ملیکا قراگوزلو: خیابانی که محل زندگی دهخدا بوده و حتی برخی احمد شاملو را نیز در زندگی در این محله سهیم میدانند؛ خیابانی به نام فیشرآباد سابق و شهید سپهبد قرنی امروز. خیابانی که از میدان فردوسی شروع میشود و در قدیم شاهراهی بوده از جنوب به شمال. باغ موسیو آنتوان فیشر، محرر شانسلری سفارت اتریش-مجارستان در میدان فردوسی امروزی واقع بوده و به خاطر همین باغ، کل آن محله معروف شد به فیشرآباد.
فیشرآباد دیروز، قرنی امروز
نبش کوچه خسرو، جنب خشکشویی پاکان(کانادا اکسپرس سابق)، نمایشگاهی از اسناد حضور فیشر در ایران را جمع آوری کرده؛ این نمایشگاه به این نام خواده میشود: «داستان موسیو فیشر و تولد یک محله.»
قدمت این محله به گفته برخی به پهلوی اول بازمیگردد اما محققان آن را به دوران اواخر قاجار تخمین زدهاند. راننده تاکسیهای قدیمی با این اسم انس گرفته و با آن آشنا هستند تا جایی که برخی از آنها هنوز هم خیابان قرنی را فیشرآباد مینامند.
امید علیزاده، مدیر پروژه فیشرآباد است. او که چندین ماه برای جمع آوری اسناد و مدارک درباره این خیابان و باغ فیشرآباد وقت گذاشته، مدتی است نمایشگاهی راه اندازی کرده به همین نام، نبش کوچه خسرو. او در این مورد میگوید: «وقتی بچه بودم، زمانی که آدرس اینجا را میدادم، بیشتر راننده تاکسیها این جا را به نام فیشرآباد میشناختند اما در زمان حاضر کمتر استفاده میشود. هنوز هم محلههایی وجود دارند که اسم خودشان را دارند ولی برخی دیگر از محلهها اسمشان را از دست دادند. شاید خیلیها اصلا اسم قدیمی این جا را ندانند. به خاطر همین موضوع ما شروع به تحقیقات کردیم که حقیقت داستان را متوجه شویم. وقتی کارمان را شروع کردیم، تصمیم گرفتیم که این کار را به نوعی مستندتر جلو ببریم؛ بنابراین، از برخی پژوهشگران رشته مطالعات معماری و شهرسازی درخواست کردیم که در این پروژه به ما کمک کنند. تیمی تشکیل شد و پروژهای شکل گرفت که حاصل یک سال پژوهش و تحقیق است. ما برنامه را جوری چیدیم که ابتدا بر اساس تاریخ جلو برویم تا فیشر را پیدا کنیم و بعد به سمت جلو حرکت کنیم. یعنی تا زمانی که اینجا فیشرآباد نام گرفت. یعنی اواخر دوران قاجار.»
فیشر کیست؟
تا پیش از این نه کسی میدانست فیشر کیست یا اصلا چرا این محله به فیشرآباد معروف شده است. محققانی به مدیریت امید علیزاده، به کند و کاو این قضیه پرداختند. علیزاده و همکارانش آنتوان فیشر را پس ۵ ماه جست و جو و رسیدن به فیشرهای اشتباهی، بالاخره پیدا کردند و پروژه را شکل دادند.
علیزاده در مورد چگونگی آغاز این پروژه گفت: «خشکشویی پاکان یکی از کسب و کارهای قدیمی این محل است که در حقیقت موسس آن پدرم هستند. پدرم در تمام این سالها مشتریهای زیادی داشته که میآمدند و خاطره تعریف میکردند. من در ابتدا اینها را رکورد و ثبت میکردم تا این که در این مدت دیدم با وجود این همه خاطرهای که گفته میشود، هیچکس در مورد این که فیشرآباد کجاست، قدمتش به چه زمانی بازمیگردد و فیشر کیست، اطلاعی ندارد. به همین علت اگر پیش از پروژه شما یک سرچ ساده هم میکردی، نمیتوانستی اطلاعات دقیقی پیدا کنی.»
هدف پروژه فیشرآباد چه بود؟
خبرآنلاین در مورد هدف این پروژه از او سوال کرد. وی در این باره گفت: «ما این پروژه را بر سه اصل بنا کردیم: خاطره،هویت و مسئولیت؛ هر سه اینها از عناصر مهمی هستند که برای هر شهر و شهروندی لازم و ضروری است.
خاطره جمعی بسیار حائز اهمیت است و متاسفانه کمکم در حال از دست رفتن است. اهالی این محل هرروز یا مهاجرت یا فوت میکنند و این خاطرات هم همراه آنها از بین میرود.
مبحث بعدی ما هویت است. اگر ما تاریخ را نشناسیم و اسنادی وجود نداشته باشد، کمکم این مکان دچار بیهویتی میشود و زندگی کردن در یک مکان بیهویت، انسان را نیز بیهویت میکند.
مسئولیت آدمها در این زمینه خیلی مهم است. وظیفه هر شهروند است که تاریخش را بداند و آن را در قالب مسئولیت اجتماعی به نسل بعد انتقال دهد؛ الان بسیاری کارهای خیر و محیط زیستی انجام میشود اما هیچکس تقریبا به دنبال مسائل شهری نیست.
