وی گفت: من آهنگ‌ساز هستم و در غرب تهران زندگی می‌کنم. مدتی قبل از اینکه ربوده شوم، یکی از نگهبانان ساختمان به من مراجعه کرد و خواست یک آهنگ بسازم و او خواننده‌اش باشد. من هم یک آهنگ ساختم و او ترانه را خواند و برای این کار هم 1.5 میلیون تومان دستمزد گرفتم، اما بعد از مدتی نگهبان به من مراجعه کرد و گفت از آهنگی که ساخته‌ام خوشش نمی‌آید و باید پول او را پس بدهم. این در حالی بود که من واقعا برای آهنگ زحمت کشیده بودم و او هم وقتی که کار تمام شد از نتیجه راضی بود. برای همین من او را جدی نگرفتم و گفتم پولی به او نخواهم داد.

این مرد در ادامه گفت: چند روز بعد از آن من و یکی از دوستانم در پارک نشسته بودیم که دوباره نگهبان به سراغم آمد، اما این‌بار تنها نبود و چهار نفر همراهش بودند. ‌آنها با چوب و چماق به جان من و دوستم افتادند. ‌بعد از اینکه حسابی ما را کتک زدند، من را به زور سوار یک ماشین کردند و به جایی‌که متوجه نشدم کجاست بردند. در آنجا گردنبند و گوشی مرا گرفتند. فکر کردم کارشان با من تمام شده است و مرا آزاد می‌کنند، اما آن‌موقع بود که متوجه شدم ماجرا ادامه دارد و آنها می‌خواهند از خانواده‌ام هم پول بگیرند. آدم‌رباها مجبورم کردند به خانواده‌ام زنگ بزنم و از آنها 4.5 میلیون تومان پول بخواهم، من هم همین کار را کردم. بعد از آن بود که آدم‌رباها مرا در یک خیابان رها کردند. الان هم شکایت و درخواست رسیدگی دارم.
در پی این ادعا بازپرس زمانی، رئیس شعبه ششم دادسرای جنایی، دستور دستگیری نگهبان و همدستانش را صادر کرد. مرد نگهبان پس از دستگیری ماجرا را به‌گونه دیگری تعریف کرد و گفت: اختلاف ما اصلا به آهنگ ربطی ندارد. حقیقت این است که من به شاکی پول دادم تا برایم مواد مخدر تهیه کند، اما او این کار را نکرد و پولم را هم نمی‌خواست بدهد، برای همین من این کار را کردم. در پی این ادعاهای مرد نگهبان، بازپرس جنایی دستور بازداشت او و همدستانش را صادر و گروهی از مأموران را مسئول تحقیقات بیشتر در مورد ادعای دو طرف کرد.

1717