به گزارش خبرآنلاین، قاسم روان‌بخش، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری و عضو هیات علمی موسسه امام خمینی(ره)، مهمان این هفته برنامه دست خط بود.

بخش هایی از این گفتگو را در ادامه بخوانید؛

*برخی شما را از روحانیون تند می‌دانند، گفتنم این را بپرسم که چرا در هر اتفاقی که در قم رخ می‌دهد، هر اعتراضی و شلوغی که می‌شود حضور هم نداشته باشید، مثلا در استان آذربایجان شرقی هم باشید، می‌گویند این کار روان‌بخش است.
این واژه «تند» یک برچسب است. برای کسانی که صریح‌الهجه هستند و بدون رودربایستی حقایق را بیان می‌کنند. هر کسی یک وظیفه‌ای دارد؛ مقام معظم رهبری در سال 89 که به قم تشریف آوردند و 11 روز در حوزه تشریف داشتند، فرمودند فرزندان انقلابی ما در حوزه را متهم به تندروی نکنید. این کار دشمن است و البته فرزندان انقلابی هم باید متوجه باشند کاری نکنند دیگران بتوانند آنها را متهم کنند. تشخیص ما این است آنچه ولی خدا می‌فرمایند واجب‌الاطاعه است. من به یاد دارم مثلاً یکی از حرکت‌هایی که ما در قم کردیم تحصن مسجد اعظم بود. 

*زمان دولت اصلاحات بود؟
در دولت اصلاحات. یک کاریکاتوری کشیده بودند، ولی آن جرقه بود که حوزه تکان خورد ولی بیشتر نگرانی حوزه برای مسائل فرهنگی بود. همان زمان ما سه روز در مسجد اعظم تحصن کردیم. جامعه محترم مدرسین پیوستند، آیت‌الله جوادی آملی در همان جا سخنرانی کردند، آیت‌الله میانجی صحبت کردند، در همان شرایط حضرت آیت‌الله مشکینی تشریف آوردند و …

*پیغام آقا را آوردند.
پیغام آقا را آوردند که مالک اشترها برگردید. پشت تریبون رفتم و گفتم حضرت آیت‌الله مشکینی تشریف آوردند، پیامی از سوی رهبری عزیزمان آورده‌اند. ما نمی‌دانیم این پیام چیست ولی هرچه باشد بر دیده منت می‌گذاریم. حتی اگر پیام این باشد که ما همین الان اینجا را ترک کنیم، بدون اینکه یک صلواتی بفرستیم ترک می‌کنیم و می‌رویم. همه تکبیر فرستادند و اعلام آمادگی کردند و بعد خدمت آیت‌الله مشکینی عرض کردم که برای صحبت تشریف بیاورند.  ایشان همان جمله را فرمودند که مالک اشترها برگردید، جان علی در خطر است. این جمعیت حرکت کرد و از مسجد بیرون رفتیم. البته نیمه شب «پرتو» را بستند. روزنامه «آزاد» توهین کرده بود ولی صبح که من از خواب بیدار شدم دیدم سایت‌ها اعلام کردند هفته‌نامه «پرتو سخن» کاملاً تعطیل شده بود.

*آن چه سوال پیش می‌اید درباره تحصن و پیغامی که حضرت آیت‌الله مشکینی از سوی آقا آوردند است. آقا آدمی نیستند که بخواهند به تهدیدات علیه خود اهمیت دهند. آن زمان اتفاقی افتاده بود ولی واقعاً پیگیری کردید ببینید آقا چرا گفتند تمام کنید؟
شاید یکی از دلایلش این بود – حالا آن زمان خیلی در مسائل سیاسی پختگی نداشتیم و جوان بودیم – ولی بعدها که پیگیری کردیم یکی از دلایل این بود که انتخابات نزدیک بود. انتخابات مجلس بود. تقریباً اواخر بهمن انتخابات مجلس ششم بود. تحصن یک هفته یا حدود 10 روز قبل از انتخابات بود. شاید نیاز بود کشور در فضای آرامی باشد.  نکته دوم این که آقای خاتمی تهدید به استعفا کرده بود که اگر این روال پیش برود من استعفا می‌دهم، چون تحصن تنها منحصر به مسجد اعظم نشده بود. چند بازار مراکز استان‌های کشور در حمایت از تحصن بسته شد. جامعه مدرسین پای کار آمد و بزرگانی همچون آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله جوادی در تحصن سخنرانی کردند. اینطور نبود که فقط چندتا طلبه جمع شوند. این خیلی سنکین بود. از طرفی هم من از برخی آقایان شنیدم که آقای هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص بیانیه داده بود و از تحصن حمایت کرد. 

