فاطمه پاقلعه‌نژاد- بهمن کامیار تهیه‌کننده جوانی است با سابقه مفصلی از نویسندگی، تهیه‌کنندگی و کارگردانی فیلم‌های اجتماعی. او که این روزها «کارت پرواز» را با سوژه‌ای جذاب، ملتهب و البته تلخ در اکران دارد، به بهانه این فیلم از مشکلات ساخت فیلم‌های اجتماعی و جریاناتی گفت که کار ساخت فیلم‌های دغدغه‌مند را هر روز سخت‌تر از قبل می‌کنند. کامیار در این گفت‌وگو که با حضور نویسنده فیلمنامه، کارگردان و بازیگر این فیلم برگزار شد حرف‌های جالبی زده درباره حاشیه‌های این روزهای سینمای ایران از فیلم‌های نفروش اجتماعی تا کارگردان‌هایی که روند فیلمسازیشان با افتادن در چرخه سرمایه‌گذاران تازه‌کار تغییر کرده است.

بهمن کامیار پیش از این تهیه‌کنندگی «سد معبر» و «نیم» و کارگردانی «در وجه حامل»، «نیم» و «مرداد» را برعهده داشته است.

متن کامل این گفت‌وگو را به زودی در خبرآنلاین بخوانید. 

آقای کامیار شما معمولا سراغ سینمای اجتماعی رفتید و معمولا از اقبال مردم نسبت به این گونه فیلم و اکران فیلم‌هایتان ناراضی هستید. البته که توجه به سینمای اجتماعی کم شده ولی چرا در این اوضاع اقتصادی شما باز هم سراغ این سوژه‌ها می‌روید؟

 الان قصد داریم یک فیلم کمدی بسازیم. یک ماه دیگر کلید می‌زنیم و قرار است با درآمدش باز فیلم اجتماعی بسازیم. این برمی‌گردد به اینکه اساسا شما حضورت در سینما را از قبل چطور تعریف کرده باشی. به نظر من در سینما خیلی زود می‌شود پولدار شد و خیلی دیر می‌شود معتبر شد. در سینما با این فرمول مشخصی که سال‌هاست اجرا می‌شود، می‌توانید به سرعت پولدار شوید و ۵ شماره از فیلمت را بسازی ولی برای شما اعتباری نخواهد داشت. من اگر در سینما فعالیت می‌کنم، دنبال آن اعتبار هستم نه دنبال آن شهرت یا پول. به نظر من خیلی خوب است که آدم در هر حیطه‌ای به اعتبار برسد. تفاوت اعتبار و شهرت با پولدارشدن همین است که اعتبار یک امری است که هیچوقت نمی‌توانید زود به دست بیاورید. اتفاقا آدم‌های معتبر معمولا بعد مرگشان معتبر می‌شوند. من اگر وارد سینما شدم، دغدغه‌ام این بوده که اتفاقاتی در سینما رقم بزنیم که آن اتفاقات بماند، حتی اگر ما نباشیم و فکر می‌کنم فیلم‌هایی که در آنها دخالت داشتم حداقل این خصوصیت را دارد که سال‌های سال ماندگار باشد. ممکن است سال‌ها بعد  از مرگ من درباره این فیلم‌ها صحبت شود. ولو اینکه آن زمان دیگر کسی نمی‌گوید، کامیار وقتی این فیلم را ساخت ماشینش را فروخت یا خانه و دفترش را فروخت. من در سینما نگاه و افق دیدم این است نه اینکه مشهور یا ثروتمند شوم. شاید الان جایی می‌روم کسی من را نشناسد ولی اقلا در میان سینماگران شما اسم من را بگویید بعید است کسی علیه من حرف بزند. چه درباره فیلم‌هایی که به هر نحو در آن دخالت داشتم و چه درباره برخوردم با اهالی سینما. بنابراین اگر ناراحتم به حال سینما ناراحتم نه خودم. یک زمانی اعتبار تمام جشنواره‌های سینمایی دنیا، سینمای ایران بود و مدیران جشنواره‌ها در نشست‌هایشان با افتخار از حضور سینمای ایران در جشنواره‌ها می‌گفتند. الان اینطور شده که حتی آدم‌هایی که از آن نوع سینما حمایت می‌کردند، به خاطر چرخه مریضی که ما فکر می‌کنیم فروش فیلم است، به سمت سینمای صرفا بر حسب دغدغه فروش رفته‌اند. این موضوع به سینمایی تبدیل شده که ستاره‌سالاری شده، دستمزدهای نجومی و … اتفاق افتاده. الان اگر بخواهیم شبیه «کارت پرواز» فیلمی با همان گروه بسازیم، بالغ بر ۴برابر هزینه می‌شود. در حالی‌که هیچ اتفاق خاصی نه برای سینمای ایران افتاده و نه برای کسانی که در آن نوع سینما و آن نوع فیلم دخالت داشتند ولی بودجه ۴۰۰درصد اضافه شده. این به دلیل همان چرخه مریض است که در سینمای ایران حاکم است. شما وقتی به سینما آزادی می‌روید، مثلا ده فیلم اکران است، ۹تای آن کمدی است. یک فیلم من غیرکمدی بود که ساعت ۱۰ شب یک سانس بود. یعنی پیشانی سینمای ایران که یک زمانی فیلم‌هایی بر آن می‌درخشیده که هنوز تن آدم می‌لرزد وقتی اسمشان می‌آید الان به این سینما تبدیل شده. پس من ناراحت سینمای ایران هستم که به سمتی می‌رود که دغدغه از آن حذف شده و اعتقاد دارم این یک جریان کاملا برنامه‌ریزی شده و هدفمند است که سینما را به این سمت می‌برد. جریانی که با سرمایه هنگفت وارد سینمای ایران شده و مسیر فیلمسازی ما را دارد هدایت می‌کند به سمتی که یک سری فیلم خنثی بی خاصیت صرفا سرگرم‌کننده مبتدل مستهجن وارد این سینما شود. من با خانواده‌ام فیلم‌هایی در سینمای ایران دیدم که در خلوت خودم نمی‌توانستم ببینم. من به تمام فیلم‌هایی که در آنها دخالت داشتم افتخار می‌کنم ولو اینکه همه آنها روی هم به اندازه یک فیلم درپیتی که الان اکران می‌شود نفروخته. حتی به اندازه یک روز بعضی از این فیلم‌ها نفروخته.

