تقی آزاد ارمکی، مدیر گروه داشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفتگویی به احتمال شکلگیری جریان سوم در کشور پرداخته است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
– جامعه ایرانی جامعهای است که تغییرات آن بر مبنای منطق اجتماعی و فرهنگی کلید میخورد ولی جشن پیروزی آن در حوزه سیاسی اتفاق میافتد و گویی که عاملیت تحولات نیز در عرصه سیاست و توسط سیاسیون انجام شده است در صورتی که حوادث تاریخی ایران نشان میدهد که تحولات در کشور به شکل بنیادین از نگاههای اجتماعی و فرهنگی نشات میگیرد.
– هر گروهی که توانسته در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی برسد، برای خود حزبی تشکیل میدهد. متاسفانه در ایران احزاب و تمایلات حزبی دقیقا بعد از پیروزی رؤسای جمهور در ایران شکل گرفته است.
– مرحوم هاشمی رفسنجانی وقتی در انتخابات به پیروزی میرسد، حزب اعتدال و توسعه را شکل داد. در دوره آقای خاتمی نیز به همین شکل، به محض روی کار آمدن دولت اصلاحات در دوم خرداد شاهد تاسیس حزب مشارکت بودیم. همین روند در دوره آقای احمدینژاد نیز اتفاق افتاد.
– احزاب دقیقا بعد از پیروزی رؤسای جمهور معنی پیدا میکنند و هدف آنها نیز مشروعیت بخشی و استمرار حرکت دولت وقت در کشور است. این یعنی فرصتطلبی حوزه سیاست و سیاسیون در حوزه عمل دموکراسی.
– ما باید سراغ حزبی برویم که نماینده طبقه پایین، متوسط و بالای کشور باشد. یعنی نیازمند احزابی با سه تفکر و طبقه مختلف هستیم.
– اصلاحطلبان که ماهیتاً مدعی برقراری دموکراسی بوده، این روزها به دنبال پیادهسازی عدالت هستند و اصولگرایانِ مدعی عدالتخواهی در پی پیادهسازی اصول دموکراتیک در کشور هستند.
– اگر جامعه ایران دارای ماهیت طبقاتی باشد، نیازمند فعالان سیاسی است که نیاز طبقات مختلف در نهادهای حاکمیتی مطرح و به دنبال تحقق این نیازها باشند. ما امروز هیچ محلی برای تحقق مطالبات طبقه بالای جامعه نداریم.
– مفاسد اقتصادی امروز کشور به این دلیل است که صاحبان سرمایه به واسطه قدرت مالی، از مواهب و اختیارات بالایی برخوردارند. در حالی که در هیچ یک از چارچوبهای قانونی از جمله احزاب قرار ندارند که آن حزب بخواهد مسئولیت اقدامات آنها را بر عهده بگیرد و این قشر با قدرت سرمایه خود هرگاه که اراده کند میتواند نظام اجتماعی و فرهنگی کشور را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتی که اگر این طبقه از جامعه در چارچوب یک حزب فعالیت میکرد، اعضای آن موظف به پاسخگویی به حزب و تعریف رابطه خود با نهادهای حاکمیتی کشور میشدند. هیچ حزبی در کشور نیست که نماینده صنعتگران باشد.
– وقتی صنعتگران کشور هیچ تریبونی در اختیار ندارند که مشکلات خود را مطرح کنند و در نقطه مقابل از سوی بلندگویهای رسمی و غیررسمی کشور علیه آنها هجمه وارد میشود، چه انتظاری میتوان داشت که این قشر کالای باکیفیتی تولید کند یا اینکه سرمایه خود را از کشور خارج نکند؟
– هم اکنون حدود ۳۰۰ نفر نماینده در مجلس حضور دارند که بیهویت هستند و عموما بر اساس تئوریهای پوپولیستی سیاستورزی میکنند. شما فکر میکنید فراکسیون امید میتواند کار حزبی کند؟ قطعا نمیتواند. کار حزبی نیاز به منطق اقتصادی، نیروی اجتماعی و سازماندهی مشخص دارد. اکثر نمایندگان مجلس پوپولیست و هوچیگر هستند و یک روز مدافع یک موضوع و روز دیگر مخالف آن هستند. امروز رفتارهایی از نمایندگان مجلس میبینیم که هر فرد عاقلی شک میکند که آیا واقعا این اشخاص ابتداییات سیاسی را بدانند.