* خاطره‌ای از شما خواندم و این هم جالب است بیان کنید. قبل از انقلاب می‌خواستید از قم به یزد بروید. یک ماشین جلوی پای شما توقف می‌کند و با آیت‌الله مصباح یزدی مواجه می‌شوید.
بله. ان زمان طلبه یزد بودم، ولی قم برای زیارت آمده بودم. جلوی دفتر تبلیغات ایستاده بودم که یک ماشینی بگیرم و به بازار بروم. یک ماشین فولکس نگه داشت. گفت کجا می‌روید؟ مسیر را گفتم و گفت بالا بیایید. قبای بلندی بر تن داشتیم. آن زمان طلبه‌ها قبای بلندی می‌پوشیدند. صندلی جلو نشستم و عقب را دیدم که آقایی معمم نشسته است. سلام کردم. با لهجه یزدی جواب دادند. گفتم شما یزدی هستید؟ فرمودند بله. من هم که یزدی کامل بودم. فرمودند بچه کجا هستید؟ گفتم بچه میبد هستم. 
اسمم را پرسیدند و من هم گفتم. بعد گفتم شما چه کسی هستید؟ ایشان فرمودند من مصباح هستم. گفتم مصباح معروف؟ فرمودند بله. ما شنیده بودیم عالمی در قم به نام آیت‌الله مصباح داریم ولی ایشان را ندیده بودیم. اولین دیدار و برخورد ما با آیت‌الله مصباح اینجا بود. بعد ایشان فرمودند که می‌خواهید زود ماشین گیر بیاورید؟ گفتم بله، می‌خواهم معطل نشوم. فرمودند یک تسبیح دست بگیرید و صد بار رضاشاه را لعن کن، ماشین سریع گیرتان می‌آید؛ این اندازه مقرب است. گفتم این چه کسی است که این قدر شجاع است.
من پیاده شدم و جرأت هم نمی‌کردم که همانجا… اینکه می‌گفتند اطلاعاتی‌ها قوی هستند و از مردمی که آنجا ایستاده بودند فاصله گرفتم و تسبیح را شروع کردم و آرام آرام با صدایی آرام که کسی متوجه نشود، 70 بار که رضاشاه را لعن کردم یک ماشین بلیزر پارک کرد و گفت کجا می‌روید؟ گفتم یزد. گفت سوار شوید و برویم.

*آیت‌الله مصباح می‌خواستند با دکتر علی شریعتی مناظره کنند که شما گفتید دکتر شریعتی حاضر نشدند؟
بله. حرف‌های شریعتی حرف‌های نویی بود. در برخی طبقات جوانان این حرف‌ها مثل الان که برخی از این حرف‌ها خریدار دارد، این حرف‌ها هم خریدار داشت ولی این حرف‌ها نیاز به یک پاسخ منطقی داشت. آیت‌الله مصباح اینها را نقد می‌کرد. اسم هم نمی‌برد؛ کسانی که این حرف را می‌زنند این جوابش است. یک مهدیه‌ای در قم برای مرحوم آقای اسلامی بود، یک بازاری بود. عصرهای جمعه آیت‌الله مصباح آنجا می‌نشستند و مباحث فکری مطرح می‌کردند.  برخی از بزرگان وساطت کردند که مرحوم علامه طباطبائی (ره) که نقدی درباره شریعتی نوشت، که ایشان مناظره کند. پیشنهاد داده بودند و فکر کنم مرحوم شهید سنجانی که در حزب جمهوری اسلامی شهید شدند، واسطه این امر شدند. مرحوم علامه طباطبائی فرمودند من با شریعتی مناظره نمی‌کنم، چون اگر بپذیرد، شریعتی نیست و اگر نپذیرد هم شریعتی نیست. آقای مصباح فرمودند اجازه می‌دهید ما برویم مناظره کنیم؟ ایشان فرمودند مانعی ندارد. 