اگر ناراحتم به حال سینما ناراحتم نه خودم. یک زمانی اعتبار تمام جشنواره‌های سینمایی دنیا، سینمای ایران بود و مدیران جشنواره‌ها در نشست‌هایشان با افتخار از حضور سینمای ایران در جشنواره‌ها می‌گفتند. الان اینطور شده که حتی آدم‌هایی که از آن نوع سینما حمایت می‌کردند، به خاطر چرخه مریضی که ما فکر می‌کنیم فروش فیلم است، به سمت سینمای صرفا بر حسب دغدغه فروش رفته‌اند. این موضوع به سینمایی تبدیل شده که ستاره‌سالاری شده، دستمزدهای نجومی و … اتفاق افتاده.

همین سینمای اجتماعی هم فیلم‌هایی داریم که بازیگر ستاره دارند و سرمایه‌گذاری با سرمایه هنگفت که خوب هم می‌فروشد.

همان فیلم‌ها هم ضررده است. فروش همان فیلم‌ها هم جوابگوی سرمایه‌ای که برای آن هزینه شده نیست. یعنی فیلمی که ده میلیارد فروخته، ۶میلیارد هزینه‌اش بوده. باید ۱۸میلیارد بفروشد تا تازه بدون محاسبات هزینه تبلیغات سودده باشد. فیلم اجتماعی من با ۳۰۰میلیون ساخته شده، فیلم شما با ۶میلیارد ساخته شده. فیلم من در ۳۰جلسه فیلمبرداری ساخته شده، فیلم شما با ۱۸۰ جلسه. یعنی در زمانی که شما آن فیلم را ساختید من می‌توانستم ۶فیلم بسازم و امکاناتی که در اختیار شما بوده از بازیگران تا پخش‌کننده را من نداشتم. اینها باعث می‌شود فیلم یک تابلویی داشته باشد که شما بگویید ۲۶میلیارد فروخته. بله درست است، فروخته. من هم خیلی خوشحالم که فروخته اما پشت قضیه واقعیت این است که این فیلم باز هم ضرر داده چون سرمایه‌ای که برای این فیلم گذاشته شده، به نسبت فروشش باز هم ضرر داده البته شاید از مبادی دیگر برگردد ولی براساس اکران سینمایش من می‌گویم آن فیلم هم ضررده بوده. بنابراین سینمای اجتماعی در ایران عموما ضررده بودند، یعنی به سود نرسیدند که این برای یک فیلم اجتماعی یک موفقیت است.

اینکه می‌گویند سلیقه مخاطب کاهش پیدا کرده را شما قبول دارید؟

 به شدت این اتفاق افتاده و شما الان با یک سینمای لاله‌زاری طرف هستید. اگر به ۴۰سال پیش برگردیم، الان هیچ تفاوتی با آن زمان که در خیابان لاله‌زار راه می‌رفتی ندارد. فقط گل‌پری‌جون ندارد که آن هم یک خارجی‌اش را برمی‌دارند و در فیلم می‌گذارند. سلیقه مخاطب را هم آن چرخه تقلیل داده. ولی فیلم ما مخاطب خودش را پیدا می‌کند. چون اکران در هنر و تجربه و برنامه‌ای که برای اکرانش داریم، فیلم به مخاطبش می‌گوید که تو باید بیایی من را ببینی یا به دیگری می‌گوید این فیلم تو نیست. ما همان اول می‌گوییم اگر آمدی فیلمی ببینی که پاپ کورن بخوری و تفریح کنی، این فیلم تو نیست و ما هم پول تو  را نمی‌خواهیم. پولی که بخواهی بدهی بعدش بگویی مزخرف و آشغال بود، این فیلم تو نیست.