– امروز جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی که به عنوان جریانهای سیاسی غالب در کشور مطرح هستند، به شکل مداوم درگیر مسائل بیهوده و حاشیهای میشوند و ایدهای برای ساماندهی مشکلات کشور بویژه در حوزه اقتصادی ندارند.
– تمامی تشکیلاتی که تحت عنوان حزب در کشور فعالیت میکنند، صرفا گروههای زیرمجموعه قدرت و نفوذ هستند. اگر این گروهها به معنای واقعی یک حزب بودند باید میتوانستند که در مواجهه کشور با بحرانهای سیاسی و اجتماعی نقشآفرینی مثبتی داشته باشند. اما آیا احزاب کنونی توانایی چنین کارهایی را دارند؟
– (درباره اینکه احزاب کشور ایدهای برای اداره امور ندارند): قطعا همینطور است. چون این گروهها به طور کلی هیچ یک از شاخصههای یک حزب را ندارند و تنها گروههایی منفعتطلب هستند. در جوامعی چون انگلیس که یک حزب، قدرت تعطیلی پارلمان را دارد، میتوان این ادعا را کرد که فعالیت حزبی جریان دارد. حزب محافظهکار در انگلیس قصد کودتا در این کشور را ندارد بلکه با استدلال، نهادهای حاکمیتی را به این نتیجه رسانده که تعطیلی موقت مجلس به سود منافع ملی است.
– نکته مهم در ارتباط با اتفاقات اخیر در انگلیس این است که وقتی یک حزب به این نتیجه میرسد که خروج این کشور از اتحادیه اروپا، تامین کننده منافع ملی انگیس است، علیرغم اینکه میداند تصمیم اتخاذی ممکن است با واکنشهای شدیدی از سوی افکار عمومی روبرو شود، ولی تصمیم خود را عملی کرده و طبعا هزینههای آن را نیز میپذیرد.
– در آمریکا نیز همین روند حاکم است. زمانی که شعارها و ایدههای ترامپ با اقبال افکار عمومی آمریکا روبرو شد، حزب جمهوریخواه با بازنگری در سیاستهای حزب، خود را به ترامپ و ایدههایش نزدیک کرد تا جایی که امروز ترامپ با وجود عدم سابقه عضویت در حزب جمهوریخواه، مورد حمایت نمایندگان این حزب در کنگره قرار دارد و حزب جمهوریخواه خود را متعهد میداند که مسئولیت اقدامات ترامپ را بر عهده بگیرد.
– در شرایطی که در کشور ما زمانی که اشخاصی چون احمدینژاد یا روحانی به قدرت میرسند، جریانهای سیاسی با نزدیک شدن به آنها در ابتدا خود را حامی آنها معرفی میکنند ولی به محض اینکه احمدینژاد و روحانی در اداره کشور دچار مشکل میشوند، گروههای سیاسی منکر حمایتهای همهجانبه خود از آنها میشوند. نکته دیگر اینکه وقتی شخصی در ایران به قدرت میرسد، تمام تلاش خود را برای حذف سیاسی رقیب خود انجام میدهند. بنابراین تا زمانی که صورتبندی مشخصی در کشور برای فعالیتهای سیاسی مشخص نشود، این روند معیوب ادامه خواهد داشت.
– به اعتقاد من فضای اجتماعی کشور تفاوت چندانی با دورههای قبلی ندارد. از آنجا که انتخابات در ایران روندی پوپولیستی دارد، تا هفتهها و روزهای پایانی انتخابات نمیتوان درباره فضای اجتماعی کشور اظهار نظر کرد. دقیقا بر خلاف رویه کشورهای پیشرفته که اصول مدنی در آنها پیاده میشود و مردم حتی دو سال پیش از انتخابات گزینههای مطرح برای ریاست جمهوری را میشناسند. ولی متاسفانه در ایران روسای جمهوری بر اساس شانس و اقبال انتخاب میشوند.