حاج آقا اسلامی اعلام آمادگی برای مناظره کردند. این آقایان هم در تهران واسطه بودند که این مناظره صورت بگیرد. در منزل خاصی بود، البته استاد از قم برای تهران تشریف بردند و سر ساعتی که باید حضور داشته باشند، حضور داشتند ولی آقای دکتر شریعتی نیامدند و گفتند پیگیری کنید چرا نیامدند. حالا جمع هم نشسته بودند. گفتند حال ایشان خوب نیست و بیمار شدند و نتوانستند بیایند. 

*هیات 11 نفره علیه شاه و یک دست‌خط ویژه از آیت‌الله مصباح به صورت رمزی با یک خط ویژه می‌نوشتند…
بله. آیت‌الله مصباح فرد تشکیلاتی و کتومی است. به همین دلیل آن هیات 11 نفره دبیر خودشان را آیت‌الله مصباح قرار می‌دهند.

*آقای هاشمی بودند، حضرت آقا بودند.
بله. آیت‌الله آذری قمی بودند. بحث‌هایی که در آن جلسات داشتند مکتوب می‌شد و اساسنامه و مرام‌نامه است و حتی در آن تشکیلات، نیروهای امنیتی دیده شدند. صداوسیما دیده شدند و همه اینها آنجا فکر شده است، اما حضرت استاد برای اینکه اگر اینها دست ساواک افتاد لو نرود، خطی را اختراع کردند. 

*دوران آقای هاشمی هم فعالیت داشتید؟
به آقای هاشمی هر دو دوره رای دادم.

*خود شما؟
بله. آن زاویه‌های فکری را آن زمان خیلی شناخت نداشتیم. به مرور زمان متوجه شدیم که زاویه وجود دارد.

*در سال 84 به آقای احمدی نژاد رای دادید؟
هم به آقای احمدی‌نژاد رای دادیم و هم جزو اولین کسانی بودم که احمدی‌نژاد را به قم دعوت کردم و اولین سخنرانی انتخاباتی را در مسجد طفلان مسلم انجام داد. من آن زمان عضو شورای شهر قم بودم. آقای احمدی‌نژاد شهردار تهران بود. ما هم با دوستانی که در شورای شهر تهران بودند مثل آقای رسول خادم و اینها رفیق بودیم و ارتباط داشتیم. برای حل معضلات قم کمک می‌گرفتیم. با آقای احمدی‌نژاد هم جلسات مشترک داشتیم. من سادگی و فعالیت و زرنگی ایشان را دوست داشتم، منتهی یک زمانی با آقای رسول خادم که عضو شورای شهر تهران بود و در کمیسیون‌های فرهنگی کلان‌شهرها و استان‌ها بود، من هم قائم مقام ایشان در جلسات بودم. ماهانه این جلسات تشکیل می‌شد و کار قشنگی بود و بعداً هم صورت نگرفت. به ایشان گفتم نظر شما درباره آقای احمدی‌نژاد چیست. هنوز مطرح بود. چند ماه تا انتخابات مانده بود ولی بالاخره از نزدیک با ایشان کار کردید. آقای رسول خادم گفت هیچ کس به اندازه من در شورا با آقای احمدی‌نژاد چالش ندارد. آقای احمدی‌نژاد آدم قُدی است. روی حرف خودش می‌ایستد و خیلی حرف شورا و اینها را قبول ندارد. و لذا من با او خیلی چالش دارم. بعدش این را بیان کنم میان اینهایی که مطرح هستند با همه انتقاداتی که به آقای احمدی‌نژاد دارم، ایشان قابل قیاس با آنها نیست. 

*پشیمان نیستید؟
در آن شرایط، خیر. 

*در این شرایط چطور؟
در این شرایط نسبت به آن شرایط پشیمان نیستم ولی الان اگر بیایند به آقای احمدی‌نژاد رای نمی‌دهم. ما جزو اولین کسانی بودیم که نسبت به آقای احمدی‌نژاد انتقاد کردیم.