چرا در هنر و تجربه اکران کردید؟

به همین دلیل که خیلی به این فیلم‌ها فرصت اکران در گروه عمومی داده نمی‌شود ما اگر می‌خواستیم در یک سرگروه اکران عمومی این فیلم را اکران کنیم، نهایتا یک قرارداد دوهفته‌ای با ما می‌بستند و در آن دو هفته هم نهایتا سرگروهمان به ما ۱۵سانس خوب می‌داد و بعد دو هفته هم پایین می‌آمد و هیچ سینمای دیگری هم فیلم ما را اکران نمی‌کرد. سرگروه یک سالن کوچک به شما می‌دهد و در ده تا سانس، بعد که این اتفاق می‌افتد و فروش روزانه شما پایین است، سینمادارهای دیگر هم فیلم را اکران نمی‌کنند. بنابراین این نگاه مریض الان در سینما هست. یعنی اگر این فیلم قرار بود در یک سرگروه عمومی در سینما اکران شود، قطعا به دست مخاطبش نمی‌رسید. مخاطب «کارت پرواز» این فیلم را جز در گروه هنر و تجربه نمی‌توانست ببیند. الان حداقلش این است که یک برنامه مرتب مشخص شده در جای جای سینماهای تحت حمایت هنروتجربه دارد و مخاطب هم می‌داند با چه فیلمی روبه‌رو می‌شود و ما از این جهت می‌دانیم که مخاطب واقعی فیلم را می‌بیند، حالا اگر تعدادش کم است، متاسفانه شاید مشکل از اهالی فرهنگ و هنر است که مخاطب این مدل فیلم‌ها کم هستند.

شاید بخشی هم تقصیر مردم نیست. مردم همان چیزی را می‌بینند که به آنها با بسته‌بندی شیک و تبلیغات فوق‌العاده جذاب ارائه می‌شود.

محصول فرهنگی با مثلا یک ساندویچ فرق می‌کند. محصول فرهنگی برای اینکه مخاطبش را جذب کند، نیاز به سال‌ها تلاش دارد. اینطور نیست که شما یک فیلم را لای زرورق بپیچی و بگویی بیا، لذت ببر. فرهنگسازی یک شبه اتفاق نمی‌افتاد. اگر قرار باشد سلیقه مخاطب را در سینما رشد بدهی، یک برنامه هدفمند سالیانه می‌خواهد. با یک فیلم نمی‌شود سلیقه مخاطب را افزایش و کاهش داد. برای همین می‌گویم این که سلیقه مخاطب را پایین آوردند، یک برنامه هدفمند جامع ده ساله است که از ۶سال پیش شروع شده و تا ۴سال دیگر هم ادامه دارد، ۴سال بعد همین فیلم‌ها هم نخواهند بود. شاید فیلم اجتماعی داشته باشیم، اما فیلم‌های اجتماعی که همان گروه تولید کنند با همان بودجه‌های عجیب غریب فقط برای خالی نبودن عریضه. اما در انتها می‌بینی هم به نعل زدند و هم به میخ. چطور می‌شود که فیلمساز امروز سمت معتادها ایستاده، فردا سمت قاچاق‌فروش‌ها و روز بعد سمت پلیس. من نمی‌فهمم دغدغه تو کدام سمت است؟ چطور می‌شود فیلمسازی که مثلا «پرسه در مه» را ساخته، الان برود آن فیلم دیگر را با آن بودجه بسازد. آن فیلم کار یک فیلمساز مستقل بوده که با بودجه پایین کار می‌کرده ولی الان وارد چرخه‌ای شده که من تهیه‌کننده مطمئنم امکان ندارد اگر بخواهم  و او هم تمایل داشته باشد بتوانم با او کار کنم.

