«اینستاگرامر» به کسی گفته می شود که شهرتش را تنها از اینستاگرام دارد و خارج از این شبکه اجتماعی فرد شناخته شده ای نیست. اینستاگرامرها اما به دلیل دنبال کنندگان زیادی که دارند در قامت سلبریتی ها ظاهر می شوند، میان کاربران خود بشدت محبوب می شوند و روی آنها تاثیرگذار هستند به طوری که مخاطب در زندگی حقیقی خود نیز پیرو و دنباله رو سلبریتی مجازی خود خواهد بود. حال آنکه ممکن است این افراد هیچ وجهه شناخته شده و قابل اعتنایی در دنیای واقعی نداشته باشند. داستان اینستاگرامرها موضوعی است که سینا کیان پور در اولین تجربه بلند کارگردانی اش به آن پرداخته است. این مستند با همین عنوان یعنی «اینستاگرامر» این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است. به همین بهانه با او گفت وگو کرده ایم که در ادامه می خوانید:
آنچه امروز در اینستاگرام تجربه می کنیم نوعی شهرت جدید و بی سابقه است؛ شهرت در فضای مجازی در دیگر کشورها سابقه دارد اما ما ایرانی ها این اتفاق را با اینستاگرام و تا حدودی با توییتر تجربه کردیم. از ابتدا تصمیم داشتم سراغ افرادی بروم که به واسطه این رسانه جدید مشهور شده اند. سلبریتی های فعال در فضای مجازی شهرتشان را از رسانه های سنتی کسب کرده اند و به واسطه همین شهرت تعداد دنبال کنندگان آنها زیاد است بخصوص اینکه در این رسانه فارغ از محدودیت های رسانه های رسمی فضای آزادانه تری دارند. گروه مدنظر من اما افرادی بودند که تنها به خاطر فعالیت در اینستاگرام به شهرت رسیده اند.
قصد من پرداختن به افرادی بود که دلیل منطقی برای شهرت شان پیدا نمی کنم. شهرت برای آدم هایی که در اینستاگرام شاخ و شانه می کشند یا ویدئوهای سخیف می سازند تا حدودی قابل درک است چون موضوعات سخیف همیشه در کشور ما طرفدار دارد اما برای من علت مشهور شدن افراد به خاطر انتشار تعدادی عکس خیلی عادی روزمره در اینستاگرام، سؤال بود.
نه واقعا، حتی خود شخصیت ها هم علت آن را نمی دانستند و دلیل واضحی نداشتند که چرا یکسری آدم آنها را فالو می کند. در گفت وگوهای شخصی تری که داشتیم برخی اشاره می کردند که با ۴ تا عکس از سفرها و کافه گردی ها آنقدر شناخته شده اند که آدم ها در مواجهه با آنها اعلام می کنند که جزو طرفدارانشان هستند و… برای خودشان هم عجیب و دلایل آن نامشخص بود. اگرچه به پاسخی روشن نرسیدم اما اگر موفق شده باشیم که طرح سؤال هم کنم، خوشحال کننده است.
خودم در اینستاگرام فعال هستم و میدیدم که این آدم ها و صفحاتشان چطور به واسطه فالو یا لایک دیگران دائم تکرار می شود. در دوره تحقیق فیلم یکی یکی آنها را پیدا کردم و در نهایت به آدم های جدید رسیدم. یکی از کارهایی که مستندساز می کند همین جلب اعتماد و رفتار صادقانه با سوژه است؛ اینکه طرف مقابل اطمینان کند که هدف شما تخریب او نیست. شاید بهترین راهکار این است که در جریان باشند که قرار است چه اتفاقی در فیلم بیفتد.
فیلم روی پرده حدود ۲۰ دقیقه از نسخه به نمایش درآمده در سینما حقیقت کوتاه تر شده است یک شخصیت دیگر هم بود که به دلیل طولانی شدن فیلم و تکراری شدن بحث ها در تدوین نهایی قیچی خورد. از چند نفر هم فیلمبرداری کردیم که چون قصه هایشان به دیگر کاراکترها نمی چسبید کنار گذاشتیم شان.
چیزی که برای خود من سؤال شده بود شهرت جدید بی دلیل یا با دلایل خیلی سست بود. دوست داشتم به دل ماجرا بروم و ببینم زیر پوست این صفحات مجازی چه اتفاقی می افتد که حتی دنبال کننده ها از آن بی خبرند. دوست داشتم آن جهان را نشان بدهم و خیلی به این فکر نکردم که در جایگاه یک کارشناس آسیب هایش را بررسی کنم یا فرصت های آن را. فارغ از آسیب شناسانه یا فرصت شناسانه بودن این رویکرد، سؤالم این بود که چطور یک اپلیکیشن روابط و حتی سرنوشت آدم ها را تغییر می دهد. آسیب شناسی یا فرصت شناسی جایش در دانشگاه است.
