تربت پاکان برخورد کردم در هامش جلد دوم ، همان جا که به تذکر مفید و صحیح مولای معظم اشاره شد ، یادداشت کرده ام که به همان شکل مشوشی که هست نقل می کنم : « سمط العلی : 13 چاپ عباس اقبال دارد که بنا کننده شهر کرمان ، بهمن فرزند اسفندیار بود به وقت آن از سیستان مدوجه شقّ بم شد . اقبال در تعلیقات کتاب : 117 می گوید : شقّ به کسر شین مشدّده به معنی جانب و ناحیه ای است از کوهستان . زرکلی در اعلام ، ذیل سرگذشت محمد بن ابراهیم طلیطلی معروف به ابن شقّ اللیل درگذشته 455 دارد که شقّ الشیئ نصفه که البته سخنی است درست . در عقد العلی : 66 چاپ عامری می گوید : کرمان را بر دو شق نهاده اند : شق شرقی بم است و شق غربی سیرجان . پس معلوم می شود در این کتاب هر جا از شق بم گفتگو به میان می آید منظور بخش کوهستانی شرق کرمان است (ص 13 و 48 و 95 و لاحظ : 8 و 19 و 43 . نیز سمط العلی : 95 . نیز بدایع الزمان چاپ بیانی : 21 و لاحظ 47 . نیز شق سیرجان در عقد العلی : 66 و لاحظ 74) . پاینده و سرفراز باشید . ارادتمند : حسین مدرسی. در یک ایمیل دیگر هم مرقوم فرمودند: الآن داشتم دنبال مطلبی در البیان و التبیین جاحظ می گشتم . نظرم بر ارجاعی افتاد درصفحه 96-97 این نسخه که چاپ دارالجیل بیروت است ذیل عبدالقیس که از شقّ عمان و شقّ بحرین یاد می کند.