سینماسینما، سحرعصرآزاد
مریم بحرالعلومی پس از تجربهاندوزی در حیطه فیلمسازی به عنوان منشی صحنه، دستیار کارگردان و برنامهریز، نخستین فیلم بلند سینمایی خود را بر اساس فیلمنامهای از حامد قاسمی ساخته است. فیلمی که در سیوششمین جشنواره جهانی فجر به نمایش درآمد و تندیس بهترین کارگردانی را از بخش جلوهگاه شرق برای سازندهاش به همراه داشت.
محوریت «پاسیو» تلاشهای دختر جوانی به نام مینا برای مستقل شدن پس از مرگ پدر و مقاومت در برابر سرنوشتی است که پدر برای او انتخاب کرده است. در واقع درام موقعیت مینا برآمده از یک تصمیم است؛ تصمیم جدیدی که او برای خودش گرفته و حاصل آن تغییر دادن معادلات مردانه در زندگیاش است، حتی اگر به بهای این باشد که پسرعموی نشانکردهاش را پس بزند.
به این ترتیب، فیلم بدون مقدمهچینی از یک بحران بیرونی آغاز میشود و بدون آنکه زمان را صرف معرفی آدمها و روابط و چرایی موقعیت زمان حال آنها کند، با ورود از میانه کار، درام را پرتنش و کنجکاویبرانگیز آغاز میکند. چراکه قرار است علامت سوالهای ابتدایی بهتدریج و به واسطه چینش موقعیتها و صحنهها پاسخ بگیرند و مهمتر آنکه این پاسخها نسبی است و جواب روشن و قطعی برای هیچچیز وجود ندارد.
موقعیت اولیه این است که مینا در مراسم ختم پدرش از رضا دوری میکند که کمی بعد متوجه میشویم او همان پسرعموی نشانکرده است. نویسنده و فیلمساز تلاش کردهاند از این موقعیت کلیشهای یعنی ازدواج دخترعمو- پسرعمو که سنتی رایج بین اقوام مختلف بهخصوص آذریها* است، خوانشی غیرکلیشهای داشته باشند.
به همین دلیل قرار نیست نشان کردن مینا برای رضا از ابتدا بدون میل و رغبت دختر انجام شده باشد و اتفاقا پرسش مهم فیلم که از زبان پوران، نامادری مینا، بیان میشود، بیانگر این نکته است که چه اتفاقی افتاده که مینا امروز ابراز نارضایتی میکند؟
این همان پرسش کلیدی است که به شکلی ظریف به موازات روند قصه پرورانده شده تا همچون یک راز در نقطه گرهگشایی که مینا بالاخره با رضا حرف میزند، افشا شود و همان وجه درونی زنانه را به زیر پوست فیلم وارد کند.
به همین دلیل است که میتوان مدعی شد زنانگی فیلم «پاسیو» تنها متاثر از محوریت کاراکتر مینا، همدلی با زنان پرتعداد قصه و… نیست، بلکه این ویژگی برآمده از تفکر زنانهای است که اساس درام را شکل داده است. این تفکر بیانگر روح سرکش یک زن به عنوان یک انسان است که در مواجهه عاطفی در شرایطی نابرابر سرکوب شده یا به گفته بهتر غرور و شأن خدشهدارشده زن که باعث شده حتی درباره چرایی نخواستن رضا، با او حرف نزند.
پرداختن به چنین سویه درونی از روح یک زن، آن هم به شیوهای دراماتیک، ظریف و ملموس را باید امتیاز مهم فیلمنامه و فیلم دانست که در کارگردانی نیز به واسطه ناآرامیهای فکرشده دوربین روی دست و ریتم پرشتابی که به ساختار تصویری کار تبدیل شده، تداعیکننده آشفتگی پنهان و بخش سرکوبشده کاراکتر زن است.