درباره آرش نکته دراماتیکی که برای من داشت این بود که پسری که یک روز اینقدر فعال بوده و اولین اینستامیت را در ایران برگزار کرده الآن زاویه دید مخالف دارد. احساس می کردم سراغ این آدم باید رفت یا سراغ مادری که با وجود داشتن سه نوه این همه درگیر این فضاست. اگر خانم ماهی صفت نمی گفت که از این فضا دلزده است باز هم برای من شخصیت جالبی بود چون از نسل دیگری می آید و با چیزی درگیر است که در نسل امروز رایج است.
زاویه دید علمی و آسیب شناسانه ای به این ماجرا نداشتم. دوست داشتم مستند جذابیت های خودش را داشته باشد و به لحاظ جذابیت به فیلم داستانی تنه بزند، دلم نمی خواست دید پژوهشی و آسیب شناسانه وارد فیلم شود. ممکن است شما بگویید برای تحقیق های خودم به کار می آمد اما حقیقتش این است که آن موقع به این ماجرا فکر نکردم البته از مشورت های یکی از اساتید روانشناسی استفاده کردم تا از انگیزه های شخصی این افراد برای دیده شدن در فضای مجازی شناخت پیدا کنم.
اگر افرادی برای پژوهش شان به این فیلم مراجعه کنند باعث خوشحالی است چون احتمالا حرفی برای گفتن دارد که پیش از این کسی درباره آن صحبت نکرده اما خودم همیشه دوست داشتم جذابیت های سینمایی فیلم بیشتر باشد. دغدغه ام این بود که مخاطب تا آخر پای فیلم بنشیند.
شاید برای ۱۵ سال بعد کاربردی نداشته باشد اما یک دوره از روابط ما را ثبت کرده و احتمالا اگر چند سال بعد به آن نگاه کنیم برای عده ای نوع روابط ما در شبکه های اجتماعی در سال های اولیه ورود آن به کشور جالب به نظر برسد یا اینکه چطور یک اپلیکیشن تمام زندگی یک آدم را درگیر خود کرده است.
پیش از مصاحبه درباره ضعف اطلاع رسانی در خصوص اکران این مستند صحبت کردیم چرا از فرصت شناخت این افراد و معرفی مستند در فضای اینستاگرامشان استفاده نکردید؟
یکی دو نفرشان به صورت محدود کمک کردند ولی خودم خیلی علاقه ندارم که از آدم های فیلم برای تبلیغات استفاده کنم شاید به این خاطر که معتقدم فیلم براساس استعدادهای قائم به ذات باید جای خود را بین مخاطب پیدا کند. شاید به نوعی لجبازی به نظر برسد.
زمان ساخت فیلم به هیچ جا امید نداشتم ، می دانستم فرصت هایی مثل جشنواره سینما حقیقت یا هنر و تجربه وجود دارد اما هیچ امیدی به آنها نداشتم. بر این اساس امروز راضی ام چون نهایت یک اتفاق خوب برای آثار مستند اکران در گروه هنر و تجربه است که «اینستاگرامر» به آن رسیده است. فروش اتفاق خوشحال کننده ای است اما مستندساز از همان شروع کار می داند که ساخت مستند منفعت مالی ندارد. دوست دارم اگر فیلم حرفی برای گفتن دارد براساس قابلیت هایش دیده شود و بتواند مسیر را برای ساخت فیلم های بعدی ام هموار کند این اتفاق مهم تر از عدد و رقم فروش است.
کار بعدی! (با خنده) داغ دل من را نسبت به مبحث تهیه کننده در سینمای مستند تازه کردید. ایده هایی برای فیلم بعدی دارم اما همچنان درگیر تهیه کننده هستم اما به هر جا که مراجعه کردم به در بسته خوردم. دیگر توان مالی اینکه خودم تهیه کننده کار باشم را هم ندارم.
دلم نمی خواهد این حجم تبلیغات بیرون بزند و احیانا اگر ذره ای نگاه منتقدانه به این افراد در «اینستاگرامر» وجود دارد زیر سؤال برود. فیدبکی که از افراد می گیرم خیلی متفاوت است برخی می گویند دمت گرم حال این آدم ها را گرفتی و خرابشان کردی در حالی که به واقع قصد چنین کاری را نداشتم و از آن پرهیز کردم. عده ای هم بر این باورند که فیلم همدلانه ای بود و برای افراد حاضر در مستند تبلیغ شد که من این نگاه را هم قبول ندارم اتفاقا تمام تلاش من این بود که به این ماجرا جهت ندهم.
