لینسی آداریو در کتاب جدید خودش “از عشق و جنگ”، درمورد پیچیدگیهای اخلاقی صحبت میکند که عکاسی مستند به همراه دارد. من دوست داشتم به شما بگویم که “از عشق و جنگ” یک کتاب زیباست ولی اینطور نیست. حداقل طبق تعریف معمولی که ما از زیبایی داریم اینطور نیست. آداریو یک عکاس جنگ است و سوژههای او جنگ و عزاداری هستند. بنابراین در این کتاب تصاویر زیادی از مرگ وجود دارد. تقریبا در تمام صفحات این کتاب مرگ، خشونت و ناامیدی وجود دارد. در این کتاب تصاویری از خون روی کف زمین، زخمهایی که بهبود نمییابند و زندگیهایی که خیلی زود پایان یافتهاند میبینید.
با این حال در این کتاب عشق هم وجود دارد. البته این عشق چیزی نیست که در تصاویر عروسی میبینید بلکه عشقی است که به خاطر شرایط سخت و خشن پدید میآید. این عشق همان عشق است که ناشی از ناامیدی است. این عشق زمانی پدید میآید که امید، شاهدی برای کسانی است که دردهای غیرقابل باوری را تحمل میکنند.
ممکن است از چنین کتابی با عناوینی مانند جذاب، آزاردهنده یا تکاندهنده یاد کنید ولی هیچکدام از آنها نمیتواند قدرت این کتاب را به خوبی بیان کنند. به همین دلیل به همان واژه اولیه خودمان برمیگردیم.
از عشق و جنگ یک کتاب زیباست. زیبا از این لحاظ که واقعی است. تیم اوبرین در داستان جنگی کلاسیک خودش “چطور یک داستان جنگی واقعی را تعریف کنیم” مینویسد: ” داستانهای جنگی واقعی تعمیم داده نمیشوند. این داستانها در مفاهیم یا آنالیزها افراط نمیکنند. برای مثال: جنگ یک جهنم است. از لحاظ اخلاقی، مفهوم واقعیتطلبی که در گذشته استفاده میشد به نظر من کاملا درست است، با اینحال این مفهوم به دلیل اینکه داستان را تجزیه میکند و تعمیم میدهد، نمیتوانم آن را از ته دل قبول کنم. هیچچیزی در داخل من تکان نمیخورد. این موضوع بستگی به غرایض شخصی دارد. یک داستان واقعی جنگی، اگر با واقعیت بازگو شود، باعث میشود با تمام وجود آن را باور کنید.”
سربازان آمریکایی در حال حمل جسد گروهبان دوم لری روگل که هنگام حمله شورشیان طالبان به یگانشان در دره کورنگال، افغانستان کشته شد، اکتبر ۲۰۰۷
مطالعه بیشتر: مردم فراموش شده آذربایجان
عکاسی نمیتواند تعمیم داده شود. این کار همیشه در یک لحظه خاص اتفاق میافتد، دقیقا همین الان که با جزئیات و نکات دقیق تکمیل میشود. در حالی که عکاسی مشخصا دنیای مخصوص خودش از کلیشه و نگاههای محدود را دارد، قدرت آن از دقت و حساسیت میآید. چیزی که “از عشق و جنگ” لبریز از آن است.
دو زن در حال راه رفتن در بین طوفان شن در باهای، چاد، در طول مرز دارفور، سودان، آگوست ۲۰۰۴
از عشق و جنگ از لحاظ ابعاد یک کتاب بزرگ است. این موضوع از آنجایی که باعث میشود تمام عکسها در سایزی که برای تاثیرگذاری مناسب است عرضه شوند. تک تک این عکسها نیاز به مطالعه دارند. من متوجه شدم که چند ثانیه نگاهم روی نگاههای شوکزده برخی افراد، روشی که مردم از کنار جنازه سربازها در کوچه یا خیابان عبور میکنند یا نگاه تکتک صورتهای افراد مهاجر روی قایق قفل میشد.
