به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر مهدی سنائی دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران در یادداشتی با نگاه به مکاتب بین الملل پساکرونا را بررسی کرده است و در ادامه بیان می کند که دولت های بزرگ چگونه این شوک عظیم پساکرونایی را براساس کدام بینش بین الملل می توانند مدیریت کنند که در ادامه می خوانیم:
در شرایط بحران کرونا با سه واقعیت موازی مواجه ایم:دولت ها، ملت ها و احساس خودآگاهی عمومی نخبگان که جلوه های متفاوتی را به نمایش گذاشتند.
عموم دولت ها در برخورد با بحران کرونا ابتدا وارد یک دوره شوک عظیم شدند و به سرعت روش انزواجویی را پیش گرفتند و برای خروج از بحران، رویکرد رقابت، تعارض و گاهی اتهام زنی به دیگر کشورها را انتخاب کردند.به شکل شگفت انگیز و بی سابقه ای کار به راهزنی بین المللی ماسک و دیگر اقلام بهداشتی در فرودگاه ها،خطوط دریایی و فرودگاه ها میان دولت های بزرگ نیز انجامید.پدیدار شدن کرونا ضرورت وجود نهاد دولت منسجم، نیرومند و کارآمد را به همگان گوشزد کرد و کارت برنده ای در اختیار دولت های مقتدر و متمرکزی قرار داد که از توانمندی بیشتری در تصمیم گیری و کنترل بحران برخوردارند. ملت ها اما جز در موارد معدودی -در ابتدای بحران ناشی از شوک اولیه تصمیم دولت ها برای قرنطینه -راه مسالمت جویانه و همکاری را انتخاب کردند که از نشانه های آن می توان به احساس همبستگی مردم و بروز عواطف انسانی شان نسبت به یکدیگر در بالکن های خانه هایشان از خیابان های رم تا تهران اشاره کرد. در کشورهای مختلف دنیا، صحنه های شگفتی سازی از روحیه مددکاری و نوع دوستی و همچنین فداکاری کادر پزشکی و پرستاران دیده شد.
همچنین بحران کرونا باعث پدید آمدن طوفان ذهنی در میان نخبگان جهان در زمینه ضرورت وجود “حکومت جهانی”، ” سازمان کارآمد بین المللی” یا “سازوکار موثر حل و فصل بحران” در عرصه جهانی شده است. این ضرورت و احساس نیاز از یکسو ناشی از خوداگاهی درباره این حقیقت بود که با وجود همه پیشرفت ها و رشد چشمگیر تکنولوژی، هنوز بشر در مواجهه با بحران های ناشناخته می تواند غافلگیر و سردرگم شود؛از سوی دیگر این واقعیت که بحران کنونی جهانی است، اما راه حل ها ملی و سرزمینی است، بر ابهامات می افزاید و یک پارادایم پارادوکسیکال را پیش چشم ناظران می گذارد.احساس ضرورت در مورد همکاری های بین المللی اذعان به این واقعیت است که اکنون چنین ساختار یا ساز و کار موثری در عرصه جهانی وجود ندارد.ناتوانی سازمان ملل در اتخاذ هرگونه تصمیم در زمینه حل این بحران به دلیل اختلاف بر سر نام ویروس و عدم تصویب پیشنهاد تعلیق تحریم هادر دوران بحران کرونا در شورای امنیت مهر تایید دیگری بر این واقعیت و احساس نیاز گذاشت.
این پرسش که نظم جهانی پس از کرونا چگونه خواهد بود از سوی اندیشمندان روابط بین الملل، بسته به رویکرد نظری شان با پاسخ های متفاوتی مواجه شده است.به نظر می رسد وضعیت کنونی جهان را هریک همچون شمایل فیل در داستان مثنوی از زاویه ای ناهمخوان می بینند. این تفاوت نگاه تنها ناشی از اختلاف در نوع نگاهشان به ذات بشر و ماهیت جامعه و رویکردشان به سیاست بین الملل نیست. بلکه موضوع قدری پر ابهام تر است و مختصات شرایط موجود و پارادوکسیکال بودن آن، قراین و شواهدی را در اختیار هر دو گروه واقع گراها (رئالیست ها) و بین الملل گرایان قرار می دهد.
پژوهشگران معطوف به رویکرد رئالیستی استناد می کنند که بحران کرونا نشان داد هرچند هم بحران عالم گیر باشد، راه حل واقعی و منحصر به فرد همانا راه حل ملی است و این سربازان مرزهای حاکمیتی هستند که بی وقفه وارد جبهه مبارزه با دشمن می شوند.آنان اضافه می کنند تحولات چند ماهه اخیر نشان داد کشورهای توانمند به یاری کشورهای ضعیف نمی آیند،تنها دولت های نهادینه شده و نیرومند هستند که از توان کافی برای مواجهه با بحران و کنترل سریعتر آن برخوردارند.این دیدگاه در نتیجه گیری می گوید که پیامد بحران کنونی شکسته شدن کمر جهانی سازی اقتصادی است، به عبارتی دیگر بر اثر بحران موجود ملی گرایی تقویت و جهانی سازی تضعیف خواهد شد و اهمیت دولت قدرتمند آنگونه که “ژان بدن” و پیروانش می پسندیدند، افزایش خواهد یافت.
اما در مقابل بین الملل گرایان، جهان را به این واقعیت فرا می خوانند که “دولت-ملت” و اصل حاکمیت ملی قادر به رفع مشکلات جهانی نیست. بحران ها قابلیت محدود شدن در مرزهای ملی را ندارند و در روزگار ما سرفه در یک سوی دنیا می تواند مراتب فاجعه باری در سوی دیگر جهان به بار بیاورد.
مشروح این یادداشت را اینجا بخوانید.
310310