*برخی می‌گویند برخی افراد مانند شما که در جببه پایداری هستند و برای آقای احمدی‌نژاد کار کردند، اگر بدانند آقای احمدی‌نژاد می‌آید، پشت او قرار می‌گیرند.
نه؛ این طور نیست. می‌گویند حرف مرد یکی است، اینچنین نیست. حرف مرد دو تا است. اگر مرد باشد باید دنبال حق برود. حقیقت آنجایی که هست و آنجایی که حق وجود دارد باید حضور داشته باشید. برخی از آقایان را دیده‌اید که ادعا دارند، در فتنه 88 می‌دانند رفقایشان اشتباه کردند و فتنه عظیم را راه انداختند و خونریزی شد باز هم دفاع می‌کنند. ولی ما اینچنین نیستیم. ما اولین جرقه‌هایی که در آقای احمدی‌نژاد زده شد، اولین کسانی بودیم که مقاله نوشتیم. حتی من کتابی درباره شکل‌گیری فرماسونری در ایران نوشتم که درباره «مشایی» است. 
معتقد هستیم احمدی‌نژاد از ناحیه همین فرد آسیب خورد. هر چه هم به او گفتند فایده نکرد. آیت‌الله مصباح چند بار به ما فرمودند به احمدی‌نژاد بگویید و ما هم گفتیم. فرمودند به احمدی‌نژاد بگویید این مشایی شما را زمین خواهد زد. آیت‌الله مصباح یک بار از قم به منزل ایشان رفتند. سه ساعت با ایشان صحبت کردند.

*کاریکاتوریستی که کاریکاتور آیت‌الله مصباح را کشیده بود و آن اعتصاب شد، بعد از یک ماه و نیم نامه به خود حضرت آیت‌الله مصباح می‌نویسد؟
بله. آن کاریکاتوریست یک نامه می‌نویسد.

*نیک‌آهنگ کوثر؟
بله. کاریکاتور موهنی کشیده بود و بعد نامه‌ای به آیت‌الله مصباح نوشته بود. به یاد ندارم چند ماه بعد بود. گفته بود اینکه این کاریکاتور را کشیدم من مقصر نبودم، دیگران من را موظف کردند چنین کاری بکنم. من را ببخشید. استاد نامه را خواندند و برخی دوستان گفتند چیز خوبی است.  ما مثلاً گفتیم اجازه دهید در «پرتو» چاپ کنیم. برد خوبی دارد و پخش می‌شود. برای شما خیلی خوب است. فرمودند نخیر، این جوان اگر می‌خواست که علنی شود، خودش به رسانه‌ها می‌داد. ما نباید او را بشکنیم.

*یک کاری هم در مجلس ششم کردید که مجلس ششمی‌ها نامه‌ای به حضرت آقا نوشته بودند و شما هم رفتید از یکسری از آقایان مراجع یک نامه بگیرید و اول هم پیش حضرت آیت‌الله جوادی آملی رفتید. 
بله، در آن شرایط به این فکر افتادیم که این نامه‌هایی که خدمت آقا می‌نویسند و هدفشان هم تضعیف رهبری است، نامه سرگشاده است. خوب است که علمای تراز اول کشور هم نامه‌ای خدمت آقا بنویسند و حمایت کنند. آن زمان هم این موضوع بود و هم موضوع الحاق ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان بود که در مجلس مطرح شده بود که فشار آورده بودند که آقا بپذیرد و مجلس تصویب کند.  به هر حال نامه‌ای را تهیه کردیم و خدمت بزرگان بردیم. از کجا شروع شود و چه کنیم. برخی از بزرگان گفتند اگر حضرت آیت‌الله جوادی آملی بنویسند و شروع‌کننده این باشند، خیلی می‌تواند مفید باشد و دیگران هم اعتماد و امضا می‌کنند. کار سختی بود. امضا گرفتن از علما خیلی سخت است. خدمت ایشان رفتیم و ایشان منوط به نظر یکی دیگر از بزرگان کردند که ما خدمت ایشان رفتیم و ایشان موافقت کردند.

*پیش چه کسی رفتید؟
پیش آقای هاشمی رفتیم.

*عجب! برای این نامه نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفتید؟ 
بله. آن زمان مجمع تشخیص در کاخ مرمر بود. آیت‌الله جوادی آملی برای نظر آقای هاشمی خیلی اهمیت قائل بودند. نظر ایشان هم موافق بود.