۱۰۹ مهاجر آفریقایی از گامبیا، مالی، سنگال، ساحل عاج، گینه و نیجریه که توسط نیروی دریایی ایتالیا از یک قایق لاستیکی در دریای بین ایتالیا و لیبی نجات داده شدند. اکتبر ۲۰۱۴
مطالعه بیشتر: رابرت کاپا و عکاسی از پیکاسو
کارهای آداریو پرتره نیست و به جای آن از شرایط مختلف عکاسی کرده است. در هرکدام از تصاویر او یک روایت و داستان گنجانده شده است. در کارهای او یک پیچیدگی فوقالعاده دیده میشود. از اولین عکس یعنی روی جلد کتاب شروع میکنیم. این عکس یک نسخه برشداده شده از تصویری است که بعدا در کتاب نمایش داده میشود. عنوان این عکس اینگونه توضیح داده است که: “سربازها در کنار ارتش آزادیبخش مردمی سودان درحالی که یک طوفان شن درحال نزدیک شدن است، کنار کامیونشان منتظر هستند تا تعمیر شود، دارفور، سودان، آگوست ۲۰۰۴٫” به دستهایی که روی سینه قفل شدهاند نگاه کنید، به دستهای روی شانه یا به شنهای روی اسلحهها و یا عمامه آنها نگاه کنید. نگاهی به شنهایی که درحال نزدیک شدن در پس زمینه هستند بیاندازید، به چشمهای بسته سربازها. آیا اینها نشانه تسلیم شدن است یا صلح؟ این نشانهها خستگی را نشان میدهند یا عزم راسخی که دارند؟
یک زن عراقی در حال جستجو به دنبال همسرش به تلی از دود که از یک کارخانه گاز مایع بلند شده است وارد میشود. بصره، عراق، ۲۰۰۳
به دلیل اینکه این عکسها تکتک این احساسات را در خودش دارند، تمام آنها در موردش صدق میکنند. این غنی بودن کارهای آداریو را نشان میدهد. بهترین کارهایی که او ثبت میکند، به اندازهای گسترش پیدا میکنند که تبدیل به استعاره میشوند.
البته این موضوع میتواند مسبب مشکل نیز باشد. دوست من مایک ووسبورگ که در روزنامه محلی شهرم یک ویرایشگر عکس است، به نکته جالبی اشاره میکند. او میگوید: ” عکاسی هنری سوال ایجاد میکند. ولی فتوژورنالیسم باید برای سوالهای موجود جواب پیدا کند.” البته این جوابها میتوانند مستقیم باشند و یا خیلی پیچیده. کارهای آداریو جوابهایی هستند که هزاران سوال جدید ایجاد میکنند. او شواهد مستندی از لحظات پیچیده و احساساتی تهیه میکند.
مطالعه بیشتر: عکاسی از آتش
برای مثال نگاهی به عکسی که او از یک مدرسه مخفی برای دختران در افغانستان گرفته است نگاه کنید. یک دسته شلوغ از دانشآموزان، پوسترهای روی دیوار، معلم در جلوی آنها همه چیز به نظر عادی میرسد. ولی اگر دوباره نگاه کنید متوجه میشوید که تعداد زیادی از آنها (همه دانشآموزان دختر) از بالای شانه به صورت ناخوشایندی نگاه میکنند و میترسند که شناسایی شوند. معلم نیز یک کودک خردسال را گرفته است. این عکس به همان اندازه عادی است که عکس مشهور “مادونا و کودک” برای دانشآموزان عادی است. در این عکس یک احساس دائمی از نیاز و خطر وجود دارد.