مینا به عنوان زنی آذری*، وامدار برجسته بودن غرور در زنان این قوم است که جلوه درونی دراماتیکی به حضور بیرونی فریبنده و شکننده او در ابرشهری به نام تهران داده و در عین حال تضاد جذابی را رقم زده است. زنی که برای مستقل بودن و ایستادن روی پاهای خودش به هر کار آبرومندی روی میآورد تا از زیر بار ازدواج تحمیلی خارج شود و انتخابی جدید داشته باشد.
در مورد کاراکتر رضا نیز با همه ریشهها و وامداریهای قومی که تعصب و ناموسپرستی را در قاموس مردان آذری* گلدرشتتر از بسیاری از اقوام جلوه میدهد، خوانش بهروز نویسنده و فیلمساز شامل حالش شده است. به این ترتیب، با مردی سروکار داریم که در عین داشتن غیرت و تعصب، جلوه بیرونی فراتر از خشونت، برخورد فیزیکی و مجادلات زبانی با مینا دارد، اما برای به دست آوردن دوباره او و ترمیم حریمی که خدشهدار کرده، به هر کاری دست میزند.
این خط اصلی داستان که با فراز و نشیبهای متعدد از سوی مینا و رضا دنبال میشود، وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که به واسطه درام جاری در خطوط فرعی و کاراکترهای پیرامونی، تشدید میشود. در واقع اهمیت انتخابگری زنانه یا به گفته بهتر، پیامدهای انتخابگر نبودن و منفعل بودن زنان است که در بطن کار خودنمایی میکند و منجر به آسیبشناسی این مهم میشود. مثل جایی که
دوست مینا درگیر رابطه عاطفی با مردی متاهل است و در عین آزار دیدن، نمیتواند کاری برای تغییر موقعیت خود انجام دهد و تبدیل به زنی خودآزار در رابطهای بیمار میشود.
در خط قصه نامادری مینا نیز میتوان ردپای این اجبارهای تحمیلشده از سوی مردان را -که اینبار نیز شامل حال پدر میشود- دنبال کرد که به شکلی عمیق و ریشهدار جایگاه پدر-شوهر را در برهم خوردن موازنه روابط عاطفی موکد میکند.
کاراکتر پوران از نمونههای خوب پرداخت شخصیت در فیلمنامه و فیلم و خوانشی غیرکلیشهای از نامادری یا زن پدر است. بهخصوص در معرفی او روند ارائه اطلاعات تدریجی کمک میکند تا به واسطه نزدیک بودن سن و سالش به مینا در مراسم ختم و…، نتوان نظری روشن درباره نقش و جایگاه او در رابطه با مینا ارائه کرد. درنهایت وقتی موقعیت واقعی او به عنوان یک نامادری باردار افشا میشود که قبل از این عنوان کلیشهای، صبوری و شکنندگی او در عین حمایتگریاش از مینا در ذهن مخاطب ثبت شده که مصداق شکسته شدن تصویر تخت زن پدر است.
این رویکرد در خلق شخصیتها، پرداخت کاراکترها، طراحی مسیر داستان و سازوکار گرههای داستانی و نقاط اوج و عطفی که درام را پیش میبرند، باعث شده «پاسیو» در عین طرح مضمونی که به شکل کلی در سینمای ایران تکراری و مدعی دفاع از حقوق ازدسترفته زنان است، تازه و نوگرا باشد.
این مهم نیز به واسطه جزئینگری معطوف به سویهای خاص از یک مضمون کلی میسر شده، آن هم با تکیه بر وجهی کمتر دیدهشده؛ یعنی انتخابگری زنان و تبعات آن در زندگی چند زن که روابطشان برآمده و متاثر از یکدیگر است. اینچنین است که میتوان مدعی شد این مضمون کلی تعمیق و به سطحی جدید ارتقا یافته است.
این ویژگی باعث شده زنانگی نه فقط در شمایل و ظاهر فیلم یا زن بودن کارگردان اثر، بلکه در لایههای زیرین درام و تفکر شکلگیری اثر جاری شود و «پاسیو» را تبدیل کند به فیلمی که همه جزئیاتش درخدمت تم درونی کار است و آن هم چیزی نیست جز ارزشگذاری بر زن انتخابگر و انتخابگری زنانه
*نگارنده یک آذری است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه