طبق برآورد سازمانها و انجمنهای جهانی و علمی، در حوزهی سلامت و بهداشت روانی، ۱۵درصد افراد بالغ دچار اختلال شخصیت هستند. اینان، نه مانند رواننژندان از ناراحتی خود رنج میبرند و انگیزهی درمان دارند، و نه همچون روانپریشان، آشفتهحالیشان چنان عیان است که بهآسانی بتوان آن را بیان کرد و با تشخیص داد.
پدران، مادران، همسران، فرزندان، همکاران و دوستانی که ارتباط نزدیک و درازمدت و گاه ناگسستنی با بیماران دارای اختلال شخصیت دارند، آرامآرام از سرزندگی و آرامش دور میشوند، از پیشرفت و فراروندگی باز میمانند و دیری نمیگذرد که نهال خرم و با طراوت عزتنفس، معناخواهی و هدفمندیشان پژمرده و مچاله میشود. به تعبیر «بیل اِدی»، نویسندهی کتاب «ویرانگران زندگی»(۱۳۹۸، انتشارات رشد):
«این تیپهای شخصیتی میتوانند زندگی شما را خراب کنند، آبرویتان را ببرند و عزت نفس و آینده شغلیتان را نابود سازند. میتوانند شما را از لحاظ مالی به خاک سیاه بنشانند و سلامت و عقلتان را تباه کنند. حتی برخی از این افراد، اگر مجال پیدا کنند، شما را خواهند کشت!»
پرفسور ژاک کُراز در کتاب «بیماریهای روانی (۱۳۹۴، انتشارات رشد) مینویسد:
نابهنجاریهای شخصیت، بهشکل رفتارهای سازشنایافته، غالباً زیانبخش برای فرد و دیگران، و بهطور محسوس فاقد نوآوری و غنا، آشکار میشوند. این اختلالات، عمیقاً در وجود فرد مبتلا درآمیختهاند و مانند نشانههای روانآزردگی، تضادی دردناک را که در دل فرد تیر میکشد – برنمیانگیزند، بلکه بهعکس بهمنزلهی رگههای اصیلاند و پای شخصیت بهگفتهی فینکل: «چنان در گِل بیماری فرو رفته است که دیگر بین آن و نشانههای بیماری مرزی وجود ندارد.»
بالاخره، رنج شخصی که یک خصیصهی اصلی روانآزردگی است، در اینجا عمیقاً تقلیل یافته و نشانههای بیماری برای اطرافیان ناراحتکنندهترند تا برای خود بیمار. (فینکل)
وانگهی در اکثر موارد، نهتنها بیمار مسئولیت شکستهای خود را به دیگران نسبت میدهد، بلکه افزون بر آن همانطور که «رایش»، بهخوبی دریافته بود، – و اینگونه خُلقوخو را با نوعی زره مقایسه میکرد. این نوع بیمار به رگههای شخصیت خود، بهاندازهی کافی شکل منطقی بخشیده است تا بهنظر وی اصلاً بهصورت مرض جلوهگر نشوند، یا مانند نشانههای بیماری فاقد معنا نباشند. (صص ۱۵-۱۶)
روانشناسان، با علم به دو واقعیت تلخ در مورد مبتلایان به اختلال شخصیت یعنی:
شمار فراوان آنها (حدود ۸ / ۵ میلیون نفر ایرانی بالای ۱۸ سال، طبق آمار جمعیتی کشور در سال ۱۳۹۵)؛
پنهانبودن نشانههای بیماری آنها در ارتباطهای عادی و گذرا؛
از سالها پیش به این فکر افتادهاند به کسانی که میخواهند اینگونه افراد را برای همنشینی و همکاری درازمدت برگزینند و یا آنها، که در پیوندهای نزدیک و دیرپا با چنین بیمارانی هستند، آگاهیهای لازم را بدهند تا بهگفتهی روانشناسان و مشاوران حوزهی خانواده:
«ببینید چطور میتوانید با شناسایی هرچه زودتر این شخصیتها از آنها اجتناب ورزید و اگر جزئی از زندگیتان شدهاند، با آنها کنار بیایید.»
«بیل ادی» برای شناسایی افراد دارای اختلال شخصیت روش WEB و برای کنارآمدن با آنها شیوههای CARS را پیشنهاد میکند.
WEB از سرواژههای: Words (کلمات)، Emotions (هیجانها) Behavior (رفتار) و CARS از سرواژههای Connect (پیوند)، Analysis (تحلیل )، Response (پاسخ) و Setlimits (اِعمال محدودیتها) تشکیل شدهاند.
علاوه بر این، نویسنده که از میان ده اختلال شخصیتی تأییدشده در پنجمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM-5)[طبقهبندیشده در سه خوشهی الف، ب و ج]، پنج اختلال را که به گفتهی او ویرانگرترند و گرفتاران به آنها را «شخصیتهای اختلافجو» نامیده است، برگزیده و به توصیف آنها پرداخته است (چهار اختلال در خوشهی الف و یک اختلال در خوشهی ب) و در پیوست اثر خود نیز ۴۰ نشانهی رفتاری را برای پیشبینی شخصیت اختلافجویان ارائه داده است.