در این کتاب یک نوع خمیدگی وجود دارد. آرامترین عکسها در اول آن پدیدار میشوند: یک مرد در حال وارد شدن به یک جنگل سرسبز، کودکان در حال بازی روی یک درخت مرده، عراقیها در حال دیدن یک فیلم سهبعدی، یک مادر به همراه دو فرزندش. ولی این آرامش فقط ظاهری است؛ درخت در کنیا به خاطر خشکسالی خشک شده است و کودکان نتیجه تجاوز هستند. عشق و جنگ مسلما عنوان مناسبی برای این کتاب است. در این کتاب تصاویری از خاورمیانه تا آفریقا وجود دارد که آداریو طی ماموریتهای مختلف خودش گرفته است و توجه زیادی به مشکلات زنان در مناطق جنگی دارد.
ایمَن زِنگلو، ۳۰ ساله به همراه ۵ فرزندش در شرایط زننده چادری که دارند بیرون کمپ کیلیس در سمت ترکیهای مرز ترکیه و سوریه نشستهاند. اکتبر ۲۰۱۳
از عشق و جنگ با رونوشتی از یکی از نامههای دستنوشته آداریو به فرد دیگری که در تاریخ ۱۷ مارچ ۲۰۰۰ نوشته شده است(در کتاب به اسم این فرد اشارهای نشده است) شروع میشود. او در این نامه اینگونه نوشته است: “خیلی کم پیش میآید که من بخواهم در سمت دیگر دوربین باشم، ولی امروز، درحالی که داشتم از سنگرهای ارتش هندوستان در خط کنترل مرز پاکستان-هندوستان با یک جلیقه ضدگلوله و کلاه رد میشدم، با خودم فکر کردم که باید بتوانم این لحظه را در سالهای آینده دوباره به دست بیاورم. من بالاخره، عکاسی جنگ را قبول کردم.” این برای ما خبر خوبی است. آداریو برای کارهایی که کرده است، برنده جایزه پولیتزر و گرنت نبوغ مکآرتور شده است. مهمتر از این، او همه ما را هوشیار کرده است. او امیدوار است که هوشیاری عاملی برای عمل باشد. آداریو عکسهایی هم از کانتکتشیتهای خودش را در این کتاب گنجانده است تا خواننده با پروسه انتخاب بهترین عکسها برای کتاب نیز آشنا شود.
مطالعه بیشتر: زنان هنرمند فراموش شده
در بین تصاویر این کتاب نامه، خاطرات روزانه و مقالات کوتاه توسط دیگران نیز گنجانده شده است که باعث میشود صدای کتاب رساتر باشد. در بخشی از کتاب آداریو آورده است که: ” طی زمان، نوشتن نامه و سپس ایمیل زدن و درنهایت خاطرات روزانه برای من راهی برای هضم چیزهایی بود که در مکانهایی مانند دارفور و عراق دیده بودم. نوشتهها چگونگی تجربه چیزی برای اولین بار را ثبت میکنند. مانند اولین باری که از سنگر رد شدم و یا اولین باری که صدای گلوله شنیدم…” عکاسی مستند همیشه در مورد چیزی است که برای اولینبار اتفاق میافتد و فقط همان یکبار است. داستان شخصی آداریو، اشتغال و تعهدی که به سوژههایش داشت به این کتاب جدیتی میدهد که بین عکسها قرار دارد و پس از اتمام کتاب نیز در آنجا باقی میمانند.
نورنساء، ۱۸ ساله (سمت راست)، در ماه آخر بارداری و تنها با مادرش. بدخشان، افغانستان، نوامبر ۲۰۰۹٫ همسر اول شوهرش هنگام زایمان فوت کرد. به همین دلیل او مصمم بود زنش را به بیمارستانی برساند که با ماشین ۴ ساعت از روستای آنها فاصله دارد. ماشینی که او قرض کرده بود در بین راه خراب شد و من آنها را به بیمارستان بردم تا نورنساء یک دختر به دنیا بیاورد.