*شما خودتان رفتید؟
بله. من و چند نفر از دوستان بودیم. گفتند اگر نظر ایشان موافق باشد حرفی نیست. اینها برای اولین بار بیان می‌شود. رفتن پیش آقای هاشمی کار سختی بود. به این سادگی نبود که آنجا برویم. آیت‌الله جوادی آملی منوط به نظر آقای هاشمی کردند و گفتند من ایشان را خبره سیاسی در این عرصه می‌دانم که آیا لازم است این کار انجام شود یا خیر. اتفاقاً عضو شورای شهر قم بودم. شورای شهر قم همان روزها اتفاقی درخواست وقت از آقای هاشمی کرده بودند تا مشکلات شهر قم بیان شود. ایشان به آقای خاتمی بگویند تا برخی مشکلات را حل کنند؛ به شورای شهر رفتیم. وقتی جلسه تمام شد من به آقای هاشمی گفتم من 5 دقیقه با شما کار دارم. در حضور آقایان نمی‌خواهم باشد و می‌خواهم خصوصی صحبت کنم. ایشان گفت مانعی ندارد. آقایان رفتند و ایشان پشت میز نشستند و با هم صحبت کردیم و ماجرا را بیان کردم. مصلحت می‌دانید یا خیر؟ ایشان گفتند سلام برسانید و بفرمائید خوب است. نظر من موافق است ولی متن نامه‌ای که تهیه می‌شود را من ببینم.

*خود آقای هاشمی هم امضا کردند؟
نه، من به آقای هاشمی گفتم شما هم امضا کنید گفتند اجازه دهید من امضا نکنم ولی نظرم موافق است. گفتم شما امضا کنید که دیگران هم امضا کنند. گفتند من امضا نمی‌کنم.

*خدمت آقای جوادی آملی رفتید.
بله. ایشان دماوند بودند. متن را که دیدند گفتند این متن علمایی نیست. این متن طلبگی است. گفتیم آقای هاشمی پسند کردند. فرمودند متنی که علما بخواهند امضا کنند در آن سطح نیست. گفتیم ما بیشتر از این بلد نیستیم، خود حضرتعالی بنویسید. ایشان هم لطف کردند و قبول کردند و متن را نوشتند. یک روز رفتیم و فرمودند متن آماده است. فکر کنم به قم آوردند. وقتی نماز جمعه قم می‌خواندند از ایشان متن را گرفتیم. شاه‌بیت آن بیانیه این بود؛ «الامام الخمینی مدینه السیاسه و علی الخامنه‌ای بابها»

*یعنی امام خمینی …
شهر سیاست است و آیت‌الله خامنه‌ای باب آن است. همان که پیامبر خدا فرمودند انا مدینه العلم و علی بابها! ایشان از این عبارت استفاده کردند. خیلی جالب بود. گفتیم امضا کنید. خدمت آیت‌الله مصباح رفتیم و گفتیم چنین متنی هست، بخوانید و امضا کنید. ایشان گفتند متنی که آیت‌الله جوادی آملی نوشتند مطالعه ندارد و همانطور امضا کردند. خدمت آیت‌الله مشکینی رفتیم امضا کردند. تا 24-23 نفر امضا کردند. برخی علما را به استان‌ها سفر کردیم تا توانستیم امضا را بگیریم.

*خدمت حضرت آقا بردید؟
ما به حضرت آقا ندادیم. متن و امضا که آماده شد. مجلس خبرگان تشکیل شده بود، از طریق آیت‌الله کعبی به آیت‌الله مشکینی دادیم. ایشان عضو خبرگان بود گفتیم این را داخل ببرید و امروز که به دیدار آقا می‌روید، آقای مشکینی به آقا بدهند که این متن را آیت‌الله مشکینی در دیدار با حضرت آقا به ایشان دادند و آقا همان جا باز کردند و مطالعه کردند و لبخندی زده بودند.  آن نامه را آن زمان رسانه‌ای نکردیم چون برخی از بزرگان گفته بودند رسانه‌ای نشود. اگر تعداد به 25 نفر نرسد رسانه‌ای کنید ما موضع می‌گیریم. چون 25 نفر نشده بود و 23 نفر بود، ما این کار را اخلاقاً نکردیم. 3-2 سال بعد به مناسبت سالگرد به رهبری رسیدن حضرت آقا، ما در «پرتو» منتشر کردیم و تیتر اول هم کردیم و گفتیم به عنوان یک سند در تاریخ انقلاب بماند. 

