امروز اما دانشجویان آن تاثیرگذاری و نقش سابق را ندارند.در حالیکه دانشجو باید خودش را موظف و مکلف به نقش آفرینی در عرصه سیاست بداند. باید حضوری فعال داشته باشند تا ببینید در کشور چه می گذرد، کمبودها و کاستی ها کجاست، کجا باید مطالبه کنند، کجا فریاد بزنند و …
ممکن است برخی دانشجویان بگویند ما نمیخواهیم دخالت مستقیم در سیاست داشته باشیم، اینجاست که باید به آنها پاسخ داد حتی اگر نمیخواهند دخالتی در سیاست داشته باشند باید دخالت فرهنگی و فکری داشته باشند. فردا همین دانشجوها هستند که از بین شان مسئولان مملکت بلند می شوند، اگر امروز کاری نکنیم که دانشجوها با مسائل مملکت آشنا شوند، فردا که کارهای شدند اصلا نمیدانند که کشور به چه چیزی نیاز دارد و چه میخواهد. بنابراین حضور سیاسی و فکری دانشجو در مسائل کشور جزو الزامات است.
این موضوع دو خروجی خواهد داشت، یا این دانشجوهایی که نقش آفرین هستند تبدیل به آدم هایی متخصص می شوند، مثل چاقویی در دست جراح که میتواند جان آدمی را نجات دهد. یا این که بی تاثیر هستند و چاقوکشی میشوند که شکم مردم را پاره میکند.
دانشجوی متخصص اگر خودش راجع به مسائل مملکت اطلاعات کافی نداشته باشد، ممکن است چنین بلایی سرش بیاید و به تبع آن برای کشور هم مضر باشد.
فراموش نکنیم که نسلی که در حال حاضر جامعه را اداره میکند، به مرور پیر میشوند، کنار میروند و جوانان روی کار میآیند. این جوان از کجا باید کار یاد بگیرد؟ قاعدتا دانشگاه بستر مناسبی برای تحقق این امر است.
من فکر میکنم باید شرایط برای حضور علمی دانشجو در مسائل سیاسی مهیا شود. حالا ولو این که نخواهند فعالیت کنند. اگر عدهای خوشحال میشوند که دانشجوها کاری به کار ما ندارند، باید بدانند که تیشه به ریشه آینده مملکت و نظام میزنند.
*عضو شورای مرکزی انجمن مدرسین دانشگاهها
۲۷۲۱۲