شایان ذکر است که تنها متخصصانی که تحصیلات عالی در رشتههای روانپزشکی، روانشناسی بالینی و مشاوره دارند و دارای تجربهی کافی و هماهنگ با خصوصیات فرهنگی جامعهی خود در تشخیص و درمان بیماران روانی هستند، از راههای علمی دقیقی میتوانند به شناخت اختلال شخصیت دست یابند. برای این هدف، روشهای زیر شناختهشدهتر و کارآمدتر ارزیابی شدهاند:
مصاحبهی ساختیافته بر مبنای آخرین طبقهبندیهای علمیِ تشخیصی: DSM-5 و ICD-10
بهکار بردن آزمونهای عینی، بهخصوص -۲MMPI: (کُـدهای دونـقــطهای بـرای اخـتــلالات محور I) و MCM-III(با تکیه بر محور II)
با اینحال، منابع علمی در حوزههای شخصیت و آسیبشناسی روانی دشواریهای زیادی را برای تشخیص اختلالهای شخصیت بیان کردهاند و متخصصان کارکُشته – تا چه برسد به مدرکگرفتگان تازهبهدورانرسیدهی روانشناسی و مشاوره و دانشجویان علاقهمند به تشخیص و درمان! و افراد عادی را – از شتابزدگی در برچسبزدن «اختلال شخصیت» به مُراجعان و آشنایان خود زینهار دادهاند.
در این مجال اندک به ده دشواری یا چالش مهم برای تشخیص اختلالات شخصیت اشاره میکنیم:
۱٫ مبانی نظری متفاوت در تعریف، تشخیص و طبقهبندی اختلالهای شخصیت.
۲٫ تفاوت «صفت» – بهعنوان ویژگی پایدار- با «حالت» که گذرا و تغییرپذیر است.
۳٫ تفاوت «سبک شخصیت»، با اختلال شخصیت».
۴٫ برداشت متفاوت رویکرد طبقهای با رویکرد ابعادی، در تعریف و تشخیص اختلال شخصیت.
یادآور میشویم: در دیدگاه طبقهای – که رویکرد غالب در روانپزشکی و روانشناسی بالینی است – اختلالهای شخصیت بهعنوان طبقات متمایز درنظر گرفته میشوند. یعنی افرادی که اختلال خاصی دارند، در یک طبقه و دیگران در طبقه با طبقات دیگر قرار میگیرند. در رویکرد ابعادی، هر اختلال روی یک پیوستار درنظر گرفته میشود که دامنهاش از بهنجاری در یک انتها، به ناتوانی یا اختلال در انتهای دیگر گسترده است. نظریهپردازان جدید استدلال میکنند که دیدگاه ابعادی که در آن، اختلالها، انواع افراطی صفات شخصیتی بهنجار تلقی میشوند شیوهی معتبرتر و معنادارتری برای توصیف اختلالات شخصیت فراهم میکنند. برای نمونه:
widiger, T, A (2000) “Personality disorders” in the 21th century Journal of Personality Disorders, 14,13-16
۵٫ درمانپذیربودن برخی اختلالهای شخصیت، «ساراسون» و «ساراسون» مینویسند: اختلالهای شخصیتی خوشهی «ب» با افزایش سن بهبود نسبی مییابند و اختلالهای شخصیتی خوشهی «ج» پاسخدهی خوبی به درمان دارند. (روانشناسی مرضی، ۱۳۹۳، انتشارات رشد، ص ۳۹۲)
۶٫ سن: انجمن روانپزشکی آمریکا در خصوص مطرحکردن تشخیص اختلالهای شخصیت در اشخاص زیر ۱۸ سال، رعایت احتیاط را توصیه میکند.
۷٫ جنس: نوع، شدت و پیشآگهی اختلالهای شخصیت مانند دیگر بیماریهای روانی وابسته به جنسیت است. این تفاوتهای جنسی ممکن است بازتاب تفاوتهای جنسیتی بنیادی و در چگونگی مقابله با کنارآمدن افراد با مسائل و مشکلات باشند.
۸٫ ملاحظات فرهنگی: «لارسن» و «باس» یادآور میشوند: دربارهی اینکه یک رفتار نشانهی نوعی اختلال شخصیت است باید ابتدا با زمینهی فرهنگی شخص آشنا شویم. بهویژه اگر با فرهنگ اکثریت تفاوت داشته باشد. (روانشناسی شخصیت، انتشارات رشد، ص ۶۶۱)
۹٫ توجه به رویدادهای آسیبرسان زندگی در بزرگسالانی که متحمل ضایعه شدید (مرگ یکی از عزیزان، از دستدادن شغل،….) میشوند، گاه دورههایی از بیثباتی یا رفتار و تکانشگری بروز پیدا میکنند که ممکن است شبیه اختلالات شخصیت بهنظر برسند.
۱۰٫ مشکلات مربوط به اعتبار و پایایی آزمونهای تشخیصی اختلالات شخصیت. «گری گراث – مارنات» در کتاب راهنمای سنجش روانی (ج۱، ۱۳۸۶، انتشارات رشد) مینویسد: در سنجش اختلالهای شخصیت تعدادی از دشواریها وجود دارند. یک موضوع اساسی این است که برای مقایسهی سنجشهای بهعمل آمده، هیچ «ملاک» یا «معیار زرین» وجود ندارد. متخصصان بالینی که بر اطلاعات حاصل از مصاحبهها تکیه میکنند، حتی بههنگام استفاده از ملاکهای جدیدتر DSM نیز بهطور کلی توافق اندکی با سایر تشخیصگُذران دارند. همچنین ابزارهای رسمی مانند: MCMI ،MMPI و مصاحبههای ساختیافته، توافق اندکی را نشان دادهاند. (صص ۶۰۶-۶۰۷)