*فرمودند به نقطه مطلوب نرسیدیم.
بله. ایشان فرمودند چهار مرحله داریم. یکی انقلاب اسلامی که سرنگونی رژیم طاغوت بوده است؛ نظام اسلامی تشکیل شده است. در این دو مرحله گذشتیم ولی دولت اسلامی، مشکل‌ترین مرحله است که هنوز تشکیل نشده و باید تشکیل دهیم. دولت اسلامی شاخص دارد. به صرف اینکه اسم آن را دولت اسلامی بگذاریم دولت نمی‌شود. بانک باید درست باشد، ربا در آن نباشد، دانشگاه درست باشد، بازارش درست باشد. چنین شاخصه‌هایی در دولت ما نیست. همین الان هم دولت اسلامی نیست.

و لذا شعار دولت نهم که خود ما طراحی کرده بودیم، «پیش به سوی تشکیل دولت اسلامی» بود. جبهه پایداری که تشکیل شد ما با انتخابات سال 90 برخورد کردیم. سال 90 در انتخابات خوب بود، یعنی رقابت بین جبهه پایداری و ائتلاف بزرگ اصولگرایان در تهران شد که حدود 16 نفر از دوستان پایداری در مجلس در تهران رفتند. رقابت سنگینی بود با اینکه اصلاح‌طلبان تحریم کرده بودند، رقابت جدی بود. بحمدالله مشارکت هم بالا آمد.  در انتخابات ریاست جمهوری دنبال این بودیم که نامزدی معرفی کنیم. در آن شرایط شاید اصولگرایان همه روی یک نامزد توافق نداشتند. آقای قالیباف آمده بود، آقای ولایتی آمده بود، آقای حداد بود…

*آقای لنکرانی بود. 
بله. جبهه پایداری دنبال این بود که فردی بیاید که هم انقلابی باشد و هم جوان باشد و هم ولایت‌پذیر باشد؛ به صرف شعار نباشد. به یاد دارم آن زمان که یکی از نامزدها ادعای اصولگرایی داشت در جلسه‌ای پرسیدیم اگر بین شما و حضرت آقا اختلاف شود چه می‌کنید؟ گفت من چند جلسه با آقا صحبت می‌کنم و سعی می‌کنم قانعش کنم و اگر قانع نشد، از باب ولایتی که دارد می‌پذیرم. همان جا بچه‌ها گفتند این ولایت بر آقا دارد، ولی در جلسه‌ای دانشجویان از آقای لنکرانی سوال کردند ایشان فرمودند این سوال اصلاً غلط است. در کرج بود. گفتند چرا غلط است؟ گفت برای این که اصلاً معنا ندارد، رئیس‌جمهور مجری سیاست‌های کلی ولی فقیه است. اختلاف معنا ندارد. این چقدر تفاوت بود. و لذا ما آقای لنکرانی را انتخاب کردیم. بعد وقتی ایشان انصراف داد بنا بر دلایلی که داشت، آقای دکتر جلیلی را در میان نامزدهایی که بودند اصلح تشخیص دادیم. دو بار پایان‌نامه‌های دکتر جلیلی مطالعه شد. آقای علم‌الهدی استاد راهنمای ایشان بودند و با ایشان صحبت شد. هم پایان‌نامه فوق لیسانس و هم پایان‌نامه دکتری که بالاخره از کسی می‌خواهیم حمایت کنیم، کسی نباشد که محل تامل باشد. در جمع‌بندی نهایی جبهه به این جمع‌بندی رسید که در میان نامزدهای موجود آقای دکتر جلیلی اصلح هستند.

*انتخابات 96 چطور؟
در سال 96 انتخابات سنگینی بود و باز نامزدها متعدد بودند. حمایت از آقای رئیسی روشن بود و جبهه پایداری هم رسماً اعلام کرد از آقای رئیسی … اتفاقاً انتخاباتی بود که جبهه اصولگرایی کاملاً همه متحد شدند و رای بالایی هم آوردند، ولی برخی از تخلفاتی که صورت گرفت و برخی از استانداران برکنار شدند، بی‌تاثیر نبود ولی به هر حال رأی خوبی بود. 

*ترکیب مجلس یازدهم از دید آقای روانبخش؟
پیش‌بینی من این است که مردم در این انتخابات آینده خیلی جناحی رای نمی‌دهند؛ به نظرم اگر یک تفکر انقلابی و تفکر خدمت به مردم و لیست‌های اینچنینی تهیه شود، اقبال مردم به این سمت بیشتر است.

27212

hotnews • دسته‌بندی نشده • 5 سال پیش • dahio.com • 86



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها