در ادامه، ابتدا متن آن عزیز را بدون کاستی و اضافات میآورم :
«با عرض سلام،
امروز دخترمحجبه و بیست سالهام، زینب گفت: بابا! برویم استادیوم شهر و بازی تیم مونشن گلادباخ و اشتوتگارت را ببینیم. من هم گفتم: چشم بابا جون! با هم میرویم؛ و فکر کردم همصحبتِهم میشویم و رفاقت میکنیم و از باهمبودن لذت میبریم. شهر مونشن گلادباخ حدود ۳۰ کیلومتری غرب دوسلدورف است با یک جمعیت ۲۵۰ هزار نفری و استادیوم بسیار شیک ۵۰ هزار نفری! امشب در این شهر ۲۵۰ هزار نفری ۵۰ هزار نفر به استادیوم آمده بودند. پیر و جوان، زن و مرد، کودک و نوجوان. در استادیومها یک جایگاه خانوادگی وجود دارد که فقط خانوادهها میتوانند آنجا بروند. من و زینب دو بلیط خانوادگی خریدیم و به جایگاه خانوادگی رفتیم. جلوی در بازرسی بدنی استادیوم وقتی من توسط یک آقا بازرسی شدم، زینب را به طرف یک خانم که کمی عقبتر برای همین کار ایستاده بود راهنمایی کردند. در یک مسیر ویژه به جایگاه خانوادگی رفتیم. افراد مجرد و بدون خانواده هم اجازه آمدن به این بخش را نداشتند. در طول بازی تماشاگران هر دو تیم فقط با کف زدن و بعضی اوقات با سرود تیم خود را تشویق میکردند. تیم مونشن گلادباخ در زمین خودی یک گل زد که داور نپذیرفت و هنوز بازی صفر بر صفر بود ولی نه یک بازیکن به داور اعتراض کرد و نه نیمکت بازیکنان ذخیره و مربیان به زمین آمدند و نه در میان تماشاگران خبری از شیر سماور بود. در پایان مونشن گلادباخ که الان در رده دوم بوندس لیگا است بازی را سه بر صفر برد و تماشاگران این تیم در استادیوم خودی ایستاده فقط برای این تیم کف زدند و تیم بازنده (اشتوتگارت) هم به طرف تماشاگران خود که ۵۰۰ کیلومتر آمده بودند نزدیک شد و این تماشاگران ایستاده چند دقیقه برای تیم خود کف زدند و خبری از داد و فریاد و حیا کن و رها کن نبود؛ اگر چه اشتوتگارت الان در رده ماقبل آخر جدول است!در آنجا فکر میکردم که چرا ما این تفریح سالم خانوادگی را که باعث همدلی و همراهی و ایجاد محبت در خانواده و بین والدین و فرزندان و رفاقت میشود، از خانوادهها در ایران گرفتهایم و چرا در استادیوم ما از بازیکن و مربی و نیمکت ذخیرهها و سکوها، همه و همه پرخاشگرند و پیشوند اسم همه باشگاههای ما نیز کلمه فرهنگی دارد!؟ فکر میکردم کجای کار ایراد دارد؟ از استادیوم تا منزل فکر میکردم و الان نیز هم چنان در فکر هستم.
به نظر شما مشکل کجاست؟»
فکر نکنید از موارد گاهبهگاه نادر و بسیار کمیاب اغتشاشات در فوتبال باشگاههای خارجی و رفتار خارج از هنجار طرفدارانشان پاک بیخبرم. اما شما هم بدانید ومیدانید که نسبت این اغتشاشات با تعداد بازیها بسیاربسیار ناچیز است؛ وانگهی، نه سر درِ باشگاههای آنجاها هزار شعار و ادا و اطوار اخلاقی و دینی آویختهاند و نه در اقترانهای مناسبتی، وسط زمین چمن روضهخوانی و سینهزنی میکنند.
اکنون چند سؤال:
۱ـ آیا پیشینه مردمان این دیار اینگونه ستیزهجویی وپرخاشگری و ناسزاگویی بودهاست؟
۲ـ اگر نبودهاست، آیا تحول فرهنگی از خوبی به بدی و با بالعکس، یکشبه و ناگهانی صورت میگیرد؟
۳ـ اگر نمیگیرد، از چه زمانی زیرساختهای این فحش و فضیحتها ـ که امروز در استادیومها سربرون میکشد و اما ریشهای در درون دارد ـ نهاده شد؟
۲۳۳۰۲