سینماسینما، رضا صائمی
بدون شک، نام و عنوان فیلم فارغ از اینکه هویت شناسنامه ای آن را تعیین می کند، کارکردهای دیگری هم دارد. از جمله اینکه می تواند در تثبیت و ماندگاری آن در ذهن مخاطب تاثیر بگذارد یا سهمی در شیوه تبلیغ و ضریب نفوذ آن در بازاریابی فیلم داشته باشد. مهمتر از همه می تواند به عنوان اولین تعلیق فیلم در برانگیختن حس کنجکاوی مخاطب تاثیر گذاشته و آن را به تماشای آن ترغیب کند. عنوان فیلم همچنین می تواند ژانر آن فیلم را هم تا حدود زیادی قابل تشخیص سازد. مثلا مخاطب با خواندن «چند می گیری گریه کنی» می تواند حدس بزند که فیلم در ژانر کمدی ساخته شده. یا فرضا «جدایی نادر از سیمین» نشانه های از یک قصه تلخ را در عنوان خود نهفته دارد. عنوان بندی فیلم ها تحلیل مفصلی دارد که موضوع این یادداشت نیست و می تواند در یک مقاله بلند به طبقه بندی و تحلیل نشانه شناسی آن پرداخت. مثلا از حیث نسبت عنوان و ژانر، یا فیلم هایی که نام شخصیت اصلی قصه را برای عنوان خود انتخاب کرده اند. یا مثلا فیلم هایی که عنوانی شاعرانه دارند یا مستقیم از یک شعر الهام گرفته اند. اما در این یادداشت قصد ما پرداختن به فیلم هایی است که عناوین بلند و طولانی دارند. عنوان هایی که گاهی یک جمله کامل هستند و همه اجزای یک جمله از فعل و فاعل و مفعول و ضمیر در آن قابل ردیابی است. این نام ها گاهی موجب دردسرهایی هم می شوند مثلا درج آن روی پوسترهای تبلیغاتی فیلم سخت و جاگیر است و امکان مانورهای گرافیکی را سخت می کند یا نوشتن کامل آن برای منتقدی که به نقد آن می پردازد سخت است وحجم زیادی از متن را به خود اختصاص می دهند که غالبا با آوردن دو کلمه اول و نقطه چین در یک پرانتز این مشکل را حل می کنند. اگرچه ممکن است برخی از این عناوین به دلیل عجیب بودن در ذهن بماند اما غالبا به دلیل طولانی یا نامانوس بودن از ذهن و حافظه می پرد.
به نظر می رسد در طی سالهای اخیر علاقه به انتخاب اسم های طولانی یا عجیب و خاص بیشتر شده که برخی از آنها واقعا دردسرساز است. مثلا «اشیاء از آنچه که در آیینه می بینند به شما نزدیکترند» به کارگردانی نرگس آبیار یا «کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد» اثر بهمن قبادی، همچنین« اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» به کارگردانی شهرام مکری و «آذردخت، شهین، پرویز و دیگران» اثر بهروز افخمی که از جمله طولانی ترین اسامی فیلم ها هستند که به یاد سپردنش برای خیلی ها دشوار است. برخی از آنها نیز یک پرسش را به اسم فیلم بدل می کنند مثل «چه کسی امیر را کشت؟»، «در دنیای تو ساعت چند است؟» یا «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟». برخی هم جمله های خبری هستند مثل «دیشب باباتو دیدم آیدا»، «پستچی سه بار در نمی زند»، «همیشه پای یک زن در میان است» یا «جیب برها به بهشت نمی روند». برخی هم جمله امری و دستوری محسوب می شوند مثلا «از رئیس جمهور پاداش نگیرید»، «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» یا «گاهی به آسمان نگاه کن». برخی دیگر جمله ها معرف هستند مثل «من ترانه ۱۵ سال دارم» یا «من دیه گو مارادونا هستم».
به نظر می رسد انتخاب این عناوین به دلیل طولانی بودن یا جمله بودن موجب می شود که در حافظه سینمایی مخاطب بمانند اما واقعیت این است که مخاطب غالبا اسم های تک کلمه ای و کوتاه را بیشتر به یاد می آورد. اسم های مثل «قیصر» و «گاو» دو نمونه معروف آن هستند.