– در چنین فضایی هر شخصی که بتواند جو روانی جامعه را بهتر مدیریت کند، شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات دارد.
– پیشبینی بنده این است که اگر وضعیت کنونی جامعه تا روزهای منتهی به انتخابات ادامه پیدا کند، باید شاهد ظهور جریان سومی در کشور باشیم که دارای ایدههای عملی برای اداره کشور است. به اعتقاد من از آنجا که دو جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی توانایی دفاع از تئوری خود را ندارند، در انتخابات آینده محکوم به شکست خواهند بود. البته ممکن است کشور در وضعیتی قرار گیرد که باز هم دوگانه اصلاحطلبی و اصولگرایی پیروز انتخابات شوند، ولی این دو جریان به دلیل عدم بازیابی و ترمیم گفتمان خود، دیر یا زود از میدان رقابت سیاسی کشور حذف میشوند.
– (درباره مطالبه عمومی در ارتباط با مبارزه با مفاسد اقتصادی و شفافیت در کارها): این شعارها بیشتر راستگرایانه و یا چپگرایانه است و به اعتقاد من این جریان سوم قدرت پیادهسازی چنین شعارهایی را ندارد. این جریان با تغییر استراتژی دولتهای قبلی که هدف خود را تنظیم رابطه با دنیا بویژه کشورهای بزرگ و تاثیرگذار تعریف کرده بودند، به دنبال تنظیم رابطه ایران با کشورهای منطقه و افزایش مراودات سیاسی و بویژه اقتصادی با همسایگان خواهد رفت. طبعا وقتی به سمت تحقق این راهبرد حرکت میکنیم، باید توجه بیشتری به بازارچههای محلی و قومیتهای حاضر در کشور داشته باشیم.
– ( در پاسخ به سوالی درباره محور مقاومت): تب وضعیت فعلی است ولی از ایران مقتدر که میخواهد بازار منطقه را در دست داشته باشد، دفاع خواهد شد. مفهوم «ایرانِ منطقهای» دارد شکل میگیرد. ایرانی که در سوریه هزینه داده باید از آن منفعت ببرد. رئیس جمهور فردای ایران باید مدعی نحوه استفاده از سوریه یا عراق باشد چراکه ایران توانسته حاکمیت آن کشور و قدرتش را حفظ کند. تا دیروز ایران در سطح جهانی منازعه پیدا میکرد و رؤسای جمهور به آمریکا میرفتند و منازعه ایجاد میکردند ولی امروز به منطقه برگشتیم و در آینده باید مراودات و معاهدات منطقهای و بازارهای منطقهای را سرو سامان داده و در جهت کاهش تنشهای منطقهای حرکت کنیم.
– حزب چیز خوبی است اما در واقعیت اجتماعی خیر! احزاب در ایران بازی دموکراسی را خراب کردند. دموکراسی سیاسی باید منطق اجتماعی و فرهنگی داشته باشد. باید به دموکراسی فرهنگی و اجتماعی برگردیم که فرد پیروز بعد از پیروزی در انتخابات قلدر نشود.
– (درباره نسخههای نظام حزبی): انگلستان یا فرانسه در این زمینه عملکرد خوبی داشتهاند. در این کشورها نخست وزیر و رئیسجمهور جوان هستند، اما درست عمل میکنند.
– علت آشوبهای اخیر در فرانسه این است که حزب حکم نمیکند که منازعات سیاسی چگونه باشد بلکه بدنه اجتماعی به تغییر رویه حزب کمک میکند. نیروهای مدنی از طریق عناصر حزبی، نمایندگی سیاسی پیدا میکنند. اعتراضات خیابانی در آنجا مجاز است ولی اینجا همه باید در مقابل نیروهای امنیتی پاسخگو باشند. مثلا اگر من حرف سیاسی زدم در حزبم یقه من را بگیرند نه اینکه نظام برای تک تک افراد هزینه بدهد.
۶۴۲۱۷۲۱۷