مانند تعداد زیادی از مردم، من نیز کتاب قبلی آداریو “کار من همین است” را خواندهام و تحسین کردهام. تعدادی از عکسهایی که در آن کتاب گنجانده شده بودند، در از عشق و جنگ نیز استفاده شدهاند. خیلی خوب است که این تصاویر را در زمینه بزرگتری میبینم. چیزی که کار من همین است شرح میدهد و از عشق و جنگ به تصویر میکشد، احترام و عشق آداریو به کسانی است که از آنها عکاسی میکند. با اینکه کار من همین است یک کتاب خاطرات است، اشتباه است که بخواهیم بگوئیم هرکدام از این کتابها در مورد خود او است. در حقیقت هر دو کتاب درمورد روش دیدن او هستند. در مورد اینکه عکاسی چگونه میتواند روش او برای به کارگیری احساس رحم و شفقت باشد. روش او برای دوست داشتن.
“واقعیت یک موضوع قراردادی است. میتوانید در مورد آن بحث کنید، برای مثال میتوانید بگوئید که جنگ چیز عجیبی است ولی در واقعیت جنگ زیبایی است. برای همه وحشت است. شما نمیتوانید چشم خودتان را بروی عظمت ناخوشایند جنگ ببندید…درست است، جنگ موضوع زیبایی نیست بلکه عجیب و حیرتآور است. جنگ چشم شما را پر میکند. به شما دستور میدهد. درست است، شما از آن متنفرید ولی چشمهایتان خیر.”
__ تیم اوبرین، چطور یک داستان جنگی واقعی را بازگو کنیم.
یک مرد از وسط یک جنگل در روستای رتونگ گونپا در شرق بوتان عبور میکند. آگوست ۲۰۰۷
عراقیها در حال دیدن یک فیلم ۳ بعدی در بغداد، فوریه ۲۰۱۰
کاهیندو، ۲۰ ساله، در یک اتاق با دو فرزندش که حاصل تجاوز هستند نشسته است. استان کیوو شمالی، شرق کنگو، آوریل ۲۰۰۸
یک زن افغان که در یک کمپ مهاجرین در نزدیکی پیشاور، پاکستان زندگی میکند. می ۲۰۰۰
پسرها درحال بازی درکنار یک هواپیمای به جا مانده از جنگ شوروی-افغانستان در کابل، افغانستان، می ۲۰۰۰
مردهایی که چند ساعت پس از سقوط طالبان، بیرون خانهی فرماندار ایستادهاند. قندهار، دسامبر ۲۰۰۱
یکی از تفنگداران دریایی آمریکا که در نبرد فلوجه زخمی شده است در حال مداوا توسط دکترهای نیروی دریایی و آماده شدن برای انتقال به آلمان. بیمارستان نظامی بلد، عراق، نوامبر ۲۰۰۴
سربازها با ارتش آزادیبخش مردمی سودان، درحالی که طوفان شن درحال نزدیک شدن است، درکنار کامیونشان منتظر نشستهاند تا تعمیر شود. دارفور، سودان، آگوست ۲۰۰۴
جنگ و سختیهایش در جمهوری دموکراتیک کنگو، ۲۰۰۸-۲۰۰۶
راکیاتو باساح در حال غذا دادن به دخترش آمادا باساح، ۳۱ ساله که به دلیل پرهآکلامپسی پس از زایمان چند روز پس از زایمان در کما مانده است. منطقه بو، سیرالئون، ۲۰۱۲
چواول پس از اینکه جنگجویان به روستای او حمله کردند، از طریق یک مرداب بزرگ در جنوب سودان فرار میکند.
نیروهای مخالف دولت از دود غلیظ ناشی از سوزاندن لاستیک به عنوان پوششی برای مخفیماندن از حملاتهوایی در ایست بازرسی اصلی نزدیک پالایشگاه استفاده میکنند. در حالی که نیروهای شورشی درحال عقبنشینی از راس لانوف در شرق لیبی هستند. مارچ ۲۰۱۱
مطالعه بیشتر: شاهکارهای عکاسی شوروی
طیما، ۲۴ ساله، با دختر خودش هلن که فقط چند هفته سن دارد در کمپ پناهجویان تسالونیکی، یونان، سپتامبر ۲۰۱۶
نوشته زیبایی نامطبوع اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.