علیاصغر رباط جزی از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس و نویسنده کتاب خاطرات «زندان موصل» روایت میکند: من در کتاب خاطراتم تلاش کردهام که بخشی از آن کارستان برادران خود را به تحریر درآورم. در اسارت کارهای فرهنگی در حد اعلای خود با غیرتی که بچهها داشتند، با استفاده از ابتداییترین ابزارها برای انتقال مفاهیم و برگزاری مراسمها و برنامهها، اجرا میشد.
تئاتری که باید مثلا دو ساعت طول میکشید در اسارت گاهی اوقات سه چهار ساعت طول میکشید به خاطر اینکه مدام دشمن به آسایشگاهها سرکشی میکرد و اسرا باید همه چیز را جمع میکردند و دوباره برای ادامه تئاتر میآوردند.
کار فرهنگی در دل دشمن اصلا موضوع شوخیبرداری نبود، زمانیکه منافقین میآمدند برای سخنرانی، کار فرهنگی بچهها این بود که ظاهراً یک احترامی میگذاشتند اما یک گوش در و یک گوش دروازه میشد و حتیالمقدور از تنش جلوگیری میکردند یعنی با تقیه و محترمانه با مخاطب خبیث خود برخورد میکردند.
یا اینکه بعضی از دوستان ما در همان چهاردیواری که سالها اسارت و شکنجه داشتند، زبانهای مختلف، آموزشهای قرآنی و سایر چیزها را از بقیه یاد میگرفتند. تمام مناسبتهای سال را با تمام ممنوعیتها و دشواریها اجرا میکردیم و برای محتوا و پذیرایی آن هم با همان ظرفیت محدودی که داشتیم برنامهریزی میشد.
۲۴۱۲۴۱