الان می‌گویند خیلی چیزها را سرمایه‌گذارها با سرمایه‌های مشکوک در سینما تعیین می‌کنند. شما با این سرمایه‌گذارها به فرض اینکه بدانید سرمایه‌شان مشکوک است کار می‌کنید؟

من هر کس پول روی میزم بگذارد و بگوید فیلم بسازم، فیلم می‌سازم. من ضامن این نیستم که بپرسم پول را از کجا آوردی. چه کسی همان ابتدا می‌گوید این پول کثیف است یا پول قاچاق است و من می‌خواهم با آن فیلم بسازم؟ هیچ کس این را نمی‌گوید. ولی اگر بگوید بیا با این موضوع فیلم بساز و دغدغه‌اش با دغدغه من هم‌راستا باشد، من دستش را هم می‌بوسم که می‌خواهد پول وارد این سینما کند. منتهی من نه مقام احرازکننده سلامت آن پول هستم و نه تشخیص‌دهنده سلامت آن آدم. هیچ‌کدام به عهده من نیست ولی اگر کسی قرار باشد در جبهه فرهنگی کار کند، آن هم هم‌مسیر با دغدغه‌های ما، من دستش را هم می‌بوسم.

این که سلیقه مخاطب را پایین آوردند، یک برنامه هدفمند جامع ده ساله است که از ۶سال پیش شروع شده و تا ۴سال دیگر هم ادامه دارد، ۴سال بعد همین فیلم‌ها هم نخواهند بود. شاید فیلم اجتماعی داشته باشیم، اما فیلم‌های اجتماعی که همان گروه تولید کنند با همان بودجه‌های عجیب غریب فقط برای خالی نبودن عریضه.  چطور می‌شود که فیلمساز امروز سمت معتادها ایستاده، فردا سمت قاچاق‌فروش‌ها و روز بعد سمت پلیس. چطور می‌شود فیلمسازی که مثلا «پرسه در مه» را ساخته، الان برود آن فیلم دیگر را با آن بودجه بسازد. آن فیلم کار یک فیلمساز مستقل بوده که با بودجه پایین کار می‌کرده ولی الان وارد چرخه‌ای شده که من تهیه‌کننده مطمئنم امکان ندارد اگر بخواهم  و او هم تمایل داشته باشد بتوانم با او کار کنم.

اینکه همین سرمایه‌ها روند فیلمسازی از یک سو و سلیقه مخاطب را از سوی دیگر تغییر می‌دهد…

من این کار را نمی‌کنم. من با کسی که به من بگوید این کار را بکن، این محتوا را به کار ببر یا فلان فرد را وارد فیلم کن میلیاردها هم بدهد، کار نمی‌کنم. من می‌گویم شما پول می‌آوری، کارتان این است، کار من هم این است که بگویم کی بیاید، کی نیاید و چی بسازیم. اینکه تعیین کنید که در چه مسیری باید فیلم ساخته شود آن کار ما نیست. بنگاههای فیلمسازی زیادی برای این کار هستند. خودت می‌خواهی بازی کنی، خواهرت می‌خواهد بازی کند و… آن بنگاهها هر کار بخواهی انجام می‌دهند. ولی ما اینکار را نمی‌کنیم. آن سرمایه‌گذاری که دغدغه‌اش مشخص است، اگر دغدغه‌اش هم‌راستا با دغدغه من باشد، من با او کار می‌کنم حتی اگر اوج باشد. اگر شما اعلام کنی من یک فیلم می‌خواهم مثلا در خصوص زنان سرپرست خانواده، من یک فیلمنامه در این زمینه دارم، به جناح سیاسی و عقایدت نگاه نمی‌کنم. من می‌گویم این فیلمنامه را من دارم، اگر دوست داری بیا با هم کار کنیم. ممکن است فکر و بینش سیاسی و مذهبی‌مان با هم متفاوت باشد، مهم نیست، مهم آن دغدغه است. اینکه خط مشی تعیین کنند تا فیلم بسازم، من این کار را نمی‌کنم ولی بنگاه فیلمسازی به شما معرفی می‌کنم چه ۲۰میلیون سرمایه داشته باشی، چه ۲۰۰میلیون و یا ۲میلیارد برایت فیلمی که می‌خواهی را می‌سازند. اسم‌های باحالی هم روی فیلم‌هایشان می‌گذارند که بیا و ببین. اتفاقا تلویزیون هم به آن فیلم تیزر بیشتری می‌دهد. شهرداری بیلبورد می‌دهد. اینجاست که باید گریه کرد و ناراحت شد. من برای خودم ناراحت نیستم ولی ناراحت سینما هستم. هر جا هم صحبت کردم و گله کردم برای همین بوده.

با همه این گلایه‌ها ولی باز هم شما فیلم ساختید.

این فیلم برای دوره طلایی اقتصادی ما است. فیلم هم کم‌خرج بود. جالب است بگویم من اصلا فیلمنامه را نخواندم و گفتم هستم، مهدی فقط دو خط گفت، من گفتم اوکیم. همان قضیه دغدغه است. در صورتی که شاید مهدی اگر برای فیلم «پنهان» می‌آمد می‌گفتم نیستم.  

۲۵۸۲۵۸

hotnewsسایر5 سال پیش • dahio.com • 121



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها