با ذوقوشوقی وصف ناشدنی سوار بر اتوبوسهای مرسدس بنز سعودی میشوند و پیش به سوی مسجد جحفه برای محرم شدن. اندک چرتی در اتوبوس وضوها را باطل کرده و همه در دلشان امیدوارند که در این مسجد بتوانند غسل زیارت کنند. به برکت تعداد زیاد حمامها و توالتها و برنامهریزی نسبتاً خوب سازمان حج و زیارت، همه هرچند سخت و با وسواس اما موفق به غسل به نیت «حج عمره تمتع فیحجتهالاسلام» میشوند.
ساعتی بعد بانگ «لبیک، لبیک؛ الهم لبیک» بلند میشود، هر کاروان در پی کاروان دیگر. فریاد اجابت بندگان است که به سوی آسمان میرود و چشمان امیدوارشان به آبی بیکران این خطه بهشتی است که اجابت دعوت حق از سوی پرودرگار خالق بیهمتا پذیرفته شود. اشکها روان است و هق هق برخی شنیده میشود و برخی بغضهایشان را در گلو خفه کردهاند، شاید از ترس شنیده شدن صدایشان از سوی نامحرم.
پس از نماز مغرب و عشا، زوار خانه خدا بار دیگر سوار بر اتوبوس راهی مکه میشوند. راه دو ساعت و نیمه با محدودیتهای ترافیکی و انواع و اقسام شیفتبندی کاروانها و اتوبوسها، چهار ساعتی طول میکشد، تقریباً نیمه جان به هتلها میرسند اما باز هم خستگی مانع اشتیقاقشان به رویت کعبه عشق نمیشود. اصرار مدیران کاروانها به استراحت اعضا و ادامه اعمال در صبح روز بعد، بعضاً کارگیر نمیشود و یواشکی و به دور از چشم معینها و معاونها خودشان را به بیتا… الحرام میرسانند.
چه نیمه شب رفته باشند و چه سر صبح پس از اقامه نماز، به محض ورود به حریم حرم امن الهی در مییابند که تنها یک قطرهاند در اقیانوس اشرف مخلوقات الهی. قطره قطره از گوشه و کنار جهان جمع شدهاند تا گرداگرد کعبه عشق و صفا طواف کنند. اغلب صورتها به پهنایشان غرق اشکند. آن همه اشتیاق به گامهای سستی بدل شده که ناباورانه به سمت معبود میرود و در اذهانشان نمیگنجد که در دامن گسترانده شده خداوندگار به سوی آغوشش رهسپارند. هرکسی ذکر میگوید و آرام اشک میریزد و یکباره چند قدم جلوتر، بندگانی به سجده میافتند. اللهاکبر، اللهاکبر، گوشهای از خانه خداست که نمایان شده، بیاختیار به زمین میافتند و اشک میریزند. آن همه جبروت الهی یکباره در مکعبی خلاصه میشود که چنان آهن ربایی همه دلها را ربوده.
زبانها بند آمده و اشکها مانع از آن است که بتوان سطور کتب ادعیه را خواند. شانه به شانه دیگر زوار به مقام ابراهیم نزدیک میشوند، مجذوب کعبه عشقاند و دل به خدا داده، بسمالله و الله اکبر گویان طواف را آغاز میکنند. هرچه خوانده باشی و از بر کرده باشی، در این خوان گسترده از ذهنت پریده است. ازدحام جمعیت میلیونی در طواف هم کمتر مجال میدهد که کتب ادعیه را بالا آورده و بخوانند. اینجاست که هر کسی ذکری میگوید و هرچه در دل دارد برون میریزد. «لاالله الی اللهٰ»، «الله اکبر»، «الهی العفو»…. و یکباره صدایی میگوید «الغوث الغوث»،«اهدناصراط المستقیم» و… برخی کاروانها ذکرهای گروهی سر میدهند «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»، «سبحان الله والحمد لله، ولا إله إلا الله، والله أکبر» و …..گاهی با آنها هم نوا میشوند، گاهی درحیرت خدایی خدا غرق شده و سکوت اختیار میکنند، گاهی حاجاتشان و التماس دعاهایی که با خود آوردهاند را مرور میکنند و ….
هفت دور طواف که تمام میشود، در مقام ابراهیم نماز را به جا آورده و راهی «سعی میان صفا و مروه» میشوند و چه صفایی دارد همراهی و همدلی با هاجر. زنی از پستترین طبقه اجتماعی زمانه خود که در جوار خانه خدا به خاک سپرده شده و نخستین زنی است که چنین ارج و قربی یافته. دومینش «فاطمه بنت اسد» بود که دیوار کعبه به رویش گشوده شد تا پسر نازنینش «علی بنابیطالب» را در خانه خدا به دنیا بیاورد. اما این جماعت دخترکش، هنوز هم به زنان اجازه نماز جماعت تا دورترین شعاع نمازگران در اطراف کعبه را نمیدهند.
آخرین رکن حجٰ «تقصیر» است. پس از آنکه به یاد بیتابی هاجرٰ هفت بار سعی صفا و مروه را قدم برداشته و هروله کنان گامهای آخر را در مروه به پایان میبرند، نوبت کوتاه کردن مو و ناخن میشود. به نشانه خروج از احرام، اصلاح سر و صورت و بازگشت به خویشتن خویش و ضمیر خاکی انسان.
تقبلالله.