پرده اول- تُن صدا برایش مهم است!
آنچه از گفته هایش پیداست اینکه شدیدا به جوهرۀ صدا حساس است. صدای بلند (جَهْر) را جوری، و نجوا را جور دیگری می شنود. گفته که مرا به صدایی «آرام وآهسته» یاد کنید (دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْل)
پرده دوم- نجوا را دوست ندارد!
وقتی دو نفر از بنی آدم با همدیگر صحبت می کنند، اگر که پچ پچ کنند و گفتگویشان چنان باشد که “نجوا گونه” باشد، اینچنین سخن گفتنِ درگوشی را دوست ندارد. نه تنها دوست ندارد، بلکه بیزار است. گفتگوی محرمانه و نجوا، از شیطان است (إِنَّما النَّجْویٰ مِنَ الشَّیطان!) و باعث اندوهگین شدنِ اطرافیان.
پرده سوم – نجوا را دوست دارد!
ولی وقتی که ماجرا به لحظۀ گفتگویِ انسان با پروردگار می رسد، «نجوا» را دوست دارد. صدایِ آهسته را دوست دارد.
زمزمه را خوش دارد.
زمزمه، آنگونه که حافظ در سحرگاهِ شیراز داشت (به خدا که جرعه ای دِه، تو به حافظِ سحرخیز…)، یا آن حالت که عطار به سحرگاهِ آسمان نیشابور می نشست و آهسته در مخالفِ سه گاه نجوا می کرد:
به هر راهی که دانستم، فرو رفتم به بویِ تو/
کنون عاجز فرو ماندم، رَهی دیگر نمی دانم…!
پرده چهارم- کرونا و شب قدر
امسال لحظات قدر و سکوتِ سحرگاه، (آن سکون و آن نجوا)، همراه شده با «خلوتی مضاعف».
همراه شده با توفیقی اجباری. بجای شنیدن دعا از بلندگو، و بجای خواندن دعا در همهمه، سکوت است و زمزمه.
سحر است و خلوتی اجباری.
و زهی توفیق! گویی حکایتِ همان جمله شده است که گفته بود “فُرادا” به نزدِ من خواهید آمد: وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرادیٰ.
“یکایک” به سوی ما باز آمدید آن گونه که اول بار شما را بیافریدیم و آنچه را که (از مال و جاه) به شما داده بودیم همه را پشت سر وانهادید…
پرده پنجم- یا صاحب کلِّ نَجوا
در دعای جوشن فرازی زیباست که خدا را با این نام خطاب می کند: «یا صاحبَ کلّ نجوا». ای آنکه بر هر زمزمه ای آگاه و گواهی.
یا صاحِبَ کُلِّ نَجْوَی | یَا مُنْتَهَی کُلِّ شَکْوَی. ای مطلع از هر نجوا و راز ، و ای مُنتهای هر شکایت.
مثل روشنای یک غروب زیبا که گذرِ باد در میان گندمزار و گلها روحِ شیدای عطار را به زمزمه می نشاند، در این سحَر و سکوت و تنهایی به زمزمه نامهایش نشستن . کجاست دل شوریدۀ حافظ تا حافظانه بگوید: «قدحی پر شراب کن| دورِ فلک درنگ ندارد، شتاب کن!…»
▪️▪️▪️
کرونا همه را خانه نشین کرده و (از میان انبوهِ آزمونهای جدیدی که برای بشر به عرصه آورده،) این هم آزمونی است برای اهالی ایمان که بی کلیسا و بی کنیسه، تا چقدر و تا کجا، بی همهمه و به زمزمه می توانند به نجوا با “صاحبِ نجوا” بنشینند؟!
من صحبتِ شب تا سُحوری کِی توانم؟! برای من که چهار رکعتِ چهار دقیقه ای می شود “نماز با شک” که رکعتِ دوّم به سوّم بودم یا سوّم به چهارم، احیا؟ احیایِ تنهایی؟!
کرونا و شبهای قدر (همچون دیگر پرده های این ماجرای کرونا)، تجربه ای بدیع است.
این بار نمی توان در سیلِ جمعیت گم شد. خودت هستی و خودت. نه حکایتِ آن خسی در میقات است و نه کسی در میعاد. سکوت است و فُرادا. عطار است که خسته از همه رَه ها و گذرها، آمده و بر کرانۀ کویر نشسته و می گوید:
«رهی دیگر نمی دانم… نمی دانم
یا منْ یَسْمَعُ النَّجْوَی | یا منْ یُنْقِذُ الْغَرْقی
یا دلیل المتحیّرین.