سعید مروتی
ناصر تقوایی تاج سر ماست. جایگاه استاد با تنها ۶ فیلم بلند سینمایی و یک سریال به سامان رسیده (و البته تعدادی مستند و فیلم کوتاه) آنقدر رفیع است که بتوان نامش را در فهرست بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران قرار داد. اینکه تقوایی با آن همه توانایی فیلمهای کمی ساخته باعث حسرت است، اما اینکه مدام بخواهیم فیلم نساختن استاد را یادآور شویم و دائم این پرسش را مطرح کنیم که چرا تقوایی فیلم نمیسازد، نشانه این است که یا شناختی از حالوهوای فیلمساز محبوبمان در دو دهه اخیر نداریم و یا به شکل مبتذلی اهل تظاهرات روشنفکرانه هستیم. وسواس هنرمندانهای که «ناخدا خورشید» را به نگین درخشان سینمای پس از انقلاب تبدیل کرد به مرور چنان در استاد شدت گرفت که جلوی فیلمسازیاش را گرفت. همه آن تهیهکنندگان و مدیرانی که سالها متهم به عدم درک احوالات هنرمندانه تقوایی شدند احتمالا کمی هم حق داشتند که نگران سرنوشت پروژهشان باشند. تازه اینها مربوط به ۱۵ سال پیش است و تقوایی سالهای اخیر احتمالا به تنها چیزی که فکر نکرده ساختن یک فیلم دیگر بوده. اینکه تقوایی در سالهای شکوفایی ذهن خلاقش و روزگاری که هنوز توان جسمی داشت، ما را از داشتن «آرامش در حضور دیگران»، «نفرین» و ناخدا خورشیدهای دیگر محروم کرد یا دیگران اجازه ندادند که استاد با فراغ بال فیلم بسازد، تاسفبرانگیز است، ولی ایستادن پشت پرسش مبتذل چرا تقوایی دیگر فیلم نمیسازد، یا نشانه متظاهربودن است و یا بیاطلاعی و سادهلوحی.
ناخدای ما سالهاست کشتیاش لنگر انداخته و خودش هم رخت بازنشستگی برتن کرده. واقعیت را بپذیریم و جایگاه تاریخی خالق تعدادی از بهترینهای تاریخ سینمای ایران و سازنده بهترین سریال تلویزیونی این سرزمین را پاس بداریم.
همشهری