شورای سردبیری جامعه نو: چرا محافظه کاران ایران در کار تضعیف دولت مستقر توقفی صورت نمیدهند و در نتایج آن تردید نمیکنند و دستگاه تبلیغاتی آنها از جد و جهد برای ناکارا و فاسد، نشان دادن دولت روحانی کم نمیگذارد؟
این پرسش، خودش یک پرسش دیگر پدید میآورد: اصولا آنها چرا باید این دولت را کارا و تلاشگر برای جبران گذشته تاریک خود نشان دهند؟ پاسخ پرسش اخیر این است که نظام با چالشهایی فوق حاد دست در گریبان است که هرکدام به تنهایی برای زیر و رو کردن یک دولت کافی است: اقتصادی به هم ریخته و آلوده به رکود، بیکاری و کمبود سرمایه گذاری؛ فشارهای متنوع خارجی؛ فساد و سوءاستفاده فراگیر داخلی؛ و حالا دیگر از همه مهمتر، شروع خیزشهای بیکاران و لشگر ناراضیان. وقتی حکومتی با چنین وضعی روبروست دیگر چه جای جنگ داخلی بر سر قدرت و تخریب نیمی از نظام توسط نیمه دیگر؟! آیا عقل حکم نمیکند درگیری داخلی و عملیات ایذایی را رها کنیم و به حل مشکلاتی بپردازیم که در صورت حل نشدن بنیان ما را ریشه کن میکند؟ به قاعده، وقتی مخالف یا مشکل بنیان کنی پشت در ایستاده و عنقریب در را از پاشنه درمیآورد،گریبان یکدیگر را گرفتن صحیح است؟
پاسخ این پرسش حتی توسط آدمهای کم هوش منفی است. حالا میتوان پرسش اول را به صورتی پیگیرتر مطرح ساخت: وقتی کل نظام در محاصره مشکلاتی بنیان کن و دشمنانی بیرحم است، چرا محافظه کاران در حال سوراخ کردن قایقی هستند که خود در آن نشستهاند و نیمی از نظام دائما در حال چوب گذاشتن لای چرخ نیمه دیگر و ناکارا و فاسد خواندن آن در دستگاه تبلیغاتی خود است؟
آیا خرد جمعی آنها از یک عقل متعارف کمتر است؟ آیا عقل سلیم در موضوعی چنین بسیط و پر دامنه و ابعاد، در یک بستر زمانی طولانی میتواند تا این حد نازا و گزینشگر دائمی کژراهه باشد؟ فقط در یک صورت چنین امری ممکن است: آن خرد جمعی و آن عقل سلیم، به گروگان رفته باشد.
عقل سلیم محافظه کاران کجا رفته است؟