تا قبل از کمپین «یک قطره آب» که راه انداختم، تقریبا همچین چیزی وجود نداشت اما بعد از آن کمپینهای زیادی شکل گرفت؛ منظورم این است که بعد از یک پروژه شاید خیلیهای دیگر هم ترغیب بشوند تا همچین کاری را انجام دهند. ما در حال حاضر در محلههای قدیمی نه تنها خانواده و خاطرهها را از دست دادهایم بلکه خانهها هم یکی پس دیگری خراب میشوند و جای آنها آپارتمان میآید.»
شایعاتی در مورد فیشر و فیشرآباد
برخی شایعات در مورد فیشر و فیشرآباد مطرح است. همانطور که گفته شد عدهای شاملو را از ساکنین این محل برمیشمارند که البته هنوز در هالهای از شک و شبهه قرار دارد. برخی هم پارک هنرمندان را متعلق به فیشر میدانند، علیزاده در این باره گفت: «یک سری حرفهایی میزنند که مثلا باغ هنرمندان، متعلق به فیشر بوده است. در صورتی که پارک هنرمندان طبق اسناد، انبار ارتش بوده و قبل از این مسئله هم بیابان. به جز بهجت آباد که به نوعی ییلاقی بوده، بقیه جاها بیابان بودهاند.»
علیزاده در مورد فیشر این طور توضیح میدهد که برخی او را باغبان میخواندند که در واقع معلوم شد این شایعهای بیش نبوده است و در واقع داستان به جای دیگری بازمیگردد. قضیه از این قرار است که فیشر دوست باغبانی داشته به نام پروتیگا. او را به ایران دعوت میکند تا بشود باغبان باغهای سلطنتی. فیشر دیپلمات بود و چون با او ارتباط نزدیکی داشت، احتمالا این شائبه به وجود آمده که او هم باغبان است. او در این باره اضافه میکند: «از زبان اهالی این منطقه اینگونه تعریف شده است که فیشر باغبان بوده است. ما رفتیم سراغ این قضیه. با همین فرمان جلو رفتیم و همین موضوع شد یکی از سرنخ های اولیه ما. ولی بعد از رفتن، گشتن، پرس و جو کردن و سوال پرسیدن متوجه شدیم که فیشر باغبان نبوده اما اینکه همه به او می گفتند باغبان یک دلیل مشخصی داشته است. این فرد یک دوستی داشته به نام پروتیگا، که این آقا باغبان دربار سلطنتی و باغ های سلطنتی بوده است. این فرد را به ایران دعوت می کنند تا در باغ های سلطنتی اینجا کار کند و فیشر چون یک فرد دیپلمات بوده، روی این آدم شناخت داشته، با او در ارتباط بوده است و او را به جاهای مختلف معرفی می کرده، این شائبه به وجود امده که ممکن است خود او نیز باغبان باشد. خود این باغبان آدم بسیار جالبی است چرا که این فرد یکی از اولین گل فروشیها به سبک غربی را که ما در حال حاضر در جامعه امروزی می بینیم در خیابان لاله زار باز می کند و این یکی از همان اتفاقات جالب و موضوعاتی است که ما به آن رسیدیم و توانستیم این گلوله شایعات را از هم باز کنیم و به این نتیجه برسیم.»
پویش مردمی کمک به پروژه فیشرآباد
علیزاده در آخر از همه ساکنین آن محله یا هر عکاس و توریستی که ممکن است گذرش به اینجا افتاده باشد، درخواست می کند که عکس و فیلم یا هر خاطره ای که دارند را با این نمایشگاه به اشتراک بگذارند و آنها را در راه پیشرفت هر چه بیشتر این پروژه یاری کنند: «این منطقه، منطقه بسیار مهمی است از این لحاظ که شاهراه جنوب به شمال است. این قسمت ویلا سازی شده و بعد از آن مهندسی سازی را در انجا آغاز کردند و از آن به بعد جریانات مختلف سیاسی و فرهنگی در آنجا جریان داشته است، این یکی از دلایلی است که ما به اهمیت فیشر آباد پی میبریم و به همین دلیل است که جمع آوری این اسناد و مدارک بسیار مهم است. بخش عمده ای از اطلاعات مدفون شدهاند و به سختی قابلیت دسترسی دارد. ما می توانستیم این مجموعه را در یک مغازه برگزار کنیم اما در یک گالری جمع آوری کردیم. این به این دلیل است که مجموعه ما با مردم عادی، با رهگذر و اهالی اینجا ارتباط داشته باشد و مردم بیایند دیدن کنند و خیلی از افراد پس از دیدن ممکن است به خاطر بیاورند که ممکن است عکسی، وسیله ای و یا حتی خاطره ای از فیشرآباد دارند. ما در بحث سند تصویری بسیار ضعیف هستیم و برای به دست آوردن این اسناد هم باید برویم به سراغ عکاسان قدیمی یا عکاسان خبرنگار تا ببینیم سند تصویری از فیشرآباد دارند یا خیر، که این کار بسیار دشواری است ولی ممکن است خانوادهای در اینجا زندگی می کرده و عکسی هم از اینجا داشته باشد، ممکن است کسی به این منطقه سفر کرده باشد و از آنجا عکس داشته باشد و ما اینجا را راه اندازی کردیم تا یک بستر برای علاقه مندان بشود و آنها بدانند که همچین جایی وجود دارد و به همین واسطه اطلاعات خودشان را ارتقا بدهند.»
۲۳۵۲۱۲