پیش از شروع ساخت کمی نگاه از بالا به پایین داشتم و ارزش و احترامی چندانی برای کار آنها قائل نبودم اما حسنی که تحقیق و گفت وگو با این افراد داشت این بود که توانستم خودم را جای آنها قرار بدهم و درکشان کنم. فارغ از اطلاعاتی که به دست آوردم «من» بعد از تحقیق با «من» قبل از تحقیق تفاوت داشت. توانستم تا حدودی خودم را در جهان این آدمها قرار بدهم و از این زاویه دید، فیلم را ادامه بدهم. امروز با این آدم ها همدل تر هستم و بدون قضاوت و زاویه دید مشخصی فقط مشاهده شان می کنم؛ یعنی آن نگاه بی رحمانه ابتدایی کمی تعدیل شده است.
تناقض های جهان اینستاگرام
مسعود کوثری / استاد دانشگاه و جامعه شناس
مستند «اینستاگرامر» فیلمی جالب درباره یکی از پدیده های زندگی معاصر است:«اینستاگرام». اما این فیلم درباره همه کاربران اینستاگرام نیست، بلکه درباره بخشی از کاربران یا اینستاگرامرها است که تعداد قابل توجهی زیر- پیرو (فالوور) دارند وبه آنها «پرنفوذها» گفته می شود. پرنفوذها نه تنها مورد توجه پیروان خود قرار گرفته اند، بلکه از سوی جهان کسب و کار نیز تحت نظرند. تعداد چند هزار یا چند میلیون فالوور سبب می شود که بانکی بالقوه ارزشمند برای دسترسی به مردم یا همان مصرف کنندگان به وجود آید. چه شیوه ای بهتر از این برای دسترسی به کسانی که می توانند مصرف کنندگان بالقوه کالایی باشند یا به گفته دانشمندان ارتباطات بتوانند در ارتباط دو مرحله فروشنده را به مصرف کننده مرتبط کنند، اما، اختلاف نظری در این مورد میان پرنفوذها وجود ندارد. عده ای از آنان از بنیان با چنین ادعایی مخالفند و بر آن هستند که نه تنها از این شیوه استفاده نمی کنند، بلکه آنان دارند چیزی از آن خودشان که اسمش را «سبک زندگی» می نامند به پیروان خود می دهند. این گروه بر آن هستند که در میانه هیاهویی که در جامعه معاصر وجود دارد، زندگی آنان از جنبه هایی برای فالوورها جالب است و همین جنبه است که آنان را به افرادی پرنفوذ تبدیل کرده است. پرنفوذها زندگی خود را با راحتی و صداقت ممکن به فالوورهای خود نشان می دهند و همین صداقت و تازگی در رفتار را دلیل اصلی پیوستن فالوورها به خود می دانند. گروهی دیگر بر آن هستند که در ادعای برخی از رقبا یا همکاران خود باید تردید کرد؛ زیرا آنها به صورت زیرپوستی تبلیغ می کنند و تصور می کنند کسی نمی فهمد. همین امر هم سبب شده است که عده ای از پرنفوذها از این بازی خارج شوند و آن را خیانت به فالوورهای خود بدانند. این تناقص به مجادله هایی هم میان پرنفوذها دامن زده است. هر گروه دیگری را متهم می کند که دارد از موقعیت پرنفوذ بودن سوءاستفاده می کنند و این مجادله نه تنها در شبکه های مجازی که در دنیای واقعی هم تداوم یافته است. اما، دسته سومی هم هستند که راهی میانه برگزیده اند. استدلال این دسته آن است که اگر قرار است آنها چیزهای جالب و زیبا و یا تجربه نشده را در اختیار فالوورها بگذارند، باید به سفر بروند، خرج کنند و زحمت بکشند و کسانی باید پول این هزینه ها را بدهند و این کسان همان فالوورها هستند. این استدلال درست باشد یا نه، این گروه بر آن هستند که در ازای زحمتی که می کشند و دنیای جالبی را برای فالوورها به تصویر می کشند، هزینه ای هم به صورت غیرمستقیم دریافت می کنند؛ هزینه ای که از طریق روابط عمومی شرکت ها نصیب آنان می شود. این کل ماجرایی است که بخوبی در مستند «اینستاگرامر» به تصویر کشیده است. هر دسته استدلال خود و نقدهایی را که به رفتار دیگر پرنفوذها دارند، براحتی بیان می کنند و گویی خود را در این جهان پرآشوب برحق می دانند. مستند به داوری درباره این که کدام گروه درست می گوید نیست، اگرچه از این «فروش سبک زندگی» دلخور است و آن را حربه جهان سرمایه داری می داند. دست آخر باید به روحانیونی هم اشاره کرد که از این راه حرفه خودشان را دنبال می کنند. روحانیونی که نه تنها به فناوری پشت نکرده اند، بلکه از آن برای ترویج سبک زندگی خود بهره برده اند. مستند «اینستاگرامر» مستندی بموقع و جالب درباره جنبه های مختلف زندگی پرنفوذها و نحوه داوریشان درباره این نوع زندگی است؛ فیلمی که با تجربه دست اول پرنفوذها سر و کار دارد و توانسته است آن را با موفقیت به تصویر بکشد.